۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

آموزش متد علمی تحلیل در مکتب سیاوش کسرائی (16)

پنجره مرکز فرماندهی نیما ست و او به هیچ قیمت و به هیچ روی، این روزنه را بر خود نمی بندد!

تحلیل واره ای از گاف سنگزاد

تز یازدهم
پنجره
شاید به نظر پاره ای از منتقدان برسد که وزن و واژه «پنجره من» در ابتدای بند دوم به فصاحت و موسیقی شعر صدمه رسانده باشد و می توانست که حذف شود، اما باید بدانیم که پنجره راه برونرفت و هواکش و محل چشم انداز نیما ست.
پنجره مرکز فرماندهی نیما ست و او به هیچ قیمت و به هیچ روی این روزنه را بر خود نمی بندد.
این پنجره همواره تصویر نیما را در چارچوب خود قاب گرفته است، تصویری که اغلب یا در پرتو شدید نور و یا به سبب تاریکی بسیار محو و ندیدنی است।

ز مردی در درون پنجره مانده است، ناپیدا نشانه
(توکا)

و از همین دریچه روشن است که نیما با مخاطبان حریصش که دیدارش را بال بر شیشه می کوبند، به گفتگو می نشیند و یا دیدار می نماید و پرهیز می کند:
• ز مردی در درون پنجره برمی شود آوا
• دودوک دوکا، آقا توکا، چه کارت بود با من؟
(توکا)

یا


• همه شب زن هرجائی

• به سراغم می آمد
• به سراغ من خسته چو می آمد او
• بود بر سر پنجره ام
• یاسمین کبود فقط
• همچنان او که می آید به سراغم پیچان
(زن هر جائی)

و بر پشت شیشه های همین پنجره است که سوسک سیا به هوای روشنائی پرواز می گیرد:

• تی تیک تی تیک

• در این کران ساحل و به نیمه شب
• نک می زند
• سیولیشه پشت شیشه
(سیولیشه)
آری نیما مرد کنار پنجره است و پنجره حد فاصل اتاق شاعر و فضای بیرونی است.

• سیاوش در این تز به توضیح نقش و فونکسیون پنجره در شعر نیما کمر می بندد.
• ما این تز را به اجزای متشکله اش تجزیه می کنیم تا بتوانیم مورد تأمل و تحلیل قرار دهیم:

حکم اول
شاید به نظر پاره ای از منتقدان برسد که وزن و واژه «پنجره من» در ابتدای بند دوم به فصاحت و موسیقی شعر صدمه رسانده باشد و می توانست که حذف شود، اما باید بدانیم که پنجره راه برونرفت و هواکش و محل چشم انداز نیما ست.

• به این توضیح سیاوش باید دقت کرد.
• «شاید به نظر پاره ای از منتقدان برسد که وزن و واژه «پنجره من» در ابتدای بند دوم به فصاحت و موسیقی شعر صدمه رسانده باشد!»

• هر خواننده ای اکنون از سیاوش انتظار توضیح و یا حداقل توجیه این مسئله را دارد که خود او طرح کرده است:
• واژه «پنجره من» به فصاحت و موسیقی شعر صدمه می رساند!

• آیا سیاوش به این معضل می پردازد؟
• اگر نه، چرا مسئله را نخست طرح و بعد لاینحل رها می کند؟

• در تمامت تز دوم، ظاهرا حتی اشاره ای به این معضل نمی شود.

• سیاوش اما در واقع به این مسئله می پردازد.

• او با یک تیر در آن واحد دو هدف را نشانه می گیرد:

• هم به این پرسش پاسخ می دهد و هم نقش و فونکسیون پنجره را تشریح می کند.

• دشواری مسئله در این است که پاسخ به این معضل در اهمیت بلامنازع نقش و فونکسیون پنجره است.


• پنجره در شعر نیما از آن چنان اهمیتی برخوردار است
که «صدمه بر فصاحت و موسیقی شعر» قابل اغماض و چشم پوشی می نماید.


• برای درک این نکته باید به دیالک تیک فرم و محتوا واقف بود و به نقش تعیین کننده محتوا.

• اهمیت نقش و فونکسیون پنجره در شعر نیما، اهمیتی محتوائی است، در حالیکه «صدمه ناچیز بر فصاحت و موسیقی شعر» از اهمیت فرمال (صوری) برخوردار است و قابل چشم پوشی است.


• البته باید توجه داشت که بی توجهی به عناصر فرمال در همه زمینه ها، چندان اوج نگیرد که دیالک تیک فرم و محتوا به دیالک تیک واره هیچ و همه چیز بدل شود و متلاشی گردد.

• بی اعتنائی به عناصر فرمال چه بسا می تواند بسیار گران تمام شود.


• عدم توجه بسیاری از احزاب، سازمان ها و گروه ها به همین دیالک تیک فرم و محتوا و به نقش بسیار مهم فرم، علیرغم نقش تعیین کننده محتوا زمینه را به قتل عام صدها کادر ارزنده بی همتا هموار کرده است و بر جنبش رهائی اجتماعی لطمات جبران ناپذیر وارد ساخته است.

• اما معایب فرمال ناچیز می توانند با توجه به اهمیت عناصر محتوائی مورد صرفنظر قرار گیرند.

حکم دوم
پنجره راه برونرفت و هواکش و محل چشم انداز نیما ست.

• سیاوش برای پنجره در شعر نیما سه فونکسیون برمی شمارد:

1
راه بروفت

• اکنون این سؤال خود را بسان جنی بر در و دیوار ذهن می کوبد که از کی تا حالا پنجره راه برونرفت محسوب می شود.
• راه برونرفت از خانه معمولا در نام دارد و نه پنجره، مگر اینکه منظور سیاوش گربه و یا دزد باشد.

• اما کاربرد این مفهوم از سوی سیاوش احتمالا دلیل پسیکولوژیکی دارد.

• مبارزان انقلابی در مبارزات مخفی و زیر زمینی چه بسا به رفتار نامعمول مجبور می شوند.
• شاید همین پدیده است که در ذهن سیاوش ته نشین شده و ناخودآگاهانه بر زبان می آید.
• پنجره در هر صورت راه برونرفت اضطراری است.
2
هواکش

• پنجره فونکسیون تهویه خانه را به عهده دارد و حق در این مورد با سیاوش است.
• پنجره اما علاوه بر این برای ورود نور و روشنائی است.

3
محل چشم انداز

• سیاوش ظاهرا پنجره را پل پیوند میان نیما و محیط تلقی می کند.

• ما نظری دیگر به شعر شبتاب می اندازیم تا با پنجره نیما آشنا شویم:


شبتاب
• و مانند چراغ من، که سوسو می زند در پنجره ی من
• نگاه چشم سوزانش ـ امید انگیز ـ با من
• در این تاریکمنزل می زند سوسو.

• ما با دقت بیشتر در می یابیم که نیما چراغ را هومانیزه می کند.
• نیما در این شعر به چراغ شخصیت انسانی می بخشد:

• چراغ به انسانی تشبیه می شود که چشمش می سوزد و با نگاه چشم سوزانش در دل نیما امید برمی انگیزد.


• چرا چراغ امیدانگیز است؟


• برای اینکه منزل نیما تاریک است، شبزده است!
• برای اینکه چراغ بسان جنگاوری با چشم سوزانش به جنگ با تیرگی برخاسته است.

• می توان گفت که نیما در چراغ همرزمی شب ستیز احساس می کند.


• رابطه چراغ با پنجره رابطه محتوا با فرم است:


• نیما ـ احتمالا بی آنکه خود بداند ـ دیالک تیک فرم و محتوا را از سوئی به شکل دیالک تیک پنجره و چراغ و از سوی دیگر به شکل دیالک تیک نیما و تاریکمنزل بسط و تعمیم می دهد.


• چراغ نیما، می توان گفت به این دلیل در پنجره است که در دو جبهه بر ضد ظلمت می جنگد:

• در جبهه داخلی و خارجی!
• از سویی بر ضد ظلمت تاریکمنزل و از سوی دیگر بر ضد ظلمت شب در برون از خانه!


• بلحاظ فلسفی می توان گفت که نیما دیالک تیک داخلی و خارجی را به شکل دیالک تیک ظلمت حاکم بر منزل و ظلمت حاکم بر محیط خارجی بسط و تعمیم می دهد.


• دیالک تیک داخلی و خارجی یکی از شناخت افزارهای دیالک تیکی بسیار مهم است و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن داخلی است.


• مبارزه طبقاتی همیشه در دو جبهه داخلی و خارجی صورت می گیرد.


حکم دوم
پنجره مرکز فرماندهی نیما ست و او به هیچ قیمت و به هیچ روی این روزنه را بر خود نمی بندد.

• محتوای این فرمولبندی سیاوش غول آسا ست:
• سیاوش با همین حکم ساده، از چند و چون نیما پرده برمی دارد.

• ما از شباهت دید خود با سیاوش غافلگیر می شویم.

• کمتر کسی بلحظ تئوری و متد به اندازه سیاوش به ما نزدیک است.

• پی بردن به این حقیقت کوهی از اندوه در دل ما احداث می کند.


• نیما بنظر سیاوش نه شاعر محض، بلکه فرماندهی است و پنجره پل پیوند فرمانده با سپاه است.

• نیما از طریق پنجره بکمک چراغ نبرد بر ضد ظلمت را رهبری می کند.


• نیما با نور چراغش نه تنها امید، بلکه علامت می دهد.


• نیما در قاموس سیاوش شخصیتی سرتاپا لنینی است:

• تجسم تئوری و پراتیک در آن واحد است، فرمانده است!

نیما شباهت غریبی به خود سیاوش دارد.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر