۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

جامعه بورژوائی و دولت: هگل، مارکس و دو نوع از لیبرالیسم (14)

طرح از طراح محترم مجله هفته
پروفسور دومه نیکو لوسوردو

برگردان یدالله سلطان پور

7
دو نوع لیبرالیسم
ادامه

• در جریان مبارزهء استوارت میل بر ضد استبداد در اوایل جنبش لیبرالی انگلیس، یکی از سردمداران جنبش نظر او را در باره «آزادی حقیقی» چنین تعریف می کند:

• آزادی حققی
بدان معنی است که «ما بنا بر حکم قانون می دانیم که زنان ما، کودکان ما، نوکران و غلامان ما و دارائی ما به خودمان تعلق دارد و ما برای خودمان می سازیم، شخم می زنیم، می کاریم و درو می کنیم.»

• (هیل، 1961، ص 188)

• «آزادی حقیقی» به جای زیر علامت سؤال قرار دادن مناسبات نوکری و غلامی موجود، به تأیید و تصدیق آن مبادرت می ورزد.
• زیرا نوکران و غلامان به حوزه مالکیت خصوصی تعلق دارند که جزو مقدسات بورژوازی است و کسی حق دست زدن بدان را ندارد.

• در اواخر قرن هجدهم در جریان به اصطلاح «احیای اشرافیت» که در بسیاری از کشورهای اروپا توسعه یافته بود، استوارت میل لیبرال ـ که خود از اشراف فئودال بود ـ به دفاع از نظام ارباب ـ رعیتی برمی خیزد و با دادن شعارهای لیبرالی به میراث مانده از جان لاک و مونتسکیو، بر ضد سلطنت طرفدار نوسازی (مدرنیزاسیون) و انقلاب از بالا وارد کارزار می شود.
• (پالمر، 1959 ـ 1964، ص 30 ـ 32، ص 106 ـ 108)

• به همان سان که او در متروپول ها از نظام ارباب ـ رعیتی دفاع می کند، به همان سان هم لیبرالیسم خودمختار در رأس جامعه بورژوائی به دفاع از برده داری در مستعمرات برمی خیزد و آن را قانونی و مشروع جا می زند که کسی حق دست زدن بدان ندارد.

• به هنگام شورش در مستعمرات انگلیس در امریکا، مدافعان برده داری به شورشیان انگ انقلابی می زنند و با «نقل احادیث و روایاتی از جان لاک، از به خطر افتادن حق مقدس مالکیت دم می زنند.»
• (دیویس، 1975، ص 168)

• در دهه های بعد، طرفداران برده داری در جنوب امریکا و تجزیه طلبان (استقلال طلبان) نیز به همین سان رفتار می کنند.

• تاریخ اما نشان داده که «فرودستان به پذیرش منفعلانه برابری خود با گاو و گاوآهن تن در نمی دهند و در تضاد آشتی ناپذیر با «آزادی حقیقی» که سردمداران لیبرالیسم انگلیس فخرروشانه بر زبان می رانند، آزادی دیگری را بر پرچم رهائی بخش خویش می نویسند و مداخله قدرت دولتی در جهت الغای نظام اریاب ـ رعیتی و رهائی معین طبقات فرودست جامعه را طلب می کنند.»

• ارتباط و پیوند میان این دو ایده مختلف آزادی و سوبژکت های سیاسی ـ اجتماعی طرفدار هر کدام از آندو بیانگر خصلت بغرنج خاص انقلاب اول انگلیس و انقلاب فرانسه بطور کلی است.

• هگل این مسئله را با صراحت تمام مطرح می سازد.

• مبارزه در راه آزادی
اکنون به مبارزه در جهت برسمیت شناسی بدل می شود.


• اکنون به عنوان مثال، می توان به ارج و ارزش و عظمت هم تمایلات مهاجرین انگلیسی در امریکا در جهت برسمیت شناسی عزت و اعتبار خود و کسب حقوق برابر از رژیم لندن پی برد و هم به ارج و ارزش و عظمت تمایلات بردگان سیاه در امریکا در جهت برسمیت شناسی عزت انسانی و حقوق مبتنی بر آزادی.


مقوله مبارزه در راه برسمیت شناسی زمینه لازم را برای درک تفاوت و تضاد میان معانی مختلف آزادی فراهم می آورد، آزادی ئی که در آن واحد هم مشروع و هم اجتناب ناپذیر است!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر