۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

جامعه بورژوائی و دولت: هگل، مارکس و دو نوع از لیبرالیسم (13)

جنگ تریاک
نخستین جنگ تریاک (1840 ـ 1842)
جنگ اول تریاک میان انگلستان و چین رخ داد.
بریتانیا کشت خشخاش را در هند گسترش داده بود، از این رو تاجران انگلیسی تصمیم گرفتند تا در مقابل دریافت چای، تریاک و کتان صادراتی هند را در اختیار چین بگذارند.
پس از مدتی، افزایش شدید اعتیاد به تریاک در چین و در نتیجه افزایش واردات آن و کاهش ذخیره نقره آن کشور، مقامات چینی، واردات تریاک را ممنوع اعلام کردند.
در ماه ژوئن 1840، نیروی دریایی انگلیس با لشکرکشی به دهانه رود کانتون، نخستین جنگ تریاک را آغاز کرد.
چین در این جنگ شکست خورد و مجبور به امضای پیمان نانجینگ شد که بر طبق آن:
1
هونگ کونگ به پادشاهی بریتانیا واگذار شد.
2
پنج بندرگاه چین که انگلیسی ها در آن حق اقامت و تجارت داشتند، به روی بریتانیا گشوده شد.
3
شهروندان بریتانیا که در چین به ارتکاب جرم می پرداختند، باید در دادگاه‌ های انگلیسی محاکمه می شدند.
4
نرخ عوارض کالاهای وارداتی و صادراتی می بایست منصفانه باشد.
5
با امضای پیمان نانجینگ، سایر کشورها مانند ایالات متحده، روسیه و فرانسه نیز خواستار امتیازات مشابهی مانند بریتانیا شدند و در عرض چند سال قراردادهای مشابهی با چین بستند.
6
در تاریخ نگاری چین، «تاریخ جدید» چین با جنگ تریاک آغاز می شود.
7
آنچه از یاد بشریت نمی رود عبارت است از تحمیل تریاک به خلق چین بدلیل منافع اقتصادی استعماری.

دومین جنگ تریاک (1856 ـ 1860)
در جنگ دوم تریاک، انگلستان و فرانسه به بهانه های واهی (بازداشت 12 قاچاقچی انگلیسی و اعدام مبلغین مذهبی فرانسوی) چین را مورد حمله قرار می دهند.
پس از شکست چین، تجارت تریاک قانونی می شود و مبلغین مذهبی حق تبلیغ و داشتن املاک و مستغلات کسب می کنند.
از ویکی پیدیا

پروفسور دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور

دو نوع لیبرالیسم
ادامه

جان استوارت میل (1806 ـ 1873)
فیلسوف و اقتصاد دان و از متفکران قرن نوزدهم
از نمایندگان کندنسیونالیسم


• جان استوارت میل ـ لیبرال انگلیسی ـ جنگ تریاک را به مثابه جنگ مقدس صلیبی در راه آزادی مورد تجلیل و تکریم قرار می دهد:
• «ممنوع اعلام کردن تریاک، آزادی خریدار را بیشتر از آزادی مولد و فروشنده جریحه دار می سازد.»
• (جان استورات میل، 1972، ص 151)

• لیبرال انگلیس ـ
جان استوارت میل ـ به نام آزادی بر ضد «پلیس اخلاق» که هر از گاهی از سوی سندیکاها رهبری می شود، موضع می گیرد و آن را «پلیس روانی» می نامد و تلاش های کارگران در جهت محدودسازی مقاطعه کاری را بشدت محکوم می کند.
• (
جان استوارت میل، 1972، ص 144)

آدام اسمیت (1723 ـ 1790)
فیلسوف اخلاق و اقتصاد دان کلاسیک اسکاتلندی

• بر کسی پوشیده نیست که آدام اسمیت سلطنت انتخاباتی را به سبب برسمیت شناسی قدرت بی حد و مرز برای اشرافیت فئودالی محکوم می کند.

• اکنون چه باید کرد؟

• آیا باید آدام اسمیت را نیز همراه با هگل و مارکس (و لنین) جزو دشمنان لیبرالیسم و جامعه باز (پوپر) تلقی کرد؟


اوتو فون بیسمارک (1815 ـ 1898)
رئیس جمهور پروس
صدراعظم رایش آلمان

• اما قبل از طرح این سؤال باید به تفاوتگذاری بیسمارک اشاره کرد.

• بیسمارک می گوید:
• «من انزجار خود نسبت به بوروکراسی دولتی از روحیه لیبرال فئودالی» به همراه آورده ام، روحیه ای که میان زمینداران و اشراف فئودالی پروس انقلابی رواج وسیع داشت.

• بیسمارک ضمنا خاطرنشان می شود که میان این لیبرالیسم و «لیبرالیسم راینی ـ فرانسوی» و یا «لیبرالیسم شورائی ـ مخفی» باید با دقت تمام فرق گذاشت و آندو را هرگز نباید با هم مخلوط کرد.


• «لیبرالیسم راینی ـ فرانسوی» و یا «لیبرالیسم شورائی ـ مخفی» طرفدار رفرم از بالا ست و لذا ملهم از بوروکراسی دولتی سرکوب و اختناق است و سودای «همترازسازی و تمرکز (مرکزیت بخشی)» و حتی «قدرت شورائی مخفی عام» را در سر می پرورد.


• بیسمارک دولتمدار خود را بکرات به مثابه «ژاکوبن فئودالی ـ سلطنتی» قلمداد می کند و به ایده «دموکراسی سرخ» چشمک حتی می زند.

• (بیسمارک، 1919، ص 51 ـ 51، سخنرانی 18 اکتبر 1849، سخنرانی، 14 فوریه، 1851)


• جالب است که مارکس جوان نیز به تفاوتگذاری میان دو نوع لیبرالیسم مبادرت می ورزد.

• او روزنامه خود موسوم به «روزنامه راین» را «روزنامه لیبرال» می نامد.

• هدف مارکس تدقیق این حقیقت امر است که این لیبرالیسم را هرگز نباید با «لیبرالیسم عادی و معمول» عوضی گرفت.

• در حالی که لیبرالیسم عادی و معمول بیسمارکی، «همه محسنات را به طبقات و همه معایب را به حکومت نسبت می دهد، لیبرالیسم مورد نظر مارکس به تحلیل مناسبات حاکمیت و سرکوب در فرم مشخص آن می پردازد» و بی کمترین دغدغه خاطری تحت شرایط معینی «خردعام حکومت را بر ضد اگوئیسم خصوصی طبقات» برجسته می کند، اگوئیسم خصوصی ئی که اغلب در انحصار اقشار فئودالی و بورژوازی بزرگ کوته بین و کوته اندیش قرار دارد.

• لیبرالیسم مورد نظر مارکس ـ برخلاف «لیبرالیسم عادی و معمول» ـ و فرسنگ ها دور از مبارزهء «یکجانبه بر ضد بوروکراسی»، آشکارا بر ضد «سمتگیری رومانتیکی» و یا سمتگیری رومانتیکی ـ فئودالی به مبارزه برمی خیزد.
• (کلیات مارکس و انگلس، تکمیل بخش اول، ص 424)

• علیرغم ارزیابی های متفاوت و متضاد، هم بیسمارک و هم مارکس به طرفدرای از خودفرمائی جامعه بورژوائی تحت هژمونی (سرکردگی) عمدتا اشرافی ـ فئودالی و یا بورژوازی برمی خیزند و حاضرند که مناسبات حاکمیت و سرکوب را مورد حمله قرار دهند که در جامعه بورژوائی بکرات مطرح می شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر