۱۳۹۷ آذر ۸, پنجشنبه

«گفته» ها در ناگفته‌ ها، ای پخمه ها (۹)

فرج الله میزانی
 (جوانشیر) 
(۱۳۰۵ ـ ۱۳۶۷)
محل تولد: تبریز
شغل: مهندس
تاریخ دستگیری:۷ اردیبهشت۶۲
وضعیت خانوادگی: متاهل
محل دستگیری : تهران
تاریخ اعدام: شهریور ۱۳۶۷در زندان اوین
آثار:
اقتصاد سیاسی
صفحاتی از تاریخ جنبش جهانی کارگری ـ کمونیستی
مائوئیسم و بازتاب آن در ایران
حماسه ۲۳ تیر
افسانه طلاهای ایران
تجربه ۲۸ مرداد
سیمای مردمی حزب توده ایران
انتقاد و انتقاد از خود
حماسه داد
چریک های فدائی خلق چه می گویند؟
 
مستند سیمرغ 
(ناگفته‌ های حزب توده)  
قسمت اول
تحلیلی 
از
 گاف سنگزاد 
 
جوانشیر
 
اعلامیه
را
خود من نوشتم
و
می دانم
که
چنین مسائلی توش نبوده
یعنی 
خبر را نداشتیم
 
و
اینها را ما خودمان بیان کردیم
که
غرض پیشگیری بود.
 
و
همین مدت
که
خود من در زندان هستم
می بینم که رفتار برادران مان با ما کلاملا قانونی و برادرانه است
و
هیچ نوع از این مسائل در اینجا مطرح نیست.
 
به همین دلیل
به عنوان نویسنده این اعلامیه مجموعه مطالب آن را تکذیب می کنم.
 
بعد
عمویی
اعلامیه جوانشیر
را
تحت عنوان نامه سرگشاده ـ شکنجه زندانیان توده ای
 نشان تماشاچیان تلویزیون می دهد.

۱
و
همین مدت
که
خود من در زندان هستم
می بینم که رفتار برادران مان با ما کلاملا قانونی و برادرانه است
 
فرمولبندی
را
باش.
 
جوانشیر
حتی
حرفی 
در
رد محتوای اعلامیه خود
بر زبان نمی راند:
 
جوانشیر نمی گوید 
که
سران و سرداران حزب توده
را
تحت بدترین نوع شکنجه قرار نداده اند
تا
اعتراف کنند
که
کودتایی
را
طرحریزی کرده اند.
 
بعدها
همین برادران «یوسف»
در مدفوعات جماران
خواهند گفت
که
خمینی 
گفته که توده ای ها خطری برای نظام کثافت اسلامی محسوب نمی شوند
و
صحت هوشمندی امام علیرغم پیری
پس از بازجویی های وحشت انگیز از سران حزب توده
اثبات شده است.

خوب
اگر معصومیت سران و سرداران حزب توده
عملا
و
شکنجتا
اثبات شده،
پس این معرکه های اعتراف و توبه و تنبه و ندامت 
برای چیست؟
 
به کدام مذهب است، 
این
به کدام دولت است،
 این
که
کشند عاشقی را که تو عاشقم، چرایی؟
 
۲
و
همین مدت
که
خود من در زندان هستم
می بینم که رفتار برادران مان با ما کلاملا قانونی و برادرانه است
 
سؤال
این است
که
در طویله کله سید علی و کوسه و جنتی و دیگر مجانین جماران و جمکران
چه می گذرد؟
 
دکتر نورالدین کیانوری
پس از آزادی از زندان مخوف جماران
در نامه سرگشاده ای به سید علی جلاد
می نویسد:
تنها جرم ما
گذراندن تصور تسخیر قدرت  در آینده ای دور بوده است.

خمینی
هم
از قضا
در موعظه ای می گوید:
اینها می توانند برای ۲۰ سال دیگر
نقشه بکشند.

کدام قانون کدام طویله ای در کجای جهان
سران حزبی
را
 به جرم گذراندن تصور تسخیر قدرت  در آینده ای دور
زجرکش می کند،
مجرم و جاسوس قلمداد می کند
 و
در
ملأ عام
رسوا
 و
بعد
 شقه شقه و اعدام می کند؟

در طویله کله های این زباله ها
چه می گذرد؟

۳
و
همین مدت
که
خود من در زندان هستم
می بینم که رفتار برادران مان با ما کلاملا قانونی و برادرانه است
 
کیانوری
فرزانه ای با تحصیلات اکادمیک است.
 
خردگرا ست.
 
دنبال دلیل عقلی
برای این توحش موحش می گردد.
 
ولی
بی کم ترین تردید،
نمی یابد.
 
کیانوری
بیشگ
چند صباح باقی مانده از عمر سرشته به رزم دشوار خود 
را
با
 کلنجار فکری مدام 
در
این زمینه
سپری می سازد و می میرد،
بدون اینکه حل معما کند.
 
راستی
دلیل این خردستیزی (ایراسیونالیسم) وحشت انگیز و این توحش  موحش
چیست؟
 
۴
 
و
همین مدت
که
خود من در زندان هستم
می بینم که رفتار برادران مان با ما کلاملا قانونی و برادرانه است
 
روایت می کنند
که
پس از حمله ناگهانی همه جانبه و وحشت انگیز ارتش فاشیسم آلمان به اتحاد شوروی
استالین
شوکه شده بود.
 
اصلا نمی توانست بیندیشد.
 
هیچ عقل سلیمی نمی پذیرفت
که
با
کسی
پیمان عدم تجاوز ببندی، مایحتاج او را در زمینه های مختلف از قبیل حمل گازوئیل و بنزین و غیره رفع کنی
و
هر پیروزی اش
را
تبریک بگویی
و
تأیید کنی
و
او
به عوض قدردانی
هجوم همه جانبه ویرانگری
را
آغاز کند
و
شهرها و روستاهای کشور
را
با
خاک یکسان سازد.
 
۵
و
همین مدت
که
خود من در زندان هستم
می بینم که رفتار برادران مان با ما کلاملا قانونی و برادرانه است
 
وضع و حال کیانوری و یاران
شباهت غریبی
به
وضع و حال استالین و یاران 
داشته است.
 
کلافگی.
 
اینجا ست که ارج و ارزش تفکر مفهومی
از سویی
و
نقش بی بدیل شخصیت لنینی
از
سوی دیگر
آشکار می گردد.

تاریخ
را
بیشک
توده ها
می سازند.

توده ها
اما
تاریخ
را
تحت فرماندهی شخصیت تاریخی
می سازند.

اگر لنین ترور نشده بود و زنده بود،
کس چه می داند،
چه می شد:
 
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی محال است.
 
 
اگر روزبه ها، تیزابی ها، بیگوندها و امثالهم 
اعدام نمی شدند،
کس چه می داند،
چه می شد.
 
قدر زر
زرگر
بداند.
 
قدر گوهر
گوهری.
 
۶
و
همین مدت
که
خود من در زندان هستم
می بینم که رفتار برادران مان با ما کلاملا قانونی و برادرانه است
 
برای درک تاریخ
باید رادیکال اندیشید
و
دست به ریشه قضایا برد.
 
بدون درک فاشیسم،
درک فوندامنتالیسم
محال
است.
 
چون
فوندامنتالیسم 
همشیره فاشیسم است.
 
مشخصه مشترک فاشیسم و فوندامنتالیسم
خردستیزی
(ایراسیونالیسم)
است
که
مؤسسش فریدریش نیچه است.
 
کسب و کار فاشیسم و فوندامنتالیسم
را
نمی توان
با
موازین و قوانین عقلی
ارزیابی کرد.
 
این کثافت ها
تجسم جنون
اند.
 
جنون چیست؟
 
جنون = خریت و خردستیزی
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر