ولادیمیر ولادیمیرُویچ پوتین
(زادهٔ ۷ اکتبر ۱۹۵۲)
سیاستمدار روس، افسر اطلاعاتی پیشین و رئیسجمهور کنونی روسیه
درنگی
از
شین میم شین
اسکندر
اظهارات کلیدی ولادیمیر پوتین در جلسه عمومی باشگاه والدای:
۱۲
منافع کشورها هرگز کاملاً بر هم منطبق نمیشوند.
اگر «هرگز» را از این ادعای پوتین حذف کنند و به شرایط پس از شکست اردوگاه سوسیالیستی، محدود کنند،
می توان گفت که حق با او ست.
هدف پوتین
اما
وارونه کردن دیالک تیک استثناء و قاعده است.
یعنی
جا زدن استثناء به عنوان قاعده است.
منافع کشورهای مختلف
دیالک تیکی از منافع خاص و منافع عام، منافع استراتژیکی و منافع تاکتیکی است.
مثال:
منافع طبقه حاکمه امپریالیستی در کشورهای مختلف
بالاعم و به لحاظ استراتژیکی،
منطق بر همدیگرند.
فقط منافع خاص و تاکتیکی شان متفاوت است.
این ادعای پوتین
هم مبتنی بر تجارب شخصی او ست و هم بیانگر بی پرنسیپی و اوپورتونیسم او ست.
عدم انطباق منافع کشورها با همدیگر
مهم ترین پیامد شکست سوسیالیسم رئال است.
با شکست سوسیالیسم رئال،
اردوگاه سوسیالیستی تار و مار شده است.
در خرابات این اردوگاه
همه تنها شده اند:
آلمان دموکراتیک
در آلمان امپریالیستی ادغام شده است و دار و ندارش تصاحب شده است.
اما
ضمنا
برای امپریالیسم آلمان موی دماغ شده است.
حزب سوسیالیستی متحده و یا واحد آلمان
که
از وحدت حزب کمونیست آلمان با احزاب بورژوایی تشکیل یافته بود،
به اجزای اولیه اش تجزیه شده است که جذب احزاب امپریالیستی همنام شده اند.
حزب کمونیست آلمان دموکراتیک
تحت فشار ویرانگر امپریالیسم آلمان،
داوطلبانه منحل شده است و جای خود را به حزب بورژوایی ـ امپریالیستی حزب سوسیالیسم دموکراتیک و سپس به حزب چپ مبدل شده است
که
نه بو دارد و نه خاصیت.
احزاب کمونیست اروپای شرقی
تا حد هیچ و پوچ تنزل یافته اند
و
این کشورها نخست تجزیه و سپس اولیگارشیزه شده اند و سپس به اتحادیه اروپا و ناتو پیوسته اند.
طبقه حاکمه اولیگارشیستی این کشورها
با طبقه حاکمه امپریالیستی کشورهای اروپای غربی کلاسیک
سر سازگاری ندارند.
چه بسا ارتجاعی تر و خردستیزتر و فاشیستی تر از آنها هستند.
حزب کمونیست قدر قدرت اتحاد شوروی
به
انجمنی مسخره مبدل شده است که در بیگانگی با مارکسیسم ـ لنینیسم،
به ضریح استالینیسم دخیل بسته است
و
از ترس پوتین و دار و دسته اولیگارشش
هنری جز دم تکان دادن و تأیید و پیروی ندارد.
روسیه
برخاسته از خرابات اتحاد شوروی
ناکام از پیوستن به اتحادیه اروپا و ناتو،
تا حد تجزیه پیش رفته است
و
بالاخره
زیر پرچم حزب اولیگارشیستی پوتین گرد آمده است
و
به جنگ های زرگری در اقصا نقاط جهان تن در داده است
و
دیری است که در اوکراین با دول امپریالیستی در افتاده است
تا بلکه به تحکیم حاکمیت اولیگارشیستی روس نایل آید.
جای خالی جنبش رهایی بخش ملی
را
فوندامنتالیسم اسلامی گرفته است که پس از فاجعه آفریبی
به آلت دست امپریالیسم بدل شده است.
ح خ چین
پس از پیوستن به امپریالیسم به زیان اتحاد شوروی و اردوگاه سوسیالیستی
و
پیشه کردن سیاست درهای باز
و
جان به در بردن از مهلکه تجزیه و تخریب
به ابرقدرتی استحاله یافته است.
خیلی از دول سوسیالیستی سابق از قبیل کوبا و ویتنام و غیره
رام شده اند.
به قول پوتین:
در شرایط کنونی
منافع کشورها کاملاً بر هم منطبق نمیشوند.
جهان شده طویله.
خر تو خر است.
دوست و دشمن
حکم کیمیا دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر