سرچشمه:
مجله هفته
www.hafteh.de
میم حا نجار
یاوه اول
«زیرا آنها در این لحظه قادر نبودند علیه قدرت این کلام چیزی بگویند»
مجله هفته
www.hafteh.de
میم حا نجار
یاوه اول
«زیرا آنها در این لحظه قادر نبودند علیه قدرت این کلام چیزی بگویند»
• در فرمولبندی فوق ظاهرا به جای «کلمه»، «کلام» بکار رفته است.
• منظور اسکار لافونتن هم ظاهرا کلمه «تروریسم» بوده است.
یاوه دوم
«ما با آن نظام اقتصادی که در آن فردی بتواند ثروتمند شود، به این صورت که دیگران را برای تأمین منافع خود به کار گیرد، نمیتوانیم موافق باشیم.»
«ما با آن نظام اقتصادی که در آن فردی بتواند ثروتمند شود، به این صورت که دیگران را برای تأمین منافع خود به کار گیرد، نمیتوانیم موافق باشیم.»
• این فرمولبندی تق و لق را هرگز نمی توان «یک تعریف بسیار عالی از سرمایهداری» جا زد.
• چون در برده داری و فئودالیسم هم همین طور بوده.
• کسی که واژه مارکسیسم را لغلغه می کند، باید این را حداقل بداند.
یاوه سوم
«ما براین عقیده ایم که باید این مسأله مرکزی هر جامعهای مورد بحث قرار گیرد که: چه چیز، به چه دلیل به چه کسی تعلق دارد؟»
«ما براین عقیده ایم که باید این مسأله مرکزی هر جامعهای مورد بحث قرار گیرد که: چه چیز، به چه دلیل به چه کسی تعلق دارد؟»
• چپ ها باید واقعا دچار فقر تئوریک باشند که تفتیش اقتصادی ئی از این دست را در برنامه خود بنویسند.
• این کار نه عملی است و نه اصولا مجاز است.
• چنین ایده و عملی بوی انکیزیسیون قرون وسطی می دهد.
• این جور یاوه ها بیشتر بدرد عوامفریبی می خورند، اگر نیت گوینده آن، بی آبرو کردن چپ ها نباشد.
• مسئله مرکزی هر جامعه باید حل تضاد اصلی آن جامعه باشد و نه عوامفریبی.
• اگر جامعه مورد نظر جامعه ای کاپیتالیستی است، باید تضاد کار و سرمایه را به نفع کار حل کند و مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را لغو کند و حکومت شوراها را برپا دارد.
یاوه چهارم
«در اینجا میتوان از تئوری اجتماعی لیبرالی مدد گرفت، که روزی به این نتیجه رسیده بود: ثروت در اثر کار پدید میآید.»
«در اینجا میتوان از تئوری اجتماعی لیبرالی مدد گرفت، که روزی به این نتیجه رسیده بود: ثروت در اثر کار پدید میآید.»
• عوامفریبی سوسیال ـ دموکراتیک چنین است:
• خر کردن مردم و قبل از همه، کارگران!
• این یاوه را آدام اسمیت گفته بود و بعد ابراهام لینکن و چندی قبل سام وب تکرار کرده اند.
• اتفاقا مارکس همین یاوه را رد کرده و اسکار لافونتن در پایان موعظه خود بدان اشاره می کند:
• کار تنها سرچشمه ثروت نیست.
• طبیعت خود سرچشمه لایزال ثروت است.
یاوه پنجم
«بعد فردی پیشنهاد کرد که واژۀ ثروت برداشته شود و به جای آن «با کار خود به دست آمده» استعمال گردد.»
«بعد فردی پیشنهاد کرد که واژۀ ثروت برداشته شود و به جای آن «با کار خود به دست آمده» استعمال گردد.»
• یکی از خصوصیات بارز عوامفریبان واژه بازی است.
• اول مفاهیم را از محتوا تهی می کنند، یعنی تعریف آبکی از آنها به دست می دهند، بعد جار و جنجال بر سر واژه ها راه می اندازند تا خر کردن مردم تکمیل شود.
• ثروت خود اسکار لافونتن با کدام کار بدست آمده، اگر عوامفریبی به مثابه کار و سرچشمه ثروت تلقی نشود؟
یاوه ششم
« اگر ما بگوییم مالکیت در اثر کار به وجود میآید، در اصل تکرار سنت کلاسیک لیبرالی است.»
« اگر ما بگوییم مالکیت در اثر کار به وجود میآید، در اصل تکرار سنت کلاسیک لیبرالی است.»
• اکنون اسکار به تخریب و تحریف کودکستانی مفهوم «مالکیت» می پردازد و کودکان کودکستان را اول صبح با معده خالی از خنده روده بر می کند.
• یاد آخوندهای خودمان به خیر!
• همه چیز را آنجا خدا و اینجا کار خلق می کند.
• به ابتذال کشیدن مارکس و مارکسیسم بهتر این نمی تواند باشد.
یاوه هفتم
« به سخن دیگر: آن مقوله کار که خود را مستقل ساخته و این واقعیت را مورد اغماض قرار دهد که کار همیشه متابولیسم با طبیعت است، ما را به بیراهه هدایت خواهد کرد.»
« به سخن دیگر: آن مقوله کار که خود را مستقل ساخته و این واقعیت را مورد اغماض قرار دهد که کار همیشه متابولیسم با طبیعت است، ما را به بیراهه هدایت خواهد کرد.»
• عجب تفسیری از تعریف مارکس از کار و عجب کلاهبرداری ناشیانه ای!
• پس درد اصلی فراموش کردن تعریف کار بوده و اکنون برای حل مشکل باید آن را به یاد آورد و درد بی درمان را درمان کرد.
یاوه هشتم
«در آغاز جنبش کارگری، فکر حفاظت از محیط زیست و یا سوخت و ساز با طبیعت، اول از همه بود و ما با در نظر گرفتن برداشت خود از مقوله کار، باید برخورد دیگری به مسایل محیط زیستی داشته باشیم تا مثلاً حزب سبزها که به نظر من یک بستهبندی سرگول زنک است.»
«در آغاز جنبش کارگری، فکر حفاظت از محیط زیست و یا سوخت و ساز با طبیعت، اول از همه بود و ما با در نظر گرفتن برداشت خود از مقوله کار، باید برخورد دیگری به مسایل محیط زیستی داشته باشیم تا مثلاً حزب سبزها که به نظر من یک بستهبندی سرگول زنک است.»
• این هم یکی دیگر از یاوه های کودکستانی اسکار لافونتن!
• از تعریف کار به حفاظت از محیط زیست گریز زدن و مارکسیسم را در لفافه دفاع از آن به ابتذال کشیدن.
• در زمان مارکس محیط زیست در خطر نبود که دفاع از آن در برنامه جنبش کارگری قرار گیرد.
• اگر مارکسیسم علم است، اگر مارکسیسم توان تئوریکی و متدیکی لازم برای تحلیل واقعیات امور را دارد، پس باید برای هر مسئله جدید بتواند راه حلی ارائه دهد و چپ ها به توجیه کودکستانی چیزی نیاز نداشته باشند.
• اما کجای این سخنرانی به مارکسیسم و محیط زیست مربوط می شود؟
خدا آخر و عاقبت ما را به خیر کناد و به عمله جات شیاطین اجر دهاد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر