درنگی
از
میم حجری
دکتر محمد جعفر یاحقّی و مهدی سیّدی
حسنک وزیر یکی از وزرای خوش نام دربار غزنوی و از وزرای برجستهٔ تاریخ ایران است که در جوانی بر دار آویخته شد.
روی مفاهیم دکتر محمد
جعفر یاحقّی و مهدی سیّدی در این جمله آغازین
وزرا
دربار غزنوی
وزرای خوش نام و برجسته و جوان
دار
باید اندکی درنگ کرد.
اعدام وزیر (دستور) به دستور شاه
نشانه شعله ور شدن تضاد درنطبقاتی طبقه حاکمه است.
شاه
عالی ترین عضو طبقه اشراف فئودال بوده است
و
وزرا و مشاوران و درباریان
یا عضو و جزو طبقه حاکمه اند و یا نمایندگان طبقه حاکمه اند.
دستوران (وزرا)
یکی از مهم ترین مفاهیم شاهنامه است.
مراجعه کنید
به
حماسه داد به قلم جوانشیر.
سؤال این است
که
چرا شاه دستور اعدام وزیری را صادر می کند؟
حسنک وزیر
را
سلطان محمود غزنوی
به سمت وزرات ارتقا می بخشد
و
سلطان مسعود
(جانشین سلطان محمود)
دستور اعدامش را صادر می کند.
ولی چرا و به چه دلیل؟
می توان گفت
که
سلطان مسعود
با توجه به فهم و فراست و درایت و تدبیر حسنک وزیر جوان،
احساس حقارت می کند.
شاید هر دستوری که صادر می کند، توسط حسنک وزیر
نقد و تصحیح می شود و هشدارس بر آن مزید می شود.
یعنی
اوتوریته سلطان مسعود
لطمه برمی دارد.
سؤال این است
که
چرا و به چه دلیل حسنک وزیر ریسک می کند و دست به انتقاد از شاه می زند که ظل الله است؟
جواب این سؤال
در جمله آغازین دکتر محمد جعفر یاحقّی و مهدی سیّدی است:
حسنک وزیر
از وزرای برجستهٔ تاریخ ایران بوده است.
این بدان معنی است
که
حسنک وزیر
با همه فرق داشته است.
شخصیت بی همتایی در تمامی تاریخ ایران بوده است.
سؤال این است
که
چرا و به چه دلیل
وزیری از خیل بیشمار وزرا متمایز می گردد و جان خود را که عالی ترین نعمت هستی او ست،
به خطر می اندازد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر