تئودور برگمن ( 1916)
دانشمند علوم کشاورزی، مورخ جنبش کارگری و مؤلف کتب بیشمار
تا سال 1981 پروفسور سیاست کشاورزی مقایسه ای ـ بین المللی
در دانشگاه هوهنهایم آلمان
از فعالین بی همانند جنبش کارگری ـ کمونیستی آلمان
در سال 1927 (در 11 سالگی) عضور سازمان جوانان اسپارتاکوس و سازمان سوسیالیستی مدارس می شود
در سال 1929 (در 13 سالگی) عضو سازمان جوانان حزب کمونیست آلمان می شود
در سال 1933 پس از روی کار آمدن هیتلر مجبور مهاجرت می شود و 7 سال در فلسطین در کیبوتس کار می کند.
بعد در چکوسلواکی در رشته علوم کشاورزی به تحصیل می پردازد
در سال 1938 به سوئد مهاجرت می کند و همراه با برادرش ژوزف برگمن رهبری سازمان حزب کمونیست آلمان در سوئد را به دست می گیرد.
ضمنا در سازمان سندیکالیست های آلمانی در سوئد به فعالیت می پردازد.
بیش از 50 کتاب در زمینه کشاورزی و یا تاریخ جنبش بین المللی کارگری تحریر و یا ترجمه کرده است.
اندیشه هائی راجع به اقتصاد سیاسی کشور
دانشمند علوم کشاورزی، مورخ جنبش کارگری و مؤلف کتب بیشمار
تا سال 1981 پروفسور سیاست کشاورزی مقایسه ای ـ بین المللی
در دانشگاه هوهنهایم آلمان
از فعالین بی همانند جنبش کارگری ـ کمونیستی آلمان
در سال 1927 (در 11 سالگی) عضور سازمان جوانان اسپارتاکوس و سازمان سوسیالیستی مدارس می شود
در سال 1929 (در 13 سالگی) عضو سازمان جوانان حزب کمونیست آلمان می شود
در سال 1933 پس از روی کار آمدن هیتلر مجبور مهاجرت می شود و 7 سال در فلسطین در کیبوتس کار می کند.
بعد در چکوسلواکی در رشته علوم کشاورزی به تحصیل می پردازد
در سال 1938 به سوئد مهاجرت می کند و همراه با برادرش ژوزف برگمن رهبری سازمان حزب کمونیست آلمان در سوئد را به دست می گیرد.
ضمنا در سازمان سندیکالیست های آلمانی در سوئد به فعالیت می پردازد.
بیش از 50 کتاب در زمینه کشاورزی و یا تاریخ جنبش بین المللی کارگری تحریر و یا ترجمه کرده است.
اندیشه هائی راجع به اقتصاد سیاسی کشور
در حال توسعه سوسیالیستی چین
تئودور برگمن
برگردان شین میم شین
I
پیشگفتار
• ارزیابی توسعه جمهوری خلق چین در تضادمندی و بغرنجی خارق العاده آن از نقطه نظر نیروهای چپ کار سهل و آسانی نیست.
• در مجله نوسازی مارکسیستی در ماه دسامبر مقاله ای از پروفسور تئودور برگمن، دانشمند علوم کشاورزی چاپ شده است که گشتاورهای اقتصادی روند ساختمان کشور پهناور آسیای مرکزی را مورد تحلیل قرار می دهد.
• جمهوری خلق چین تحت رهبری کمونیست ها گام به گام به یکی از مهمترین فاکتورها در سیاست و اقتصاد جهانی بدل می شود.
• جمهوری خلق چین با توسعه و ترقی «صلح آمیز» خویش جهان را و جنبش سوسیالیستی را با سؤالات بیشماری مواجه ساخته است.
• سوسیالیست ها ـ قبل از همه ـ دچار تردید گشته اند و نمی دانند که چین کشوری سوسیالیستی است که به سوی کاپیتالیسم رهسپار است و یا اینکه هم اکنون به یک کشور کاپیتالیستی بدل شده است.
• هدف این نوشته درس آموزی به کارشناسان، مهندسین، سیاستمداران و محققین چینی نیست.
• این نوشته کوششی است برای فهم توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و عقلانیت (راسیونالیته) پنهان در پشت سر آن و تفهیم آن به سوسیالیست های اروپا.
II
مفاهیمی در زمینه تجزیه و تحلیل
• ما تاکنون با مفاهیم اقتصاد و جامعه شناسی کاپیتالیستی کار کرده ایم، بی آنکه اعتبار آنها را زیر علامت سؤال قرار دهیم:
• مفاهیمی که البته از سوی کلاسیک های مارکسیسم نیز در مورد جامعه کاپیتالیستی مورد استفاده قرار گرفته اند.
• اما باید دانست که زبان نیز یک ابزار حاکمیت است.
• ما مفاهیم را بی آنکه زیر ذره بین دقت قرار دهیم، بدون تمایز در بافت احتمالا کاملا دیگری به خدمت می گیریم و بدین طریق، برچسب های رسانه های گروهی کاپیتالیستی را مورد استفاده قرار می دهیم که همه بدون استثناء، جمهوری خلق چین را کشوری سرمایه داری جا می زنند.
• واژه واحدی اما می تواند در سیستم ها و مراحل توسعه متفاوت، معانی کاملا متفاوتی داشته باشد:
1
مفهوم سرمایه داری دولتی
• سرمایه داری دولتی ـ بسته به اینکه ما با یک دولت کاپیتالیستی سر و کار داریم و یا با یک دولت غیرکاپیتالیستی ـ حاوی استراتژی های اقتصادی کاملا متفاوتی است.
• این مسئله بویژه در بحران اقتصادی جهانی بزرگ در آغاز قرن بیست و یکم آشکار می گردد.
• رژیم آلمان کارخانجات غارت شده و ورشکسته متعلق به بخش خصوصی را دولتی می کند، تا آنها را از زیر بار اقراض خویش آزاد سازد، با این نیت پیشاپیش اعلام شده، که بعد آنها را دوباره به بخش خصوصی واگذار کند.
• اما همین دولت آلمان ـ همزمان ـ کارخانجات دولتی را خصوصی می کند، یعنی به بخش خصوصی واگذار می کند، علیرغم اینکه آنها سودآور اند.
• سرمایه داری دولتی در اتحاد شوروی در آغاز سال های بیست قرن بیستم، اما خصلت کاملا دیگری داشته است.
• آماج سرمایه داری دولتی در اتحاد شوروی عبارت بود از یادگیری از کاپیتالیسم برای غلبه بر کاپیتالیسم و برای تسریع ساختمان سوسیالیسم.
• اینجا، سرمایه داری دولتی از سوی بلشویک ها بمثابه مرحله گذار در نظر گرفته می شود.
• لنین تفاوت میان سرمایه داری دولتی در سیستم های اجتماعی متضاد را به شرح زیر توضیح می دهد:
• «سرمایه داری دولتی ئی که ما در کشور خود پدید آورده ایم، سرمایه داری دولتی خاصی است.
• این سرمایه داری دولتی با مفهوم «سرمایه داری دولتی» رایج و متداول انطباق ندارد.
• ما کلیه سکان های فرماندهی را در دست خود داریم.
• ما اراضی و مستغلات را در مالکیت خود داریم.
• این مسئله پر اهمیتی است و من باید بگویم که تمامت کردوکار بعدی ما در همین چارچوب توسعه خواهد یافت.
• تفاوت سرمایه داری دولتی ما با سرمایه داری دولتی معمولی در این است که دولت پرولتری نه تنها اراضی و مستغلات، بلکه کلیه بخش های مهم صنعت را نیز در دست خود دارد.»
• لنین می داند که استراتژی نوین تا حد معینی کاپیتالیسم را وارد کشوری خواهد کرد، که بوسیله کمونیست ها اداره می شود:
• «سیاست اقتصادی نوین (نپ) به معنی گذار به احیای نسبتا چشمگیر کاپیتالیسم خواهد بود.
• ما هنوز از دامنه آن خبر نداریم.
• اختیاراتی که ما به سرمایه داران خارجی می دهیم (البته هنوز در مقایسه با کثرت پیشنهادات ما قراردادهای اندکی بسته شده است)، اجاره هائی که ما به سرمایه داران خصوصی می دهیم، همه به معنی احیای مستقیم کاپیتالیسم اند و با ریشه های سیاست اقتصادی نوین (نپ) در رابطه اند.»
2
مفهوم طبقه
• مفهوم طبقه در جامعه کاپیتالیستی حاوی تصوری از آنتاگونیسم است، حاوی آشتی ناپذیری (دراز مدت) مهمترین طبقات جامعه است، حاوی آشتی ناپذیری طبقه حاکم با طبقه تحت حاکمیت (محکوم) است.
• (در فلسفه مارکسیستی مفهوم «آنتاگونیسم» به معنی نوع خاصی از تضاد دیالک تیکی در عرصه جامعه به کار می رود که با وجود جامعه طبقاتی در پیوند است و بر تضاد آشتی ناپذیر میان منافع طبقات جامعه و گروه های اجتماعی مختلف استوار است. مترجم)
• از این رو ست که لنین پس از پیروزی انقلاب پرولتری در انطباق این مفهوم با گروه های اجتماعی متفاوت که اختلاف منافع دارند، تردید بخرج می دهد:
• «طبقات به گروه های بزرگ انسانی اطلاق می شود که بنا بر جایگاه شان در سیستم تولید اجتماعی تاریخا تعیین شده و بنا بر رابطه شان با وسایل تولید (که عمدتا بصورت قوانین فرمولبندی و تدوین یافته است)، بنا بر نقش شان در سازمان اجتماعی کار و در نتیجه بنا بر کسب و تصاحب ثروت اجتماعی و بنا بر میزان آن از یکدیگر متمایز می شوند.
• طبقات گروه هائی از انسان ها هستند که یکی از آنها ببرکت جایگاهش در سیستم اقتصاد اجتماعی معین، می تواند کار دیگری را از آن خود کند.»
3
مفهوم دموکراسی
• حالا بیائید واژه دموکراسی را در نظر بگیریم که دول کاپیتالیستی بزرگ تحت اشغال خویش در آورده اند و به عنوان برچسب کیفی بر سینه متحدین خویش می چسبانند.
• آنها با این کار، تفاوت های کیفی غول آسا میان دموکراسی سوئد، برتانیای کبیر، آلمان فدرال و ایالات متحده آمریکا را از دیده ها پنهان می سازند.
• این که هنوز چیزی نیست.
• تفاوت میان دموکراسی بورژوائی و دموکراسی سوسیالیستی بمراتب بزرگتر است.
• در دموکراسی سوسیالیستی ـ بر خلاف دموکراسی بورژوائی ـ قدرت اقتصادی از طرق بیشماری از قبیل لوبی ئیسم ، «مشاوره» سران دولت، کمک مالی به احزاب، تسلط بر رسانه های گروهی و غیره، دیگر قدرت سیاسی را به دنبال نمی آورد.
• (لوبی ئیسم عبارت است از تلاش مستمر گروه های صنعتی و مالی و غیره ذینفع برای تحت نفوذ قرار دادن سیاستمداران. مترجم)
4
مفهوم استثمار
• و سرانجام، واژه استثمار در کاپیتالیسم به معنی تصاحب اضافه ارزشی که زحمتکشان تولید می کنند، از سوی صاحبان وسایل تولید و استفاده از آن به نفع خویش است.
• اما در اقتصادی که تحت رهبری کمونیست ها ست، اضافه ارزش (و یا محصول اضافه بر احتیاج دهقانان) عمدتا از سوی دولت تصاحب می شود تا بر طبق منافع درازمدت جامعه سرمایه گذاری شود.
• نیکولای بوخارین نیز به مسئله مفاهیم و تعویض معنی آنها بدنبال تعویض سیستم اجتماعی می پردازد:
• «وقتی که ما راجع به جریانات تولیدی جدید سخن می گوئیم، دیگر از مقوله سود و مقوله اضافه ارزش حرفی بر زبان رانده نمی شود.
• اما به همان میزان که «بازار آزاد» وجود دارد، سود حاصل از خرید و فروش نیز وجود خواهد داشت.
• البته قوانین حرکتی آن در مقایسه با سیستم کاپیتالیستی معمولی بطرز دیگری تعیین شده اند.»
• بنظر بوخارین با گذار از دیکتاتوری بورژوائی به دیکتاتوری پرولتری «تولید اضافه ازش ـ تحت شرایط بازتولید گسترده ـ به تولید محصول اضافی بدل می شود که صرف وسعت بخشیدن به صندوق بازتولید می شود.»
• بنابرین، سوسیالیست ها همان مفاهیمی را که اقتصاد دانان بورژوائی بکار می برند، مورد استفاده قرار می دهند، بدون اینکه تفاوت محتوائی موجود در سیستم های اجتماعی متضاد را بکمک واژه های مشخص اضافی تصریح کنند.
• بدین طریق، هژمونی کاپیتالیستی تقویت می شود و زحمتکشان گیج و سردرگم می مانند.
• از این رو ست که مارکسیسم مارکس و انگلس باید در مورد جوامع گذار غیرسرمایه داری به سوسیالیسم توسعه و تکامل بیابد.
• این کار تاکنون، استثنائا فقط در مراحل آغازین پس از پیروزی انقلاب از سوی اندیشمندان زیر صورت گرفته است:
• بوخارین، ادوارد کاردل، سون یفانگ و ژانگ ونتیان.
• اخیرا در جمهوری خلق چین، توسعه و تکامل مارکسیسم بطرزی بنیادی آغاز گشته است.
شی ژین پینگ (1953)
عضو دائم دفتر سیاسی حزب کمونیست چین (از اکتبر 2007)
معاون ریاست جمهوری (از مارس 2008)
معاون رئیس کمیسیون نظامی مرکزی (از اکتبر 2010)
• روزنامه فرانکفورتر آلگماینه می نویسد:
• «کسی که فکر می کرد در چین کاپیتالیستی واقعا موجود، مارکس رفته رفته بگور سپرده می شود، در این روزها حیرت زده به خود می آید.
• هر روز انستیتوی مارکسیستی جدیدی گام به عرصه وجود می نهد.
• سیاستمداران برجسته ای از قبیل شی ژین پینگ که به احتمال قوی، رئیس جمهور بعدی جمهوری خلق چین خواهد بود، دانشجویان را بطور جدی به اکتوئالیزاسیون (متناسب با شرایط کنونی کردن) تئوری مارکس فرا می خوانند.
• آیا پس از بحران مالی تمام ارضی پدید آمده در غرب، تهاجم واپس ستائی مارکسیستی از چین آغاز خواهد شد؟
• اقدامات کنونی فقط جزئی از برنامه عملیاتی عظیمی است که نام «پروژه مارکس» به خود گرفته است.
• پروژه ای که رژیم جمهوری خلق چین از 5 سال پیش آغاز کرده است.
• یکی از پروفسورهای فلسفه دست اندر کار می گفت:
• من در سراسر تاریخ جمهوری خلق چین هرگز مارکس پژوهی فراگیر و همه جانبه ای از این دست ندیده ام.»
ادامه دارد
تئودور برگمن
برگردان شین میم شین
I
پیشگفتار
• ارزیابی توسعه جمهوری خلق چین در تضادمندی و بغرنجی خارق العاده آن از نقطه نظر نیروهای چپ کار سهل و آسانی نیست.
• در مجله نوسازی مارکسیستی در ماه دسامبر مقاله ای از پروفسور تئودور برگمن، دانشمند علوم کشاورزی چاپ شده است که گشتاورهای اقتصادی روند ساختمان کشور پهناور آسیای مرکزی را مورد تحلیل قرار می دهد.
• جمهوری خلق چین تحت رهبری کمونیست ها گام به گام به یکی از مهمترین فاکتورها در سیاست و اقتصاد جهانی بدل می شود.
• جمهوری خلق چین با توسعه و ترقی «صلح آمیز» خویش جهان را و جنبش سوسیالیستی را با سؤالات بیشماری مواجه ساخته است.
• سوسیالیست ها ـ قبل از همه ـ دچار تردید گشته اند و نمی دانند که چین کشوری سوسیالیستی است که به سوی کاپیتالیسم رهسپار است و یا اینکه هم اکنون به یک کشور کاپیتالیستی بدل شده است.
• هدف این نوشته درس آموزی به کارشناسان، مهندسین، سیاستمداران و محققین چینی نیست.
• این نوشته کوششی است برای فهم توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و عقلانیت (راسیونالیته) پنهان در پشت سر آن و تفهیم آن به سوسیالیست های اروپا.
II
مفاهیمی در زمینه تجزیه و تحلیل
• ما تاکنون با مفاهیم اقتصاد و جامعه شناسی کاپیتالیستی کار کرده ایم، بی آنکه اعتبار آنها را زیر علامت سؤال قرار دهیم:
• مفاهیمی که البته از سوی کلاسیک های مارکسیسم نیز در مورد جامعه کاپیتالیستی مورد استفاده قرار گرفته اند.
• اما باید دانست که زبان نیز یک ابزار حاکمیت است.
• ما مفاهیم را بی آنکه زیر ذره بین دقت قرار دهیم، بدون تمایز در بافت احتمالا کاملا دیگری به خدمت می گیریم و بدین طریق، برچسب های رسانه های گروهی کاپیتالیستی را مورد استفاده قرار می دهیم که همه بدون استثناء، جمهوری خلق چین را کشوری سرمایه داری جا می زنند.
• واژه واحدی اما می تواند در سیستم ها و مراحل توسعه متفاوت، معانی کاملا متفاوتی داشته باشد:
1
مفهوم سرمایه داری دولتی
• سرمایه داری دولتی ـ بسته به اینکه ما با یک دولت کاپیتالیستی سر و کار داریم و یا با یک دولت غیرکاپیتالیستی ـ حاوی استراتژی های اقتصادی کاملا متفاوتی است.
• این مسئله بویژه در بحران اقتصادی جهانی بزرگ در آغاز قرن بیست و یکم آشکار می گردد.
• رژیم آلمان کارخانجات غارت شده و ورشکسته متعلق به بخش خصوصی را دولتی می کند، تا آنها را از زیر بار اقراض خویش آزاد سازد، با این نیت پیشاپیش اعلام شده، که بعد آنها را دوباره به بخش خصوصی واگذار کند.
• اما همین دولت آلمان ـ همزمان ـ کارخانجات دولتی را خصوصی می کند، یعنی به بخش خصوصی واگذار می کند، علیرغم اینکه آنها سودآور اند.
• سرمایه داری دولتی در اتحاد شوروی در آغاز سال های بیست قرن بیستم، اما خصلت کاملا دیگری داشته است.
• آماج سرمایه داری دولتی در اتحاد شوروی عبارت بود از یادگیری از کاپیتالیسم برای غلبه بر کاپیتالیسم و برای تسریع ساختمان سوسیالیسم.
• اینجا، سرمایه داری دولتی از سوی بلشویک ها بمثابه مرحله گذار در نظر گرفته می شود.
• لنین تفاوت میان سرمایه داری دولتی در سیستم های اجتماعی متضاد را به شرح زیر توضیح می دهد:
• «سرمایه داری دولتی ئی که ما در کشور خود پدید آورده ایم، سرمایه داری دولتی خاصی است.
• این سرمایه داری دولتی با مفهوم «سرمایه داری دولتی» رایج و متداول انطباق ندارد.
• ما کلیه سکان های فرماندهی را در دست خود داریم.
• ما اراضی و مستغلات را در مالکیت خود داریم.
• این مسئله پر اهمیتی است و من باید بگویم که تمامت کردوکار بعدی ما در همین چارچوب توسعه خواهد یافت.
• تفاوت سرمایه داری دولتی ما با سرمایه داری دولتی معمولی در این است که دولت پرولتری نه تنها اراضی و مستغلات، بلکه کلیه بخش های مهم صنعت را نیز در دست خود دارد.»
• لنین می داند که استراتژی نوین تا حد معینی کاپیتالیسم را وارد کشوری خواهد کرد، که بوسیله کمونیست ها اداره می شود:
• «سیاست اقتصادی نوین (نپ) به معنی گذار به احیای نسبتا چشمگیر کاپیتالیسم خواهد بود.
• ما هنوز از دامنه آن خبر نداریم.
• اختیاراتی که ما به سرمایه داران خارجی می دهیم (البته هنوز در مقایسه با کثرت پیشنهادات ما قراردادهای اندکی بسته شده است)، اجاره هائی که ما به سرمایه داران خصوصی می دهیم، همه به معنی احیای مستقیم کاپیتالیسم اند و با ریشه های سیاست اقتصادی نوین (نپ) در رابطه اند.»
2
مفهوم طبقه
• مفهوم طبقه در جامعه کاپیتالیستی حاوی تصوری از آنتاگونیسم است، حاوی آشتی ناپذیری (دراز مدت) مهمترین طبقات جامعه است، حاوی آشتی ناپذیری طبقه حاکم با طبقه تحت حاکمیت (محکوم) است.
• (در فلسفه مارکسیستی مفهوم «آنتاگونیسم» به معنی نوع خاصی از تضاد دیالک تیکی در عرصه جامعه به کار می رود که با وجود جامعه طبقاتی در پیوند است و بر تضاد آشتی ناپذیر میان منافع طبقات جامعه و گروه های اجتماعی مختلف استوار است. مترجم)
• از این رو ست که لنین پس از پیروزی انقلاب پرولتری در انطباق این مفهوم با گروه های اجتماعی متفاوت که اختلاف منافع دارند، تردید بخرج می دهد:
• «طبقات به گروه های بزرگ انسانی اطلاق می شود که بنا بر جایگاه شان در سیستم تولید اجتماعی تاریخا تعیین شده و بنا بر رابطه شان با وسایل تولید (که عمدتا بصورت قوانین فرمولبندی و تدوین یافته است)، بنا بر نقش شان در سازمان اجتماعی کار و در نتیجه بنا بر کسب و تصاحب ثروت اجتماعی و بنا بر میزان آن از یکدیگر متمایز می شوند.
• طبقات گروه هائی از انسان ها هستند که یکی از آنها ببرکت جایگاهش در سیستم اقتصاد اجتماعی معین، می تواند کار دیگری را از آن خود کند.»
3
مفهوم دموکراسی
• حالا بیائید واژه دموکراسی را در نظر بگیریم که دول کاپیتالیستی بزرگ تحت اشغال خویش در آورده اند و به عنوان برچسب کیفی بر سینه متحدین خویش می چسبانند.
• آنها با این کار، تفاوت های کیفی غول آسا میان دموکراسی سوئد، برتانیای کبیر، آلمان فدرال و ایالات متحده آمریکا را از دیده ها پنهان می سازند.
• این که هنوز چیزی نیست.
• تفاوت میان دموکراسی بورژوائی و دموکراسی سوسیالیستی بمراتب بزرگتر است.
• در دموکراسی سوسیالیستی ـ بر خلاف دموکراسی بورژوائی ـ قدرت اقتصادی از طرق بیشماری از قبیل لوبی ئیسم ، «مشاوره» سران دولت، کمک مالی به احزاب، تسلط بر رسانه های گروهی و غیره، دیگر قدرت سیاسی را به دنبال نمی آورد.
• (لوبی ئیسم عبارت است از تلاش مستمر گروه های صنعتی و مالی و غیره ذینفع برای تحت نفوذ قرار دادن سیاستمداران. مترجم)
4
مفهوم استثمار
• و سرانجام، واژه استثمار در کاپیتالیسم به معنی تصاحب اضافه ارزشی که زحمتکشان تولید می کنند، از سوی صاحبان وسایل تولید و استفاده از آن به نفع خویش است.
• اما در اقتصادی که تحت رهبری کمونیست ها ست، اضافه ارزش (و یا محصول اضافه بر احتیاج دهقانان) عمدتا از سوی دولت تصاحب می شود تا بر طبق منافع درازمدت جامعه سرمایه گذاری شود.
• نیکولای بوخارین نیز به مسئله مفاهیم و تعویض معنی آنها بدنبال تعویض سیستم اجتماعی می پردازد:
• «وقتی که ما راجع به جریانات تولیدی جدید سخن می گوئیم، دیگر از مقوله سود و مقوله اضافه ارزش حرفی بر زبان رانده نمی شود.
• اما به همان میزان که «بازار آزاد» وجود دارد، سود حاصل از خرید و فروش نیز وجود خواهد داشت.
• البته قوانین حرکتی آن در مقایسه با سیستم کاپیتالیستی معمولی بطرز دیگری تعیین شده اند.»
• بنظر بوخارین با گذار از دیکتاتوری بورژوائی به دیکتاتوری پرولتری «تولید اضافه ازش ـ تحت شرایط بازتولید گسترده ـ به تولید محصول اضافی بدل می شود که صرف وسعت بخشیدن به صندوق بازتولید می شود.»
• بنابرین، سوسیالیست ها همان مفاهیمی را که اقتصاد دانان بورژوائی بکار می برند، مورد استفاده قرار می دهند، بدون اینکه تفاوت محتوائی موجود در سیستم های اجتماعی متضاد را بکمک واژه های مشخص اضافی تصریح کنند.
• بدین طریق، هژمونی کاپیتالیستی تقویت می شود و زحمتکشان گیج و سردرگم می مانند.
• از این رو ست که مارکسیسم مارکس و انگلس باید در مورد جوامع گذار غیرسرمایه داری به سوسیالیسم توسعه و تکامل بیابد.
• این کار تاکنون، استثنائا فقط در مراحل آغازین پس از پیروزی انقلاب از سوی اندیشمندان زیر صورت گرفته است:
• بوخارین، ادوارد کاردل، سون یفانگ و ژانگ ونتیان.
• اخیرا در جمهوری خلق چین، توسعه و تکامل مارکسیسم بطرزی بنیادی آغاز گشته است.
شی ژین پینگ (1953)
عضو دائم دفتر سیاسی حزب کمونیست چین (از اکتبر 2007)
معاون ریاست جمهوری (از مارس 2008)
معاون رئیس کمیسیون نظامی مرکزی (از اکتبر 2010)
• روزنامه فرانکفورتر آلگماینه می نویسد:
• «کسی که فکر می کرد در چین کاپیتالیستی واقعا موجود، مارکس رفته رفته بگور سپرده می شود، در این روزها حیرت زده به خود می آید.
• هر روز انستیتوی مارکسیستی جدیدی گام به عرصه وجود می نهد.
• سیاستمداران برجسته ای از قبیل شی ژین پینگ که به احتمال قوی، رئیس جمهور بعدی جمهوری خلق چین خواهد بود، دانشجویان را بطور جدی به اکتوئالیزاسیون (متناسب با شرایط کنونی کردن) تئوری مارکس فرا می خوانند.
• آیا پس از بحران مالی تمام ارضی پدید آمده در غرب، تهاجم واپس ستائی مارکسیستی از چین آغاز خواهد شد؟
• اقدامات کنونی فقط جزئی از برنامه عملیاتی عظیمی است که نام «پروژه مارکس» به خود گرفته است.
• پروژه ای که رژیم جمهوری خلق چین از 5 سال پیش آغاز کرده است.
• یکی از پروفسورهای فلسفه دست اندر کار می گفت:
• من در سراسر تاریخ جمهوری خلق چین هرگز مارکس پژوهی فراگیر و همه جانبه ای از این دست ندیده ام.»
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر