۱۳۹۷ آبان ۲۵, جمعه

قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها (۷)

 
مارتین بلومن تریت

قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها
راجع به آنتروپولوژی منفی روابط عاشقانه

برگردان
شین میم شین 

۶۱

تق و لقی و شکنندگی مردیت
را
آدورنو
با توجه به مردان خشن نمودار ساخته است:

۱

«نوزاد خشن.
(تاف بی بی)
یکی از ژست های معین مردیت است.

۲
خواه مردیت خویشتن خویش مورد نظر باشد و خواه مردیت این و آن،
بیانگر بی اعتمادی است.

۳
این مفهوم
بیانگر استقلال مردان است
بیانگر اطمینان مردان به قدرت فرماندهی است
 بیانگر توطئه گری مشترک مردان است
که
قبلا
با تجلیل مبتنی بر احتیاط ترس آلود
تنوع مزاج مردانه
نامیده می شد
و
امروزه
دموکراتیزه شده
و
توسط قهرمانان سینما و آخرین کارمندان بانک ها
به نمایش گذاشته می شود.

۴
نمونه کلاسیک آن
مرد خوش تیپ کت و شلوار پوش است
 که
شب
دیرهنگام
 به
خانه جوانی اش می آید،
سویچ چراغ غیرمستقیم را می زند
و
ویسکی ـ سودایی به هم می زند:
فس و فس آب گازدار
هر آنچه را که دهان گستاخ مسکوت می گذارد،
تبیین می دارد:

این حقیقت امر
را
که
او
از
هر آنچه
که
بوی دود و چرم و کرم ریش تراشی ندهد،
بیزار است
و
ضمنا
از
زنها
بیزار
است
 که
 درست به دلیل بوی دود و چرم و کرم ریش تراشی
به سویش پر می کشند.

۵
روابط انسانی ایدئال او
عبارتند از
کلوب
و
احترام مبتنی بر بی اعتنایی و بی اعتنایی مبتنی بر بی تفاوتی.

۶
دوستان چنین مردان و یا بیشتر، مدل های چنین مردان
که
بندرت زنده ای همانند آنها وجود دارد،
(چون آدم ها
هنوز
بهتر از فرهنگ شان هستند)
همه
بدون استثنا
دارای ستمگری بالقوه اند.

۷
ظاهرا
دیگران
دیگر نیازی به تهدید چنین کسی ندارند،
که
 در
صندلی اش فرو رفته است.

۸
در حقیقت
ستم قبلی اش
بر ضد خود او بوده است.

۹
اگر همه هوس ها بی هوسی های قبلی را نفی کنند،
پس
اینجا
بی هوسی
به مثابه غرور است که آن راتحمل می کند،
تا
به طرز بیواسطه
و
استره ئوتیپ
خود
را
به مقام هوس برساند:
هر لیوان ویسکی
برخلاف شراب
هر پک بر سیگار
عدم تمایل به  اندیشیدن به چیز دیگری جز تحریکات نیرومند تجربه شده توسط ارگانیسم را در پی دارد
و
فقط
همین است که به عنوان هوس ثبت می شود.

۱۰

هیمن ها
بنا بر وضعیت خود
که
در اعمال فیلمی نمودار می سازند،
مازوخیست (خود آزار) بوده اند.

۱۱
 دروغ
در
سادیسم (همنوع آزاری) آنها نهفته است
و
آنها
به مثابه دروغگو
به سادیست گشتن واقعی
به
مأمورین سرکوب و ستم گشتن
شروع می کنند.

۱۲
هر دروغ
اما
چیزی جز هوموسکسوئالیته (همجنسگرایی) سرکوب شده ای نیست که در فرم مطلوب هتروسکسوئالیته
بروز می کند.

۱۳

در
دانشگاه اکسفورد
میان دو نوع از دانشجویان تفاوت گذاشته می شود:

الف
پسربچه های خشن

ب
روشنفکران

۱۴
روشنفکران
را
به مثابه ضد پسربچه های خشن
با
زن آسایان
یکسان تلقی می کنند.

۱۵
خیلی چیزها دال بر آنند که قشر حاکم در مسیر خود به سوی دیکتاتوری
بنا بر این دو فرم افرطی
پولاریزه (قطب بندی) شده است.

۱۶
این دس انتگراسیون (ناهمپیوندی)
راز سعادت وحدت در غیاب سعادت است.

۱۷
در نهایت
مردان خشن
زن آسایان واقعی اند
که
 نرمخویان را به مثابه قربانیان خویش لازم دارند
تا
اعتراف نکنند که فرقی با آنان ندارند.

۱۸
توتالیته (کلیت، همه قدرت طلبی) و هوموسکسوئالیته (همجنسگرایی)
متعلق به یکدیگرند.

۱۹
سوبژکت
 در حین سقوط
هر آنچه را که به نوع خاص آن  تعلق ندارد، نفی می کند.

۲۰
تضادهای مرد قوی و جوان مطیع
در نظام واحدی جاری می شوند
که
اصل حاکمیت مردانه
بدان
پیشبرد می بخشد.

۲۱
بدین طریق است
که
او
همه
را
بدون استثناء
به
 اوبژکت خود 
تبدیل می کند.

حتی
سوبژکت های مورد نظر
را
به
پاسیویته (انفعال) تام و تمام سوث می دهد.

یعنی
به لحاظ نظری
به
 زنانگی
سوق می دهد.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر