۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

هژمونی پرولتاریا

گونتر هیدن
برگردان شین میم شین

هژمونی در واقع به معنی نقش رهبری است.
هژمونی پرولتاریا در دوره امپریالیسم حاکی از نقش رهبری طبقه کارگر در انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک و و یا در انقلاب ضد امپریالیستی ـ دموکراتیک و در دیکتاتوری انقلابی ـ دموکراتیک کارگران و دهقانان است.
آموزش هژمونی پرولتاریا در انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک را لنین در اثر خویش تحت عنوان «دو تاکتیک سوسیال ـ دموکراسی» در انقلاب دموکراتیک (1905) در چالش با اوپورتونیسم توسعه داده است.

• (اوپورتونیسم یعنی ارجحیت قائل شدن به منافع طبقاتی بورژوازی در قبال جنبش کارگری.
اوپورتونیسم یعنی صرفنظر کردن از یک سیاست انقلابی پرولتری و جایگزین ساختن آن با سیاست مبتنی بر سازش با بورژوازی.
اوپورتونیسم آماج مبارزه طبقاتی پرولتری، یعنی امحای سرمایه داری، بر قراری دیکتاتوری پرولتاریا، ساختمان سوسیالیسم و از بین بردن طبقات را زیر پا می نهد و با اعلام اینکه جامعه سرمایه داری عالی ترین جامعه بشری است و ماهیتا غیر قابل تغییر است و فقط باید به رفرم هائی اکتفا کرد، به حفظ آن کمر می بندد.
اوپورتونیسم ـ از این رو ـ یکی از نشانه ها و نمودهای نفوذ بورژوائی در جنبش کارگری است. مترجم)

• طرفداران اوپورتونیسم تغییراتی را که در شرایط انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک پدید آمده بود، نادیده می گرفتند.
• تغییرات یاد شده به شرح زیر بوده اند:

1
• سرمایه داری رقابت آزاد وارد مرحله امپریالیسم شده بود و در نتیجه آن، بورژوازی مدرن خصلت دموکراتیک خود را از دست داده بود و خصلت ارتجاعی کسب کرده بود.

2
• نیروی انقلابی طبقه کارگر توسعه چشمگیری یافته بود:
• طبقه کارگر با تشکیل حزب مارکسیستی ـ لنینیستی خویش به وحدت سیاسی و استقلال سیاسی دست یافته بود و قدرت رهبری توده های خلق را در جریان انقلاب بورژوای ـ دموکراتیک به دست آورده بود.

*****
• اوپورتونیست ها بر آن بودند که نقش رهبری انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک را باید به بورژوازی محول کرد.
• طبقه کارگر باید برای ریختن ترس بورژوازی از رهبری انقلاب و تسخیر قدرت سیاسی صرفنظر کند.

لنین که شرایط جدید انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک را تجزیه و تحلیل کرده بود، به این نتیجه رسیده بود، که رهبری انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک باید در دست مترقی ترین و پیگیرترین طبقه انقلابی، یعنی طبقه کارگر متمرکز شود، تا بتواند بطرزی قاطع و پیگیر پیش بتازد و به مقصد نهائی خویش دست یابد.
• برای این کار، طبقه کارگر باید محتوای مبارزه طبقاتی خود را چنان بسط دهد، که آن نه تنها کلیه وظایف انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک، بلکه علاوه بر آن، وظایف انقلاب سوسیالیستی را نیز در بر گیرد.
• این امر تنها زمانی می تواند امکان پذیر گردد که طبقه کارگر بتواند توده های دهقانی و دیگر زحمتکشان را به سوی خود جلب کند.
• شرایط عینی برای آن اکنون وجود دارد.
• زیرا علاقه کلیه زحمتکشان به از میان برداشتن حاکمیت زمینداران بزرگ و انحصارات به انقلاب و جمهوری دموکراتیک منتهی می شود.
• بورژوازی اما ـ بر خلاف طبقه کارگر و توده های زحمتکش ـ دچار نوسان است.
• بورژوازی به کنار آمدن و توافق با نیروهای ارتجاعی حاکم تمایل دارد.
• از این رو ست که باید نفوذ بورژوازی بر توده های خلق و قبل از همه بر دهقانان قطع شود و قدرت نیروهای حاکم با توسل به قهر در هم شکسته شود.
• دیکتاتوری انقلابی ـ دموکراتیک کارگران و دهقانان برای این امر قدرت مناسبی است.
• بدین وسیله می توان انقلاب بورژوائی ـ دموکراتیک را با قاطعیت و پیگیری به آخر برد و همزمان بهترین شرایط را برای گذار به انقلاب سوسیالیستی فراهم آورد.

آموزش هژمونی پرولتاریا به جزئی از تئوری و سیاست همه احزاب انقلابی طبقه کارگر بدل شده است و با موفقیت ـ قبل از همه ـ در انقلابات دموکراتیک بکار بسته شده است.
• در آلمان هژمونی طبقه کارگر در مبارزه بر ضد میلیتاریسم و فاشیسم توسعه یافت و در نظام ضد فاشیستی ـ دموکراتیک و در گذار به سوسیالیسم در آلمان دموکراتیک تحق پیدا کرد.

• مراجعه کنید به مبارزه طبقاتی، انقلاب.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر