۱۳۹۷ آبان ۲۳, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۹۰)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
الیاس علوی

آی شب، آی شب

من خانه ای ندارم
اما دهانم با من است

رو به قلعه ی تاریکت می ایستم
و بلند فریاد می زنم.

نه پرده ها
نه پاسبان ها
نه سخنگویانت
پنهانت نمی توانند (از تو پنهان نمی دارند)
که صدایم
از سنگ می گذرد
از سیمان می گذرد
و
تا استخوانت تیر می کشد

آی شب، آی شب
آرام نخواهی خفت

پایان

۱
افغانستان
حاوی دو گوهر کمیاب است:

الف
گوهر اولش لاجورد است که از تبار الماس است.

ب
گوهر دومش الیاس است.
ولی کسی نمی داند.

۲
الیاس بیشک بهترین شاعر جهان ما ست
 
حریف

فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
"فکر اگر پَر بکشد"
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
"فکر اگر پر بکشد"
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...

هی حریف
فکر پرنده که نیست تا پر بکشد.

۱
فکر چیست؟

۲
مگرعقیده
از هر نوع خرافی و علمی
فکر نیست؟

۳
مگر ننگ نامدین چیزی
مبتنی بر فکر نیست؟

۴
مگر جنگ افروزی
بدون تبلیغ پیشایپش ضرورت جنگ
بدون توجیه جنگ
بدون تهیه تئوری جنگ
یعنی بدون تدارک فکری جنگ
امکان پذیر است؟

۵
مگر افکار
چیزهای بی بو و بی خاصیت اند که به صلح و صفا منجر شوند؟

۶
مطمئنی که دچار وارونه اندیشی و وارونه بینی نشده ای؟

۷
شعور و یا روح و یا فکر
که سازنده وجود، جامعه و شرایط زندگی نیست.

۸
تعیین کننده طرز تفکر
طرز تهیه نان است و نه برعکس.
مشد حریف
هی
دل غافل

۱
اینها معماران تاریخ اند و برای ماهی های از خودراضی تره حتی خرد نمی کنند.

۲
توده ـ خدا هستند.

۳
همه جا حاضرند و از نظر غایب اند.

۴
بی نامان بی اعتنا به نامند.
 
نه.

۱
قضیه درست برعکس است.

۲
در ذره ذره طبیعت
تنازع بقا شعله ور است.

۳
جنگ حیاتی ـ مماتی
در جریان است.

۴
اگر شک داشتی
ایمیلی به مش داروین
بفرست
و یقین قلبی حاصل کن

اندکی اندر باب عشق و انواع «عشق»

کنار ما
‏همیشه احتمال خیانت هست
‏همیشه پلی برای فرو ریختن
‏و
مرگی
‏برای بی‌ خبر از راه رسیدن

‏مهم نیست زیر کدام سقف پناه گرفته باشی
‏دنیا
‏مکان امنی برای عاشق شدن نیست

‏از کتاب عاشقی با زبان دیپلماتیک
راضیه بهرامی خشنود

۱
ممنون.

ایراد بینشی اول حریفه
این است
که
او خیال می کند که عشق پدیده ای ارادی و اختیاری است:
تصمیم می گیری و عاشق کسی می شوی.

۲
این تصور باطلی از عشق است.

۳
این تحریف عشق است.

۴
عشق مثل زلزله است
به پای خود می آید
همه چیز را در هم می کوبد و به پای خود هم می رود و خرابه ای باقی می گذارد.

۵
شاید منظور حریفه
نه
عشق
بلکه دوستی باشد.

۶
دوستی رابطه است و دو طرف رابطه
آگاهانه و داوطلبانه بسته به منافع خویش وارد آن رابطه می شوند
و به دلیل همان منافع شخصی و یا طبقاتی رابطه را قطع می کنند.

۷
به همین دلیل او از دیالک تیک عهد و وفا بهره برمی گیرد و از خیانت به عهد منعقده
گلایه می کند.

۸
عشق مورد نظر او به قول درست شما
پراگماتیستی است:
حول سود می چرخد:
رفع نیاز از هر نوع.

۹
صدر اعظم سابق خیلی خیلی سرخ آلمان و رفیق پوتین
همسر دوم سی سال جوانتر از خود را طلاق داده و همسر دلربای احتمالا روسی ـ المانی گرفته که همسن دخترش حتی نیست.

۱۰
این دختر حتما عاشق پول کلان او شده تا عاشق مرد ۷۰ ـ ۸۰ ساله ای.

۱۱
این اصلا عشق نیست:
داد و ستد است.

۱۲
عشق
را
اگر
با معیار طبقاتی ارزیابی کنیم.
با انواع متفاوت عشق روبرو خواهیم شد که حاوی محتواهای متفاوت اند:
عشق پرولتری
عشق بورژوایی
عشق خرده بورژوایی
عشق فئودالی ـ روحانی
عشق برده داری

اندکی اندر باب دیالک تیک لایزال داد و ستد در کل هستی

عشق یعنی همین.
یعنی همه‌ چیز را باید ارزانی کرد.
همه‌ چیز را باید فدا کرد،
بی طمع پاداشی

آلبر کامو

۱
کسی
چیزی را بدون دریافت چیزی به ازایش
به احدی ارزانی نمی دارد.

۲
حتی اگر جماد و جانور باشد.

۳
حتی خدا برای نفس کشیدن آدمی
از او
شکر و سپاس می طلبد.

۴
چه رسد به لاشخوری از قبیل البر کاموی علاف و عیاش

آرزو بر حریفان عار نیست

۱
مش بهبود.

تو خودت می دانی اصلا مارکسیسم چیست که بسان آخوندها به منبر رفته ای و زباله تحویل پامنبری هایت می دهی؟

۲
استالینیسم و یا تروتسکیسم چه ربطی به مارکسیسم ـ لنینیسم دارند؟

۳
مارکسیسم شکست خورده؟

۴
مغز خر سیری چند؟

۵
اگر فیزیک و شیمی و ریاضی شکست بخورد
مارکسیسم هم شکست خواهد خورد.

۶
تو ضمنا نمی دانی که سوسیالیسم چیست و ساختمان ان از چه قرار است.

۷
و گرنه می دانستی که علیرغم شکست آن در اروپای شرقی
نصف بشریت در حال ساختمان آنند.

۸
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

الف
سقوط به قهقرای توحش و بربریت

ب
گذار به سوسیالسسم

عجب جفنگی:

۱
زندگی عقیده است و جهاد.

۲
عقیده به جفنگ
و
جهاد در راه جفنگ

۳
پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت:
مغز خر سیری چند؟

نه.

۱
این
نوعی عقب نشینی در مقابل یورش سپاه توده است.

۲
این بدان معنی است
که
طبقه حاکمه
کوه پا برجایی نیست.

۳
توده
می تواند
طبقه حاکمه
را
حتی
به اسفل السافلین
ساقط کند.

اندکی اندر باب واژه ها

۱
پاکی
از مفاهیم اخلاقی است.

۲
پاکی
خورجین واژه است که هر کس هر چه دوست دارد
در ان می چپاند.

۳
زنده باد مشخص اندیشی
تا همنوع منظور آدمی را بفهمد

برایم بگو
مصطلح نیست.
به من بگو مصطلح است.
چرا؟

دلیل این تفاوت
در بود و نبود مفعول در جمله مربوطه است:
قصه ای برایم بگو
به من بگو:
«چه خواهد شد»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر