امیر هوشنگ. ابتهاج
(سایه)
میم حجری
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
نامدگان و رفتگان ازدو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند هان ،ای تو همیشه درمیان
درچمن تو می چردآهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هرچه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
ای گل بوستانسرا از پس پرده ها در آ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته ای ، باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته ای ، کاینهمه باغ شد روان
مست نیاز من شدی ، پرده ی ناز پس زدی
از دل خود برآمدی، آمدن تو شد جهان
آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت
ازعدم
زنده و مرده را
چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بردرم
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
ترجمه تحت اللفظی:
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
معنی تحت اللفظی:
هدفم از آمدن، نگریستن به تو بود
گریستن اما نگریستن را امکان ناپذیر می سازد.
حق با سایه است:
نمی توان در ان واحد
هم
نگریست
و
هم
گریست.
دیالک تیک گریستن و نگریستن در بین است.
نامدگان و رفتگان از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند هان، ای تو همیشه درمیان
معنی تحت اللفظی:
هنوز زادگان نشدگان و مردگان از دو کرانه رود زمان
به سوی تو که هیمشه در میانه ای می دوند.
نامدگان
که هنوز زاده نشده اند تا بدوند.
درچمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
معنی تحت اللفظی:
ماه
بسان آهویی
در دشت آسمان می چرد
پرنده شکاری (باز) سپید رنگ کهکشان (ملک الموت)
دور سر هر کس می پرد تا به محض رسیدن اجلش
جانش را بستاند.
هرچه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
معنی تحت اللفظی:
در چمن گیتی جز نشان تو در آیینه دلم منعکس نمی شود.
ای گل بوستانسرا از پس پرده ها در آ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
معنی تحت اللفظی:
ای گلی که سرایت در باغ است
از پشت پرده بیرون بیا
بوی تو مرا به وقت سحر به باغ می کشد.
ای که نهان نشسته ای ، باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته ای ، کاینهمه باغ شد روان
معنی تحت اللفظی:
ای گل پشت پرده نشین
تو باغ بالقوه ای در درون هسته میوه ای هستی
هسته را شکسته ای تا به صورت جوانه ای در ایی و در باغ به راه افتادی
تبدیل دانه به درخت و درخت به باغ = روند بی پایان رویش
مست نیاز من شدی ، پرده ی ناز پس زدی
از دل خود برآمدی، آمدن تو شد جهان
معنی تحت اللفظی:
از نیاز من مست شدی و از پرده ناز بیرون آمدی (از ناز کردن صرفنظر کردی)
از هسته (دل) خود جوانه زدی و بدین طریق جهان تشکیل یافت.
آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
معنی تحت اللفظی:
از سر و سینه من خون بیرون می زند
برای اینکه دست تو از درون دلم کمان می کشد و مرا تیرباران می کند.
پیش وجودت ازعدم
زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
معنی تحت اللفظی:
با وجود تو
کسی از نیستی غمی ندارد
برای اینکه از نفس تو دم به دم بوی زندگی به مشام می رسد.
پیش تو جامه در برم نعره زند که بردرم
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
معنی تحت اللفظی:
در مقابل تو
لباسم نعره می زند که پاره پوره اش کنم
هدفم از آمدن، نگریستن به تو بود
گریستن اما نگریستن را امکان ناپذیر می سازد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر