۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (10)

امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) (6 اسفند 1306)
کیوان ستاره بود
تحلیل واره ای از شین میم شین

• ما از نژاد آتش بودیم
• همزاد آفتاب بلند، اما
• با سرنوشت تیرهء خاکستر

• عمری میان کوره بیداد سوختیم
• او چون شراره رفت
• من با شکیب خاکستر ماندم

• کیوان ستاره شد
• تا برفراز این شب غمناک
• امید روشنی را
• با ما نگاه دارد

• کیوان ستاره شد
• تا شب گرفتگان
• راه سپیده را بشناسند

• کیوان ستاره شد
• که بگوید:
• «آتش
• آنگاه آتش است
• کز اندرون خویش بسوزد
• و این شام تیره را بفروزد!»

• من در تمام این شب یلدا
• دست امید خسته خود را
• در دست های روشن او می گذاشتم

• من در تمام این شب یلدا
• ایمان آفتابی خود را
• از پرتو ستاره او گرم داشتم

• کیوان ستاره بود
• با نور زندگانی می کرد
• با نور درگذشت

• او در میان مردمک چشم ما نشست
• تا این ودیعه را
• روزی به صبحدم بسپاریم!

بند دوم
• عمری میان کوره بیداد سوختیم
• او چون شراره رفت
• من با شکیب خاکستر ماندم

• کیوان و سایه از نژاد آتش بوده اند، اما همزاد آفتاب بلند و با سرنوشت تیرهء خاکستر.

• همنژادان آتش حاکسترسرنوشت عمری در کوره بیداد سوخته اند و سرانجام راه خود را از هم جدا کرده اند:

• کیوان بسان شراره رفته و سایه با شکیب خاکستر مانده است!

• اکنون تناقضی وارد شعر سایه جوان می شود:
• یکی از دو یار که بنا بر بند اول شعر، خاکسترسرنوشت بوده، بسان شراره رفته است!

• شراره فرمی از انرژی گرمائی است و در هر صورت، خاکستر نیست.


• اما شراره به کجا رفته و چرا رفته است؟


بند سوم
کیوان ستاره شد!

• کیوان آتشنژاد خاکسترسرنوشت ظاهرا بر سرنوشت شوریده است.
• او به جای تن در دادن به خاکستروارگی، هیئت شراره به خود گرفته و از کمند سرنوشت جسته و گریخته است.

• چرا و برای چی؟

• سایه جوان جواب این سؤال را نیز می دهد:
• کیوان شراره گشته تا راه آسمان در پیش گیرد و ستاره شود.

• اما چرا و به چه دلیل؟


• سایه به این پرسش نیز پاسخ می دهد:


بند چهارم
• کیوان ستاره شد
• تا برفراز این شب غمناک
• امید روشنی را
• با ما نگاه دارد

• اولین دلیل شراره و ستاره گشتن کیوان نگهداشتن امید به روشنی بر فراز شب غمناک است.

• سایه در این بند شعر، دیالک تیک ارتجاع و انقلاب را به شکل دیالک تیک شب و روز بسط و تعمیم می دهد و برای گذار از شب به روز، پلی از امید می سازد، امیدی که بدون آن، آب از آب تکان نمی تواند خورد.

• کیوان با شورش بر ضد سرنوشت و با استحاله به شراره و ستاره، پاسداری از پل امید گذار از شب به سپیده را به عهده می گیرد.


• سایه پاسداری از پل امید گذار از ارتجاع به انقلاب را به عهده شهیدان می گذارد.

• چرا و به چه دلیل؟

• ما باید به این پرسش پاسخی بیابیم.
بند پنجم
• کیوان ستاره شد
• تا شب گرفتگان
• راه سپیده را بشناسند

• دومین دلیل شراره و ستاره گشتن کیوان نشان دادن راه سپیده به شبگرفتگان است.

• کیوان ـ به مثابه ستاره ـ رهنمائی برای شبروان رهگمکرده در ظلمات شب است!


• کشتی ها و کاروان ها در دریاها و صحراها بکمک ستاره ها سمت و سوی حرکت خود را تعیین می کنند!


• کیوان با شورش بر ضد سرنوشت و با استحاله به شراره و ستاره به قطب نمائی بدل شده است، به رهنمائی برای گمگشتگان شبگرفته بی کس و بی پناه و بدتر از همه بی چراغ!


• به قول حریفی، برای لذت بردن از شعر باید بی شعور بود!

• در همین استدلال شاعرانه بظاهر هومانیستی ـ انقلابی، حقیقت امر تکاندهنده ای آشیان کرده است، حقیقت امری غم انگیز، ولی در هر صورت بهتر از هیچ!

• کدام حقیقت امر؟

• این حقیقت امر که بنی بشر در جامعه شاعر، محروم از توان خوداندیشی است و برای رهیابی به قافله طویلی از شهیدان نیاز دارد.

• هرگز کسی در واویلای مرثیه، جسارت پرس و جو به خود نخواهد داد، تا بپرسد که آیا شهیدان، به قول نیما، «خود چراغ راه خود» بوده اند و یا پهلوانان بی چراغ محتاج رهنما بوده اند؟

• کتاب ها سخن در همین باره برای گفتن هست، ولی روده درازی جایز نیست.

بند ششم


• کیوان ستاره شد
• که بگوید:
• «آتش
• آنگاه آتش است
• کز اندرون خویش بسوزد
• و این شام تیره را بفروزد!»

• این سومین دلیل شراره و ستاره گشتن کیوان و ضمنا «تئوری آتش» سایه است:

• آتش بشرطی آتش است که ازدرون خویش بسوزد و نه از برون خویش!

• سایه ـ اگر اشتباه نکنیم ـ در مجموعه غزلیات و رباعیات و غیره خود تحت عنوان «سیاهمشق»،
«تئوری آتش» را توسعه بیشتر داده است.

• او در این تز خویش، آتشیت آتش را مشروط به سوختن از درون می داند و بدین طریق میان آتش رئال که بکمک اکسیژن هوا از برون «می سوزد» و آتش ایدئال که از درون می سوزد، تفاوت قائل می شود.

• البته شاعر، خودمختار مطلق است و هر تئوری که دلش خواست، می تواند فرمولبندی کند، مسئله اما این است که سایه از تئوری خویش، دلیلی برای شورش کیوان بر ضد وضع موجود و به قول سایه سرنوشت می سازد.

• کیوان ـ در هر صورت ـ برای اثبات «تئوری آتش» نیز بوده که خطر کرده است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر