۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

تمرین تفکر مفهومی (13)

شین میم شین

سعدی
گرت جان بخواهد، به لب برنهی
ورت تیغ بر سر نهد، سر نهی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 79 ـ 80)

• سعدی در این حکم، به توضیح رابطه عاشق و معشوق می پردازد.

• او برای نشان دادن خصلت غیرعادی و غیرطبیعی عشق دست و دلبازانه از کیسه خلیفه می بخشد:

• اگر معشوق جان طلب کند، عاشق جان کذائی را بر لب می نهد و ارزانی اش می دارد.
• اگر معشوق تیغ بر سر عاشق نهد، عاشق داوطلبانه گردن به تیغ می سپارد و از سر می گذرد.

• ما محتوای این حکم سعدی را از زوایای مختلف مورد تحلیل قرار می دهیم:

سعدی
اگر معشوق جان طلب کند، عاشق جان کذائی را بر لب می نهد و ارزانی اش می دارد.

1

• این بدان معنی است که عاشق در موقعیتی چه بسا پست تر از جانوران حتی قرار دارد.

• چرا؟


• برای اینکه حفظ نفس یکی از بنیادی ترین و حیاتی ترین نیازهای هر موجود زنده است، قضیه میمون مادر و بچه اش در حمام داغ است.


• هیچ موجود زنده ای در شرایط عادی نمی تواند به هیچ دلیلی داوطلبانه از جان بگذرد.


• اگر ادعای سعدی درست باشد، باید از عشق به مثابه حالتی استثنائی سخن گفت که نه تنها خرد عاشق بکلی مفلوج گشته، بلکه حتی غریزه غول آسا و قدر قدرت حفظ نفس او از کار افتاده است.

• این بدان معنی است که وصل برای عاشق به نیازی برتر و بالاتر از بنیادی ترین نیازهای او بدل می شود و ضمنا کنترل غریزی و عقلی بکلی از او سلب می گردد.

• در میان برخی از حشرات برای تضمین تولید مثل و تکثیر نوع خویش رابطه ای غیرعادی وجود دارد:
• مثلا حشره ماده در حین جفتگیری حشره نر را اطعام می کند!

• ولی حتی آنجا نیز از داوطلب بودن حشره نر نمی توان سخن گفت، چون او هم ضمن خورده شدن مقاومت می ورزد و قصد رها شدن از چنگ همسر جفتخوار خود را دارد.

• علاوه بر این، حشرات قدرت تصمیمگیری آگاهانه ندارند و بطور طبیعی و غریزی عمل می کنند.

2

• سعدی دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک فراز و فرود بسط و تعمیم می دهد و عملا از آن زهری ایدئولوژیکی می سازد.

• او در نهایت حسن نیت و معصومیت، دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک عاشق و معشوق بسط و تعمیم می دهد، ولی بلافاصله آن را به دیالک تیک واره هیچ و همه چیز، هیچکاره و همه کاره تبدیل می کند و دیالک تیکیت آن را عملا تخریب می کند.


• چون دیالک تیک هرگز نمی تواند قطب تماشاچی، منفعل و هیچکاره و هیچ واره داشته باشد.

• چون در هر دیالک تیکی هر دو قطب متشکله آن فعال و کوشا و مؤثرند.

• به قول حریفی، طبیعت انگل را به خطه دیالک تیک راه نمی دهد.

• قطب مفتخور و هیچکاره و هیچ واره نمی تواند جفت دیالک تیکی برای خود پیدا کند.

• هیچ هرگز نمی تواند تأثیر پذیرد و تأثیر گذرد.


• ما در چنین صورتی در واقع، با دیالک تیکی تکقطبی و مونوپولار سر و کار خواهیم داشت و چنین دیالک تیکی نه معنی دارد و نه وجود.


3

• سعدی ظاهرا از دیالک تیک عشق سوء استفاده ایدئولوژیکی می کند:

• ترفند ایدئولوژیکی او از این قرار است که معشوق کذائی همه کاره تلقی می شود و عاشق هیچکاره!

• معشوق حاکم مطلق العنان قلمداد می شود و عاشق محکوم مطیع بی اختیار!
• معشوق زبردست بی چون و چرا تلقی می شود و عاشق زیردست بی چون و چرا!
• معشوق فرمانفرمائی خودمختار و مطلق جا زده می شود و عاشق فرمانبری داوطلب، نوکر صفت و مسلوب الاختیار.

4

• به جرئت می توان گفت که سعدی و بعد حافظ دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک فراز و فرود بسط و تعمیم می دهند و بعد همه اختیارات قابل تصور را به فراز ارزانی می دارند تا نتیجتا فرود، دست خالی بماند و هیچکاره و هیچ واره جلوه کند.

5

• سعدی و بعد حافظ دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک قربانی محکوم به مرگ و جلاد بسط و تعمیم می دهند و بی شرمانه مرگ داوطلبانه قربانی را در مناره های بلند شعر جار می زنند.

6

• سعدی و بعد حافظ دیالک تیک عشق را برای مشروعیت بخشیدن به دیالک تیک فراز و فرود در جامعه بنده داری ـ فئودالی مورد سوء استفاده همه جانبه قرار می دهند.
• آندو عملا به خواننده و توده القا می کنند که فرود داوطلبانه و عاشقانه برای فراز جان می کند:

• استثمار و ستم نه جبری،
بلکه اختیاری است، نه کلکتیف و اجتماعی، بلکه فردی و عاطفی است!


7

• البته در این دیالک تیک مصلحتی عشق، هسته ای واقعی وجود دارد.

• ستمکش بی همه چیز و مؤمن به هیچکارگی و عجز بظاهر مطلق خویش در برابر قدر قدرتی مطلق ستمگر دچار استحاله روانی می شود و به قول دولت آبادی، به جلاد خود عشق می ورزد:


• سازمان مخوف امنیت شاه، شکنجه گران خود را از میان قربانیان نیز برمی گزید.


• مبارز دستگیر شده تحت شکنجه جسمی و روحی سلب اختیار مطلق می شد و به شکست ناپذیری دستگاه شکنجه و تقدس سلطنت ایمان می آورد و به یکی از اعضای مؤمن و داوطلب آن بدل می گشت.


می توان گفت که فرود (رعیت، نوکر، غلام، بنده) در چنین صورتی، عشق کذائی به فراز را برای حفظ ظاهری آبروی خود و به قول معروف، برای سرخ نگه داشتن روی خود مورد استفاده قرار می دهد!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر