۱۳۹۷ آبان ۲۹, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۹۴)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی

آفتابه بر زبان فارسی
جفتی
 چند؟

۱
هی افندی
بر زبان بینوای فارسی آفتابه بر ندار
که
تنها اسباب هماندیشی ما ست.

۲
ترک
درست است و نه تورک.

۳
کرد
درست است و نه کورد.

۴
اگر شک داشتی از شهریار
بپرس
تا رستگار شوی

۵
تو می توانی ترک را
به لاتین و عنگلیسی و هر زبان دیگر
هر طور خواستی بنویسی.

۶
در زبان فارسی
ترک نوشته می شود.

۷
اگر به زبان فارسی خواستی بنویسی
البته اگر سواد خواندن و نوشتن داشتی،
باید ترک بنویسی.

۸
تو حق نداری بر زبان ما آفتابه برداری.

۹
زبان فارسی
 دار و ندار ما ست

۱۰
زبان فارسی
 ساز و برگ مهم هماندیشی ما ست

۱۱
شماها اصلا آذری نیستید.

۱۲
سایمیشام آغزوزداکی دندانیزی.

۱۴
شما ها
فاشیست هستید.
پان ترکیست هستید.

۱۴
تشنه به خون خلق ها.

۱۵
ضمنا
بدترتن دشمن مردم مظلوم آذربایجان.
مثل پان عیرانیست ها
پان عربیست ها
پان کردیست ها
و زباله های دیگر

۱۶
شما ها اصلا شعور ندارید.

۱۷
شماها حتی نمی توانید شعری از شعرای آذربایجان را بخوانید و بدانید و بفهمید.

۱۸
هدف و آماج شما
بالکانیزه کردن ایران ویران است
تا
بر هر قطعه اش لاشخوری بیگانه حکم براند.

زندگی چیست؟

۱
آدم باید خیلی حواسپرت باشد
که چنین جفنگی را سرهمبندی کند و به خورد خلایق خر دهد.

۲
حتی
حیوانات
در طویله و یا در کوه و در و دشت و بر و بیابان
زندگی انشایی ندارند
چه رسد به آدمیان در جهنم جامعه طبقاتی

۳
زندگی دیالک تیکی از املاء (جبر) و انشاء (اختیار، آزادی) است.

هی
کوچولو

۱
در تئوکراسی (اریستوکراسی) جمارانی ـ جمکرانی
همه چیز
قانونی
است.

۲
از شقه شقه کردن این و آن
تا
اعدام و سر به نیست کردن و تیرباران

۳
از شکنجه و ترور و توبه گیری
تا
شوهای تله بیزیونی و معرکه گیری

۴
درد
نه
اعمال ضد قانونی
بلکه
خود قانون
است.

۵
پس
زنده باد
عملیات ضد قانونی

۶
پس
مرگ بر قانون و اعمال قانونی

جمال مادی (جسمی) را بهتر از کمال فکری
زینتی نتوان یافت:

بازگشته ام
با کوله باری از شعرهای ناگفته
تنها اینجا مکان عاشقانه های من است
مینویسم برای دلم
دوست ندارم کسی مرا بشناسد .
حریف ماهرو

۱
حرف 
زده می شود.

۲
سخن
 گفته می شود.

۳
شعر
اما
سروده می شود.

۴
طبل
اما
کوبیده می شود.

۵
عشق
اما
ورزیده می شود.
ای ماهروی زمین و زمان

ممنون از ابراز نظر

۱
عشق در جامعه طبقاتی
مثل هر چیز دیگر
طبقاتی است.

۲
تعریف عشق توسط برده و رعیت و پرولتر
با
تعریف عشق توسط ارباب برده دار و فئودال و روحانی و بورژوا
از زمین تا کهکشان
تفاوت دارد.

۳
مولانا لاشخور بوده.

۴
مثل همین مدرسان قران
در طویله جمکران و جماران بوده
که کودکان مردم را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند و مادام العمر تخریب می کنند.

دلیل خوردن تیرها بر سنگ ها
 مشد حافظ
 این است
که
دوست
سنگ نیست.

۱
آدم است و حوایج و منافع خاص خود را دارد.

۲
 
نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار
آدمی نیز به یک ارج و بها
و
نمی گردد
تنها

این بسیار فنون چرخ و فلک می گردد
دوست می گردد دشمن با تو
وز نیازی دشمن
کینه بگذاشته می گردد دوست

کیست کدبانوی این خانه که
هر روز
از نو
به حساب عمل ما برسد
گل
سر ما
بزند
یا سر ما بزند بر گل دار ؟
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر