۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

اتیک (اخلاق) (2)

اتیک در مصر باستان
پروفسور ماتیاس کلاین
برگردان شین میم شین

ب
معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتس»

• این نسبت بیواسطه، خود نه تنها در معانی اول و دوم واژه «اتوس» انعکاس می یابد، بلکه در واژه های خویشاوند با واژه «اتوس» نیز خودنمائی می کند.

• مثلا واژه یونانی «سین ـ اتس» به معانی زیر است:

1
• به معنی همبائی و همزیستی
2
• به معنی معتاد (عادت کرده) به همدیگر
3
• به معنی قابل اعتماد بودن به همدیگر
4
• به معنی آشنا (و همچنین خویشاوند) بودن با همدیگر
5

• به معنی از طریق عادات زیست و نوع زیست در پیوند با همدیگر بودن

ت
معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتیا»

• واژه یونانی «سین ـ اتیا» به معنای زیر بوده است:
1
• به معنی سکونت در جوار همدیگر
2
• به معنی همزیستی
3
• به معنی رفتار دوستانه با همدیگر
4
• به معنی همبائی و خویشاوندی انسان ها
5
• به معنی عادت کردن
6
• به معنی آداب و رسوم
7
• به معنی عارف
8
• به معنی تمرین

• در زبان کنونی، پیوند اتمیولوژیکی میان واژه های «سکونت» و «عرف»، «عرفمندی» و یا «طایفه» و «اخلاقمندی» از بین رفته است.

• این پیوند اما نه تنها در زبان یونانی، بلکه همچنین در زبان آلمانی دیده می شود.
• در زبان آلمانی متعالی قدیم و متوسط کنونی میان واژه «سکونت» و «عادت» فرقی وجود ندارد.
• واژه «سکونت» نیز برعکس، به معنی «بودن، پرستاری کردن، عادت کردن» است.
• «عادت» اینجا با «سکونت»، یعنی با زندگی مبتنی بر همبائی انسان ها در پیوند بیواسطه قرار دارد.
• برای مدت مدیدی «عادت» و یا «سکونت» و «تمرین» و یا «تجربه و دانش عملی» به معنی واحدی بکار می رفتند.

• «تمرین» معنائی جز کاربست عملی عادات، معارف، آداب و رسوم، رفتار و غیره که از حوایج اوبژکتیف تولید و سکونت جمعی و همزیستی ناشی می شوند، ندارد.
• بعدها «تمرین» به مثابه جنبه و نمود خاص هستی و بود اجتماعی احساس شد و میان آن و «عادت» و یا «سکونت» تفاوت گذاشته شد و بعد اهمیت خودویژه آن برای حیات بشری شناخته شد و بنوبه خود بمثابه مبداء و شاقولی (ملاک و معیاری) برای وضع (آگاهانه) قواعد و هنجارهای رفتار اجتماعی مطلوب بکار گرفته شد.

• عرف و عادت، اتوس و یا اخلاق در مراحل آغازین تاریخ بشری عمدتا در شیوه رفتار مبتنی بر عادات، منطبق با عرف و عادت، یعنی شیوه رفتار عملی انسان ها نسبت به یکدیگر خلاصه می شد، که قبل از همه مدیون حوایج اوبژکتیف تولید و حیات اجتماعی اند، تا نیاز درونی سوبژکتیف افراد انسانی.

• این نیاز درونی، این شعور اخلاقی سوبژکتیف ـ همانطور که افلاطون و ارسطو هم بدان اشاره کرده اند ـ بطور تدریجی، از طریق «عادت»، «تمرین» و تربیت تشکیل می شود، یعنی بر مبنای کاربست عملی معارف، آداب و رسوم و تحت تأثیر تربیت بیواسطه اعضای منفرد کلکتیف، طایفه و قوم.

• کاربست عملی معارف و عادات، مثل هر کاربست دیگر ـ از همان آغاز ـ فقط بطور اوبژکتیف، یعنی بوسیله ضروریات زندگی الزامی نمی شود، بلکه همیشه در عین حال، نشانه و نمودار شعور عملی بیواسط و بی تمایز معین طایفه و همبود است.
• اما پایه و اساس و نیروی محرکه پیدایش، توسعه، دوام و قوام عرف و عادت، آداب و رسوم، نه در شعور، بلکه بیشتر در حوایج اوبژکتیف تولید، توزیع و حیات اجتماعی (همزیستی در همبود) بطور کلی است.

اینجا، یعنی در سیستم مناسبات اجتماعی مادی، در روابط مبتی بر وابستگی انسان ها و در نیازمندی آنها به یکدیگر است که اتوس و یا اخلاق منشاء خود را دارد.
در خارج از این پیوند نمی توان به درک آن نایل آمد.


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر