تأملی
از
یدالله سلطانپور
۱
آیا این کار مفیدی است که در کثافات و زبالهها کاوش کنی
که آدمی را متقاعد میکنند،
که
موجودی قابل ترحم و تابع شرایط بیرونی است؟
ما
حتی
اثری از گورکی
نخوانده ایم
که
چنین استنباط مطلقا غلطی از آن
راجع
به
کسانی کسب کنیم
که
در
ذلت به سر می برند.
درست
برعکس.
توده های ذلت زی
در
اکثر آثار گورکی
به
نوبه خود
روشنفکرتر از روشنفکر ترین روشنفکرانند
و
دریایی سخن برای گفتن دارند.
یکی از همین آثار گورکی
راجع
به
سکنه مزبله ها
را
محمود دولت آبادی
تحت کارگردانی اسکویی
در
سالن تئاتر دانشکده هنرهای زشت و زیبا
اجرا کرده است.
از
روده درازی سکنه مزبله ها
حوصله آدم
حتی
سر می رود،
بی آنکه نسبت به آنها احساس ترحم داشته باشد.
۲
آیا این کار مفیدی است که در کثافات و زبالهها کاوش کنی
که آدمی را متقاعد میکنند،
که
موجودی قابل ترحم و تابع شرایط بیرونی است؟
البته
در این جمله مرد غریبه
اندیشه تعیین کننده ای
هست.
شاید
بتوان
این اندیشه
را
در
تفاوت ناتورالیسم (ناتورالیسم به معنی ادبی کلمه، توصیف سطحی و ماقبل مارکسیستی ـ لنینیستی زندگی و ذلت پرولتاریا) و لنینیسم
دانست.
مراجعه کنید
به
رمان و فیلم
امیل زولا
تحت عنوان «ژرمینال»
بعد
به
این نکته
برمی گردیم.
۳
آیا این کار مفیدی است که در کثافات و زبالهها کاوش کنی
که آدمی را متقاعد میکنند،
که
موجودی قابل ترحم
و
تابع شرایط بیرونی است؟
وارونه سازی دیالک تیک فرد و جامعه
و
یا
دیالک تیک موجود و محیط
است.
به
نظر مرد غریبه
اعضای جامعه
تابع شرایط بیرونی
(جامعه، محیط زیست، مناسبات تولیدی، زیربنای اقتصادی جامعه)
نیستند.
سؤال این است
که
پس
تابع چی هستند؟
تابع
شرایط درونی اند؟
در این اندیشه
که
گورکی
به
طرز ایدئالیستی
تبیین می دارد،
هسته ماتریالیستی ـ تاریخی معقولی
نهفته است.
گورکی
با
لنین
گفتگو داشته است.
ولی منظور لنین را اصلا نفهمیده است.
حتی
بدتر.
وارونه فهمیده است.
منظور لنین
مفهوم سوبژکتیویته
در
جامعه
بوده است
که
در
اثر کلاسیک های مارکسیسم
تحت عنوان «تزهایی راجع به فویرباخ»
برای اولین بار
به
اختصار و ایجاز
تبیین یافته است
و
لنین
توسعه اش داده است و اعتلا بخشیده است.
ما
هم
«تزهایی راجع به فویرباخ»
را
ترجمه و تحلیل کرده ایم
و
هم
صدها مطلب
راجع به سوبژکتیویته، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت و سوبژکت تاریخ و غیره
منتشر کرده ایم.
اگر اجنه سر از سجده
که
صدها هزار سال طول می کشد،
برداشتند،
می توانند بخوانند و برای ما دعا کنند.
منظور لنین
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
در
جامعه بشری
بوده است
که
در
آن
نقش تعیین کننده
از
آن سوبژکت
است.
منظور لنین
این بوده
که
جامعه بشری
روندی خودپو و یا خود به خودی و تصادفی و الله بختکی
نیست.
جامعه بشری
روندی
سوبژکت مند
است.
منظور لنین
این بوده
که
تحولات جامعتی
بدون عمل انسانی
صورت نمی گیرند.
جامعه
با
طبیعت
همین تفاوت و تضاد اساسی
را
دارد:
وقوع زلزله و طوفان و آتشفشان
نیازی
به
سوبژکت
ندارد.
زلزله و طوفان و آتشفشان
بنا بر قوانین عینی و درونی طبیعت
صورت می گیرند.
ولی
تحولات جامعتی
بدون عمل انسانی
محالند.
نکنند، نمی شوند.
تفاوت و تضاد مارکسیسم با مکاتب متنوع دیگر
همین جا ست.
به
همین دلیل
توسط کلاسیک های مارکسیسم
فرمان تشکیل حزب طراز نوین
به
پرولتاریا
صادر شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر