نویسنده و تاریخدان مارکسیست انگلیسی
آثار اخیر :
گلوبالیزاسیون، دموکراسی، تروریسم (2007)
یک امپراطوری : آمریکا، جنگ و ابر قدرت تمام ارضی (2008)
امپریالیسم نوین
پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری
3
کاپیتالیسم گسترش یابنده، صنعتی کردن دیرهنگام و امپریالیسم
آثار اخیر :
گلوبالیزاسیون، دموکراسی، تروریسم (2007)
یک امپراطوری : آمریکا، جنگ و ابر قدرت تمام ارضی (2008)
امپریالیسم نوین
پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری
3
کاپیتالیسم گسترش یابنده، صنعتی کردن دیرهنگام و امپریالیسم
• سؤال اما این است که علت فرم قهرآمیز دم افزون سیاست در این دوران چه بوده است؟
• قدرت های بزرگ سابق با خصلت فئودالی ـ امپراطوری تزار روس، سلطنت هابسبورگر اطریش و مجارستان، امپراطوری عثمانی ـ در پی جنگ جهانی اول، در حال شکست و فروپاشی بودند.
• قدرت امپراطوری بریتانیا اما برعکس، فقط بر سیستم مستعمرات گسترده در جهان مبتنی نبود.
• قدرت امپراطوری بریتانیای کبیر در نیمه دوم قرن نوزدهم، در وهله اول بر دو جنبه زیرین مبتنی بود:
1
• اولا بر این واقعیت امر که بریتانیای کبیر «کارگاه کاپیتالیستی جهان» بود.
2
• ثانیا بر این واقعیت امر که تنظیم سیستم «استاندارد طلا» ـ ارزش معاوضه ای ارزها و بیلان پرداخت میان دولت ها ـ در لندن، یعنی در قدرتمندترین مرکز مالی جهان صورت می گرفت.
• (هوبس باوم، 1969، ص 136 ـ 155)
• بدین طریق، اقتصاد جهانی می بایستی بنا بر اصول تجارت آزاد صورت گیرد.
• این دقیقا با منافع بریتانیای کبیر و با سیطره لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی در دوره رونق سرمایه (در دوره قبل از سال 1871) انطباق داشت.
• نقطه آغازین برای تخریب این نظام جهانی و گذار به عصر «امپریالیسم های رقابتگر» عبارت بود از در پیش گرفتن سیاست حراست گمرکی از سوی اکثر کشورهای قاره اروپا که در صدد صنعتی کردن کاپیتالیستی دیرهنگام (به تعویق افتاده) کشور خود بودند.
• آنها بدین وسیله از کالاهای تولیدی خویش در مقابل «کالاهای ارزانقیمت رقیب» از خارج حمایت به عمل می آوردند.
هنری فورد (1863 ـ 1947)
بنیانگذار کارخانهٔ خودروسازی فورد بود.
او اولین کسی بود که برای تولید خودروی ارزانقیمت خط تولید را به کار گرفت.
او نه تنها انقلابی در صنعت اروپا و آمریکا ایجاد کرد، بلکه ترکیب تولید انبوه کالا، دستمزد بالا برای کارگران و قیمت پایین پیشنهادی او چنان تأثیری بر اقتصاد و جوامع قرن بیستم ایجاد کرد که آن را فوردیسم نامیدند.
بنیانگذار کارخانهٔ خودروسازی فورد بود.
او اولین کسی بود که برای تولید خودروی ارزانقیمت خط تولید را به کار گرفت.
او نه تنها انقلابی در صنعت اروپا و آمریکا ایجاد کرد، بلکه ترکیب تولید انبوه کالا، دستمزد بالا برای کارگران و قیمت پایین پیشنهادی او چنان تأثیری بر اقتصاد و جوامع قرن بیستم ایجاد کرد که آن را فوردیسم نامیدند.
در سال ۱۹۱۸ نیمی از خودروهای آمریکا فورد مدل تی بودند.
اما تمام آنها سیاهرنگ بودند.
تا پیش از راهاندازی خط تولید که برای فعالیت سریعتر تنها خودروی سیاه تولید میکرد مدل تی به رنگهای دیگر مانند قرمز نیز تولید میشد.
تا پیش از راهاندازی خط تولید که برای فعالیت سریعتر تنها خودروی سیاه تولید میکرد مدل تی به رنگهای دیگر مانند قرمز نیز تولید میشد.
• در ایالات متحده امریکا، روند صنعتی کردن کاپیتالیستی دیرهنگام بویژه سریع صورت گرفت، آنجا که حتی قبل از سال 1914، از ارقام تولیدی اروپا سبقت گرفته شد و «همکاری غول آسا» پا به عرصه وجود نهاد و هنری فورد حتی در سال 1908 به تولید انبوه مدل تی آغاز کرد.
• در قاره اروپا دولت آلمان که در سال 1871 تأسیس یافته بود، بویژه سریع توسعه می یافت.
• در اواخر قرن نوزدهم در زمینه استخراج ذغال سنگ و تولید فولاد از انگلستان سبقت گرفته بود.
• کنسرن های آلمانی در عرصه الکتروتکنیک، صنعت ماشین سازی و صنایع شیمیائی بزرگ مواضع رهبری را در بازار جهانی تسخیر کرده بودند.
• از همین زمان، مسلح شدن به تسلیحات نظامی غول آسا، «برنامه تولید ناوهای جنگی» آغاز می شود که بنظر رهبری سیاسی آلمان، پیش شرط صرفنظرناپذیری برای «چنگ اندازی به بازار جهانی» بوده است.
• آمادگی برای اعمال قهر نتیجه تأملات استراتژیکی بود که می بایستی برای قدرت اقتصادی و سیاسی ـ نظامی ملت «دیر آمده» آلمان در زمینه «تقسیم مستعمراتی جهان» (تا سال های 90 قرن نوزدهم) مفید افتد و ساختارهای نظام جهانی به نفع این کشور تغییر یابند.
• استراتژی امپریالیسم آلمان ـ به مثابه قدرتی در «اروپای مرکزی» ـ عبارت بود از احراز سرکردگی (هژمونی) در قاره اروپا، با سمتگیری روشن به سوی اروپای مرکزی، شرقی و جنوبی. (اوپیتس 1977)
• همراه با صنعتی کردن کاپیتالیستی جامعه، طبقه کارگر صنعتی نیز پدید آمد که در مبارزه به خاطر حقوق اجتماعی و سیاسی بنیادی (از حق ائتلاف تا حق شرکت در انتخابات) به تشکیل سازمان ها ـ احزاب، سندیکاها، اتحادیه ها و سازمان های فرهنگی ـ خاص خود پرداخت.
• تا اواخر قرن نوزدهم، در کشور آلمان ـ قبل از همه ـ حزب سوسیال ـ دموکرات توسعه یافت و به حزب توده ای بدل شد که که در مقابل همه توطئه های سرکوبگرانه سیاسی حکومت بیسمارک ـ مثلا «قانون سوسیالیست ها» (1878 ـ 1890) ـ مقاومت کرده بود.
• این حزب در سال 1891 در شهر ارفورت به تصویب برنامه ای اقدام کرد، که آماج مبارزه طبقاتی را نه فقط بهسازی وضع زندگی بلاواسطه پرولتاریا، بلکه علاوه بر آن، غلبه انقلابی بر کاپیتالیسم و گذار به نظام اجتماعی سوسیالیستی و بی طبقه اعلام می کرد.
• در فاصله زمانی میان انتشار «مانیفست حزب کمونیستی» (1847 ـ 1848) و تأسیس بین الملل سوسیالیستی دوم در پاریس (1889)، جنبش کارگری سوسیالیستی به نیروی اجتماعی و سیاسی خودآگاهی بدل شده بود که در همه کشورهای کاپیتالیستی طبقات حاکمه را به هراس می افکند.
• طبقات حاکمه این کشورها می بایستی بیاموزند که «مسئله اجتماعی» و همچنین «مسئله دموکراسی» (یعنی حق شرکت همه در انتخابات عمومی) را نمی توان در کاپیتالیسم مدرن از طریق ستم و سرکوب سیاسی حل کرد.
ویلیام کارل امیل وبر (ماکس وبر) (1864 ـ 1920)
جامعه شناس، حقوقدان، ناسیونال ـ اکونوم آلمانی
از کلاسیک های جامعه شناسی، علوم فرهنگی ـ اجتماعی
بلحاظ تئوری و مفهوم سازی مؤثر در زمینه های زیر:
جامعه شناسی اقتصادی
جامعه شناسی حاکمیت
جامعه شناسی مذهب
مؤسس اصل خنثائیت ارزش
آرامگاه او در هایدلبرگ است.
فرانک دپه او را «سوسیال ـ امپریالیست» می نامد.
جامعه شناس، حقوقدان، ناسیونال ـ اکونوم آلمانی
از کلاسیک های جامعه شناسی، علوم فرهنگی ـ اجتماعی
بلحاظ تئوری و مفهوم سازی مؤثر در زمینه های زیر:
جامعه شناسی اقتصادی
جامعه شناسی حاکمیت
جامعه شناسی مذهب
مؤسس اصل خنثائیت ارزش
آرامگاه او در هایدلبرگ است.
فرانک دپه او را «سوسیال ـ امپریالیست» می نامد.
• «سوسیال ـ امپریالیست» های روشن بینی از قبیل ماکس وبر، از آغاز پیشنهاد می کردند که جناح های «ناسیونالیستی» و غیر انقلابی سوسیال ـ دموکراسی ها را باید در گروه حاکمه «سوسیال ـ لیبرال» جدید انتگریزه (همپیوند) کرد.
با پایان جنگ جهانی اول و شکست آلمان، از پادشاهی کنار گذاشته شد و به دربار هلند پناه برد.
• ویلهلم دوم ـ قیصر آلمان ـ اما برعکس، در سال 1905 به نابودسازی قهرآمیز «خطر سرخ» کمر بست و به پیوند میان گسترش طلبی از طریق جنگ در خارج و سرکوب خلق در داخل به وضوح پی برد:
• «ما به خاطر وجود سوسیال ـ دموکرات ها در کشور هیچ مردی را نمی توانیم به همراه ببریم و زندگی و دارائی شهروندان کشور را به خطر ناندازیم.
• نخست باید سوسیالیست ها را ـ حتی الامکان از طریق به راه انداختن حمام خون ـ محبوس کرد، گردن زد و رفع خطر کرد، بعد به جنگ بر ضد خارج آغاز کرد، ولی نه قبل از آن و نه فوری.» (فیشر 1979، ص 20)
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر