۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۷, شنبه

درنگی در فرازی از «هدف ادبیات» از ماکسیم گورکی (۸)

 
تأملی
از
یدالله سلطانپور
 
۱
شما 
نویسنده‌ ها 
بی‌توجه و بی‌اعتنا به رسالتی
 که
 خواه ناخواه
 باید آن را بشناسید 
تا بتوانید مبشر آن باشید،‌
همچنان
تصورات خود 
را
در کتاب‌‌ها می‌نویسید
مرد غریبه
آثار هنری
را
با
انشاء های مدارس ابتدایی
عوضی گرفته است.
 
به
همین دلیل از مفهوم «تحریر تصورات خود در کتب» بهره برمی گیرد.
 
چگونه می توان مثلا «مادر» گورکی
را
در
تصورات او
خلاصه کرد.
 
بدتر از این
نمی توان
بر
آثار هنری
آفتابه برداشت.
 
ذهن و ضمیر هنرمند
آیینه شفافی
است
که
واقعیت عینی
چه بسا
به
طرز عینی
یعنی
بی آنکه هنرمند بداند و بخواهد
در
آن
منعکس می شود
و
سپس
در
اعماق آن
ته نشین می شود
تا
روزی
در
اثر انقلاب روحی و روانی
از
اعماق ذهن و ضمیر
کنده شود،
بالا آید،
هنرمند بدان حضور ذهن کسب کند
و
بر زبان آورد.
 
یعنی
واقعیت عینی 
راه رفته
را
بر می گردد.
 
ولی
نه
به صورت آغازین خام 
بلکه
به
صورت پخته و تحول یافته.

به
صورت واقعیت عینی طبقاتی ـ انسانی گشته.

پاول در رمان «مادر» گورکی
تجریدی ایدئال
 از 
پرولتاریای روس 
است
که
گورکی
بارها و بارها 
در
اعتصابات 
دیده است و به خاطر سپرده است.

پاول
ضمنا
تعمیم هنری «پاول» های منفرد
توسط گورکی
است.

تعمیم
به
ارتقای منفرد و یا خاص
به
مقام عام
گفته می شود.

مراجعه کنید
به
دیالک تیک منفرد (خاص) و عام.

در
آثار هنری
افراد منفرد و مشخص به تیپ های عام و مجرد
 تبدیل می شوند.

آن سان
که
مصرف کننده آثار هنری
مثلا
خواننده رمان «مادر»
می تواند از پله متعالی عام و مجرد
پایین آید
و
به
افراد منفرد و مشخص
مثلا و عمدتا
خویشتن خویش
برسد.

اثرگزاری آثار هنری در روح مصرف کنندگان
بدین طرز و طریق 
میسر می شود.

خواننده رمان
چه بسا
بسان کاراکتر معین رمان
رنج و یا لذت می برد
و
تحول مثبت و یا منفی می یابد.

شناخت هنری
ضمنا
همین است.

ای بسا کسا
که
در
اثر خواندن رمانی
انقلابی می شوند،
ارتجاعی می شوند،
سقوط می کنند، 
صعود می کنند،
در و کوهر می شوند،
خرمهره و زباله می شوند.

مصرف کننده آثار هنری
به
نحوی از انحاء
به
انسان شناسی و خودشناسی و جامعه شناسی هنری
دست می یابد
و
بسته به جایگاه اجتماعی اش
درس و موضع می گیرد.

این
اولا
بدان معنی است
که
اثر هنری
دلبخواهی و آگاهانه و عمدی و حساب شده
تولید نمی شود.

تولید تندیس و ترانه
با
تولید کوزه و موزه (چکمه) 
یکی و یکسان نیست.
 
این
ثانیا
بدان معنی است
که
اثر هنری
در
همه مصرف کنندگان
تأثیر یکسان
نمی گذارد.
 
آدم
آدم 
است
و
نه
تخته سنگ
تا
کتیبه شود.
 
۳
همچنان
تصورات خود 
را
در کتاب‌‌ها می‌نویسید
و 
این تصورات
بخصوص اگر با مهارتی که معمولا اسم استعداد بر آن می‌گذارید
نوشته شده باشند،
همیشه تا حدی انسان‌ها را هیپنوتیزم می‌کنند.
 
هیپنوتیسم
مفهوم بجا و رسای و روا و دقیق و درستی نیست.
 
اثر هنری
بسته به کیفیت روحی و روانی و فکری و تاریخی ـ طبقاتی مصرف کننده
تحت تأثیر
قرار می دهد.

مثلا
مصرف کننده
را
منقلب می سازد.
به
جنون می کشد.
زیر و رو می کند.
غرقه در لذت و یا ذلت می کند.

مثل هر تجربه شخصی دیگر.

می توان گفت
که
هر تجربه ای
به
دو فرم زیر منتقل می شود و مؤثر می افتد:
 
الف
به
طرز مستقیم و بی واسطه
 
ب
به
طرز غیر مستقیم و باواسطه
 
هم
می توان
غرق شدن در دریا 
را 
شخصا و مستقیما
 تجربه کرد
و
هم
مثلا 
در
رمان
در
شعر
در
موزیک
در
فیلم
به
طرز غیرمستقیم وبا واسطه.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر