۱۳۹۰ دی ۱۶, جمعه

آماج (2) (بخش آخر)

ادوارد برنشتاین (1850 ـ 1932)
تئوریسین و سیاستمدار آلمانی
مؤسس رویزیونیسم نظری در مارکسیسم
مؤلف مقالاتی تحت عنوان «مسائل سوسیالیسم» (1896 ـ 1898) و «پیش شرط های سوسیالیسم و و ظایف سوسیال ـ دموکراسی» (1899)
برنشتاین ماتریالیسم و دیالک تیک را متافیزیکی و غیرعلمی نامید و رد کرد.
بنظر او وظیفه فلسفه سوسیال ـ دموکراسی باید غلبه بر ماتریالیسم دیالک تیکی باشد و کانتیانیسم را به جای آن بگذارد.
«کانت بر ضد چاپلوسی» شعار عوامفریب برنشتاین بود.
برنشتاین تئوری های زیرین مارکس را نیز رد کرد:
تئوری ارزش کار
تئوری اضافه ارزش
تز قطب بندی، ذلت و فروپاشی
انقلاب پرولتری
برنشتاین به جای انقلاب، رفرم را پیشنهاد کرد، به جای آماج، راه را مطلق کرد و دموکراسی را بمثابه وسیله و هدف همزمان قلمداد کرد.


پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

II
انواع آماج ها
آماج های فردی
آماج های گروهی
آماج های طبقاتی
آماج های تماماجتماعی
آماج های انسانی

• حوایج فوق الذکر می توانند بواسطه منافع فردی، منافع گروهی و یا طبقاتی و یا منافع تماماجتماعی تعیین شوند.
• از این رو، بنا بر حوایجی که شالوده آماج ها را تشکیل می دهند، می توان از آماج های فردی، گروهی، طبقاتی و یا تماماجتماعی سخن گفت.

• روند توسعه اجتماعی، نتیجه قانونمند کردوکار انسانها ست که در جهت آماج های فردی، گروهی، طبقاتی و همچنین تماماجتماعی صورت می گیرد.
• آماج های فردی هرچه بیشتر با آماج های طبقاتی منطبق باشند و آماج های فردی و طبقاتی هرچه بیشتر با حوایج تماماجتماعی انطباق داشته باشند، توسعه اجتماعی به همان اندازه سریعتر و سمت و سوی آن روشنتر خواهد بود و کمتر تابع نوسانات تصادفی خواهد بود.

• در جامعه طبقاتی منقسم به طبقات متخاصم، آماج های طبقات اصلی جامعه در تضاد با هم قرار دارند.
• روند اجتماعی در چنین جوامعی بطور کلی برآیند خودپو، ولی قانونمند کردوکار طبقاتی است که در جهت تحقق آماج های متضادشان انجام می یابد.

• در سوسیالیسم که آنتاگونیسم طبقاتی از بین می رود و منافع کلیه طبقات، گروه ها و اقشار اجتماعی بوسیله منافع تماماجتماعی تعیین می شود و میان منافع و حوایج فردی و اجتماعی انطباق اساسی وجود دارد، آماج های فردی، طبقاتی و تماماجتماعی بر هم انطباق می یابند.

• بنابرین می توان گفت که توسعه اجتماعی در نظام سوسیالیستی عبارت است از تحقق آگاهانه آماج های تماماجتماعی که از شناخت قانونمندی های توسعه جامعه و حوایج جامعه نشئت می گیرد.

• آماج های انسانی نیزبدلیل اینکه برای تحقق خود به وسایل معینی نیاز دارند، بطورعینی مشروط می شوند.

*****

• برای اینکه آماجگذاری واقعی باشد، کافی نیست، که آن با قوانین طبیعی و اجتماعی عینی در تضاد نباشد و انعکاس حوایج انسانی و اجتماعی عینی باشد.
• هر آماجی تنها زمانی می تواند واقعی باشد که انسان برای تحقق آن وسایل مادی و معنوی لازم را در اختیار داشته باشد.

• آماج قرار دادن استقرار نظام اجتماعی سوسیالیستی در عصر حاضر هم با قوانین عینی توسعه اجتماعی مطابقت دارد و هم با منافع و حوایج بخش اعظم بشریت.
• اما برای ساختمان موفقیت آمیز سوسیالیسم ـ علاوه بر عوامل دیگر ـ سطح توسعه معین نیروهای مولده ضرورت دارد.

• هرکشور از نظر اقتصادی عقب مانده، تنها زمانی می تواند به این آماج جامه عمل بپوشاند که بر کمک های اقتصادی و حمایت کشورهای سوسیالیستی متکی باشد و برای مقابله با توطئه های امپریالیستی از کمک های نظامی نیز برخوردار گردد.
• هر آماجی بدون وسیله لازم جهت تحقق خود بناگزیر به آرزوئی صرف تنزل می یابد.

• (این بدان معنی است که ما همیشه باید دیالک تیک وسایل، قوانین، امکانات، حوایج و منافع و آماج را در نظر بگیریم. مترجم)

• درک درست رابطه دیالک تیکی میان آماج ها از سوئی و قوانین، امکانات، حوایج، منافع و وسایل عینی از سوی دیگر برای کردوکار اجتماعی و سیاسی انسانها و بویژه طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی آن از اهمیت عظیمی برخوردار است.
1
درک فاتالیستی تاریخ و آماج

• بنا بر درک فاتالیستی تاریخ، روند تاریخ بوسیله قوانین عینی مستقل از کردوکار اجتماعی انسانها تعیین می شود و عمل انسانی نمی تواند تأثیری بر جریان تاریخی حوادث باقی گذارد.
• درک فاتالیستی تاریخ، انسانها را تسلیم دست و پا بسته سرنوشت ظاهرا تغییرناپذیر می سازد.

• در این درک فاتالیستی (تقدیرگرایانه) جائی برای آماج های انسانی وجود ندارد، زیرا برای انسانها امکان تصمیمگیری آزاد باقی نمی ماند.

• (درک فاتالیستی تاریخ، دیالک تیک وسایل، قوانین، امکانات، حوایج و منافع و آماج را تخریب می کند، آماج را دور می اندازد و وسایل، قوانین، امکانات، حوایج و منافع را مطلق می کند.
• در درک فاتالیستی تاریخ، روندهای اجتماعی بسان روندهای طبیعی، بی سوبژکت تلقی می شوند. مترجم)

2
درک سوبژکتیویستی و آوانتوریستی تاریخ و آماج

• اگر مطلق کردن قوانین به فاتالیسم منتهی می شود، مطلق کردن آماج ها توأم با بی اعتنائی به قوانین و حوایج عینی و بی اعتنائی به وسایل لازم جهت تحقق آنها به سوبژکتیویسم و ماجراجوئی سیاسی منتهی می شود.

• مراجعه کنید به فاتالیسم، سوبژکتیویسم، آوانتوریسم (ماجراجوئی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• (در درک سوبژکتیوستی و آوانتورستی تاریخ، دیالک تیک یاد شده تخریب می شود، آماج مطلق می گردد و وسایل، قوانین، امکانات، حوایج و منافع بدور انداخته می شوند. مترجم)

3
درک رفرمیستی و رویزونیستی تاریخ و آماج

• نظریه ای هم که به آماج ها کم بها می دهد و برآورده ساختن حوایج سوبژکتیف (ذهنی، دلبخواهی) بی واسطه را عمده می کند و هر وسیله ای را برای تحقق حوایج سوبژکتیف مباح می داند، می تواند به ناکامی کردوکار اجتماعی منجر شود.

• شعار برنشتاین مبنی بر اینکه «آماج هیچ است و حرکت همه چیز!»، نیروی راهنمای آماج های سیاسی و اجتماعی را نادیده می گیرد که از شناخت گرایشات توسعه عینی قانونمند استخراج می شوند و عمل طبقه کارگر را در راه تحقق این آماج ها سوق می دهند.

• مراجعه کنید به آماجگرائی، هدف، متناسب با هدف، تله ئولوژی

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر