۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

کمونیست ها امروز (13)

پروفسور هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطان پور

تشخیص داهیانه مارکس و انگلس که به عنوان ایده ای کهنه و وامانده به سخره گرفته شده بود، در پله توسعه نوینی، بطرز غافلگیر کننده ای بازتأیید می شود.

بخش چهارم
خطاهای دیروز ـ دورنماهای فردا
ادامه

• دلایل متنوع ناکامی های فوق الذکر و ضعف سیاسی حزب کمونیست آلمان، علیرغم کارهای ارزنده در زمینه تئوری و ارائه طرح و پیشنهاد، به بررسی دقیق نیاز دارد و در مقاله مختصر نمی گنجد.

• اکنون فقط به برخی سمتگیری های تعیین کننده نادرست اشاره می شود:

1

• کمونیست ها در آلمان غربی و در بقیه کشورهای سرمایه داری بنا بر تجارب خویش در می یابند که سرمایه داری ـ علیرغم رویاروئی های هرازگاهی و علیرغم تضادهای آشکار و تشدید روزافزون بحران عمومی ـ همچنان و هنوز قدرتمند است و بکمک افزارهای ایدئولوژیکی بیشمار و متنوع می تواند توده های کشورهای متروپول را به دنبال خود کشد.
• اما حزب در درک خود از اوضاع سیاسی، تحت تأثیر ارزیابی های اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی دیگر، بویژه آلمان دموکراتیک قرار می گیرد و اردوگاه سوسیالیستی را نیروی تعیین کننده در توسعه تاریخی ـ جهانی تلقی می کند و قدرت های سرمایه داری را در موضع تدافعی می بیند.
• در حالیکه نگاهی به تفاوت های چشمگیر در سطح تولید و روابط تجاری بین المللی می تواند عکس این ادعا را اثبات کند.
2

• سیاست جهانی سوسیالیستی می بایستی بر ضد سرمایه داری مسلط ، آنهم تحت شرایط دشوار تنظیم شود و همزیستی مسالمت آمیز می بایستی به دشمن از لحاظ مادی قوی تر تحمیل شود و ساختمان خاص جامعه سوسیالیستی انجام یابد.
• این وضعیت اتحاد شوروی از بعد از انقلاب اکتبر بوده است.

• باور عجولانه به این که سوسیالیسم کارت پیروزی را در آستین دارد و می تواند بدون احساس خطر، ضمن همکاری با کشورهای سرمایه داری، از ثروت مادی متروپول های آن بهره ور شود و در به روی جلوه های ظاهری جهان کالاها بگشاید، به ارتکاب خطاهای سنگینی در حفظ تعادل لرزان همزیستی و رقابت سیستمی منجر می شود.

• حزب کمونیست آلمان، در این مورد، تجارب عملی و معارف نظری خود را در فرمولبندی مستقل سیاست کمونیستی به کار نمی گیرد و در استراتژی بین المللی جنبش جهانی کمونیستی وارد نمی سازد.

3

• حزب کمونیست آلمان نمی تواند، بخش بزرگی از جمعیت آلمان غربی را، که نیروی اعتراضی بالقوه ای دارد، بسیج کند و در غلبه بر پیشداوری های آنتی کمونیستی، که قبل از همه، اتحاد شوروی و آلمان دموکراتیک را آماج حمله خود قرار می دهد و حزب کاملا بحق همبستگی تاریخی ـ جهانی خود را با آن حفظ می کند، دچار مشکل می شود.

• مراجعه کنید به آنتی کمونیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• ضمن انتقاد از خود، باید گفت، که یکی از دلایل این امر، چسبیدن حزب به دورنمای سیاسی ـ جهانی مخدوش بوده است.
4

• اگر حزب کمونیست آلمان سستی و تزلزل موجود در کشمکش میان سرمایه داری و سوسیالیسم و تضادهای ناشی از آن و ضعف های سیستم سوسیالیستی را سرسختانه مورد بحث قرار می داد، این همبستگی می توانست برای کسانی که ضمن کمونیست نبودن، موضع انتقادی نسبت به سرمایه داری دارند، قابل فهم و هضم گردد و برای سوسیالیسم واقعا موجود در حال ساختمان سوسیالیسم مفید افتد.

5

• ژست برتری که تبلیغات شوروی می گیرد، بی تردید، زیان های ایدئولوژیکی معینی را سبب می شود.

• موضعگیری انتقادی بر ضد آن، درست بدلیل همبستگی، ضرورت داشته است.

6

• تا زمانی که سرمایه داری، بمثابه مناسبات تولیدی وجود دارد، پایانی برای مبارزه طبقاتی متصور نخواهد بود.

7

• تحت شرایط کاپیتالیستی
تولید نمی تواند همبستگی خود به خودی میان کارگران و میان توده های تحت استثمار وجود داشته باشد.
• هرکس که مجبور به فروش نیروی کار خویش است، مجبور به تبعیت از قوانین رقابت در بازار آزاد است.

8

• «هر از گاهی کارگران پیروز می شوند، ولی فقط برای مدتی کوتاه.
• نتیجه واقعی مبارزات کارگران نه موفقیت بیواسطه آنها، بلکه وحدت روز افزون آنها ست.
• این سازمان پرولتاریا در فرم طبقه و بعد در فرم حزب سیاسی، اما در هر لحظه، به سبب رقابت میان خود کارگران منفجر می شود.
• اما دوباره شکل می گیرد، قوی تر از پیش، مستحکمتر از پیش، نیرومندتر از پیش!»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 4، ص 471، مانیفست حزب کمونیستی)

9

• هر ضربه ای بر جنبش کارگری، چه در عرصه ملی و چه در عرصه بین المللی، مبارزه بر ضد سلطه سرمایه را به تجارب جدیدی مجهز می سازد و سلاح جدیدی را در اختیار آن می گذارد.

10

• در لحظه کنونی، نه فقط دیدن شکست، بلکه بدتر از آن، احساس شکست با تمام وجود خویش، بسیار دشوار است.

• نقش بر آب شدن امید، احساس بزرگی در دل برمی انگیزد، به بزرگی احساسی که پیروزی انقلاب اکتبر، بمثابه نقطه عطف تحقق یافته در تاریخ بشری، در دل برانگیخته بود، نه بمثابه ناقوس آغاز روندی که به نقطه عطفی می انجامد.

• نقش بر آب شدن امید واهی، اما به معنی وقوف به واهی بودن امید نیز است.

11

• ما جانسختی سرمایه داری را در چنگ مرگبار بحران عمیق خویش، دست کم گرفتیم.
• بحران همچنان چیره ناپذیر مانده است.
• سرمایه داری به بهای تشدید دو باره بحران، به حیات خود ادامه می دهد.
• تضادهای مخرب تعمیق می یابند.
12

• تشخیص داهیانه مارکس و انگلس که به عنوان ایده ای کهنه و وامانده به سخره گرفته شده بود، در پله توسعه نوینی، بطرز غافلگیر کننده ای بازتأیید می شود.
13

• طبقه کارگر از شکست خویش ـ حتی ـ می آموزد و به نتایج زیرین می رسد:

الف

• طبقه کارگر می آموزد که رشد بالنده بی تعارض و تضاد در جامعه بشری وجود ندارد!

ب


• طبقه کارگر می آموزد که میان استثمارگر و استثمار شونده «گفت و گوی فارغ از سلطه» محال است!

ت

• طبقه کارگر می آموزد که انتظار «صلح جوئی» از سرمایه داری، خود فریبی فاجعه باری است!

پ

• طبقه کارگر می آموزد که هر پیشرفتی باید در مبارزه طبقاتی بی امان، دشوار و پر تلفات به دشمن تحمیل شود.

پایان
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر