منبع:
وال فیسبوک هلن پطروسیان
تأملی
از
ربابه نون
۱
ایرانیان
در
عین حال
دم از کوروش می زنند
و
اعراب
را
سوسمارخور
می نامند.
سؤال این بود
که
منشاء شعر زیر اگر شاهنامه فردوسی نبوده،
چه بوده است؟
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده ست کار
عرب را به جایی رسیده ست کار
که تخت عجم را کنند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!
این دو بیت
به
احتمال قوی
توسط ادبای فاشیست خاندان پهلوی
در
برخی از چاپ های متداول شاهنامه
به
بخش «نامه رستم فرخزاد به سعد وقاص»
اضافه شده است.
منشاء این دو بیت شعر
قصه حمزه
است
که
یکی از کهن ترین روایت های عامیانه
و
جزو حکایات عیاران و جوانمردان
است.
دکتر جعفر شعار
قصه حمزه را در سال ۱۳۴۷ در دو جلد منتشر کرده است.
در
قصه حمزه
ابیات مورد بحث به صورت زیر آمده اند:
به شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را بدین جا رسیده است کار
که ملک عجم شان کند آرزو
تهو باد بر چرخ گردان تهو!
در روایت حمزه نامه،
حمزه
– قهرمان داستان –
وارد دربار خسرو انوشیروان می شود
و
به واسطه خدمات و شجاعت هایی که از خود نشان می دهد،
مورد توجه پادشاه ایران قرار می گیرد،
در نتیجه جمعی از درباریان بر او رشک می برند
و
«تاجها بر زمین زدند که فریاد از دست عرب کشکینه خوار و پشمینه پوش به ریگ بیابان پرورده!
به شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را بدین جا رسیده است کار
که ملک عجم شان کند آرزو
تهو باد بر چرخ گردان تهو»
محتوای ابیات حمزه نامه ظاهرا این است
که
امان از این امیر حمزه عرب
که
کارش به جایی رسیده
که
در دربار پادشاه ایران نیز جایگاه والایی یافته است.
جایگاهی
که
خیلی ها آن را در ملک عجم آرزو می کنند.
بر این اساس، این ابیات حتی در حمزه نامه هم محتوای راسیستی ندارند
و
آنچه برخی به اصرار و تعصب تمام می خواهند به فردوسی
نسبت بدهند،
از خلال عبارات این کتاب نیز فهمیده نمی شود.
چون منظور از “عرب” در ابیات حمزه نامه
قوم خاصی نیست،
بلکه شخصی خاص، یعنی قهرمان داستان ( حمزه) است.
۲
ایرانیان
برای هر کاری توجیهی دارند
از دروغ گرفته تا دزدی و فحشاء و زنا و تقلب
و
همیشه
گناه را به گردن دیگران می اندازند.
تق و لق
است.
توجیه و دزدی و فحشاء و زنا و تقلب
در انحصار ایرانیان انتزاعی نیست.
تنها
نکته رئالیستی در این جمله حریف،
«انداختن گناه به گردن دیگران است.»
در افکار عمومی
دیالک تیک داخلی و خارجی
خواه مثبت و خواه منفی
همیشه
وارونه می شود.
یعنی
نقش تعیین کننده
هم
در
رابطه با حوادث مثبت
و
هم
در
رابطه با حوادث منفی
به
عهده قطب خارجی گذاشته می شود.
در نتیجه
قطب داخلی
مثلا خود ایرانی ها
تبرئه می شوند.
مثال
کودتای ارتجاعی ۲۸ مرداد
در
دیالک تیک ارتجاع داخلی و ارتجاع خارجی
پیروز شده است.
اکثریت روشنفکریت خرفت و کودن کشور
اما
قطب داخلی
را
یعنی
ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی
را
ماستمالی می کنند
و
همه
کاسه ها و کوزه ها
را
بر سر امپریالیسم امریکا و انگلیس
خرد و خراب می کنند.
مثال دیگر
حتی
دیالک تیک جبهه ملی (مصدق) و اوپوزیسیون انقلابی
را
وارونه می سازند
و
به
عوض محکوم سازی جبهه ملی،
حزب توده
را
مقصر در پیروزی کودتا
قلمداد می کنند.
در حالیکه همه اهرم های دولتی
در دست جبهه ملی بوده است.
اینجا
هم
دیالک تیک داخلی و خارجی
وارونه می شود.
مثال دیگر
شاه و شاه پرستان
پیروزی ارتجاع سرخ و سیاه بر انقلاب سفید
را
به
گردن دول خارجی می اندازند
و
ارتجاع داخلی
را
تبرئه می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر