۱۳۹۷ آبان ۲۷, یکشنبه

نظری بر خزعبلات کارل پوپر (۵)


کارل پوپر 
(۱۹۰۲ ـ ۱۹۹۴)
فیلسوف اطریشی ـ انگلیسی
 
جراٌت کن که آزاد باشی
و 
به
 آزادی و تفاوت ها و اختلاف های خود با دیگران 
توجه کن.
زیرا شرف و حیثیت انسان در آزادی و استقلال او ست!

۱
 
جراٌت کن که آزاد باشی
 
حریفی به نام فریدریش انگلس
می گفت:
«نیای حیوانی ما
به هنگام گذار از حیوانیت به آدمیت
به همان اندازه آزاد بودند که حیوانات آزادند.»
 
منظور حریف چه بود؟
 
۲
منظور حریف
این بود 
که
پیش شرط کسب آزادی
کسب پیشاپیش شناخت و شعور 
است.
 
حیوان
درست به دلیل محرومیت از فوت وفن تفکر 
آزاد نیست.
 
۳
 
حریف دیگری به نام هگل
همین اندیشه انگلس
را
قبلا
به طرز زیر فرمولبندی کرده بود:
آزادی = درگ ضرورت
اختیار = درک جبر
جبر و یا ضرورت = قوانین و قانونمندی های عینی هستی
 
این بدان معنی است که آزادی با دانستن پیوند ناگسستنی دارد.
 
اختیار با تفکر و شناخت 
رابطه ای ناگسستنی دارد.
 
به زبان روشن
خر نمی تواند مختار باشد.
 
برای کسب اختیار و یا آزادی
باید
ترک خطه خریت کرد.
 
۴
حالا 
برگردیم به اولین جمله پوپر در همین جفنگ:
 
می دانم که هیچ نمی دانم.
 
اگر
پوپر
می داند که هیچ نمی داند،
پس
بقیه بشریت هم نباید چیزی بدانند.
 
یعنی
همه از دم باید خر باشند.
 
در این صورت
اما
آرزوی آزادی
را
باید 
به گور برد.
 
۵
جراٌت کن که آزاد باشی
 
اکنون می توان
 یاوه پوپر 
را
تصحیح کرد:
 
سعی کن
ترک خریت کنی
تا
بعد
آزاد شوی.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر