۱۴۰۴ آبان ۶, سه‌شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۴۹)

       https://img2.chinadaily.com.cn/images/202005/27/5ece2147a310a8b2fa4bc20c.jpeg  


میم حجری



تجزیه کشورها
حتی تجزیه کشورهای امپریالیستی (ایتالیا، اسپانیا، فرانسه، بلژیک و غیره)
استراتژی اساسی امپریالیسم است.
این اما تجزیه محض نیست.
دیالک تیکی از تجزیه و ترکیب است.
مثال:
تجزیه کردها از نرکیه و عراق و سوریه و ایران
به هوای ترکیب و تشکیل کردستان بزرگ
تجزیه ترک ها از نرکیه و   سوریه و ایران و آذربایجان و ترکمنستان و غیره
به هوای ترکیب و تشکیل ترکستان بزرگ
تجزیه اعراب  از  عربستان و  عراق و سوریه و ایران و قطر و امارات و لیبی و غیره
به هوای ترکیب و تشکیل عربستان بزرگ
تجزیه روس ها از اوکراین و روسیه و مولداوی و غیره
به هوای ترکیب و تشکیل روسستان بزرگ

 
قرن بیست و یکم
قرن دجال های خیالپرست  ست.
همه در پی احیای امپراطوری های بر باد رفته و از یاد رفته ط. خویش اند.
روسستان بزرگ
لهستان بزرگ
چینستان بزرگ
اسرائیل بزرگ
بانکستان بزرگ
ترکستان بزرک
عربستان بزرگ

همه در صدد برگشت با ماضی بر باد رفته و از یاد رفته اند:
برگشت به صدر ابراهیم خلیل الله
برگشت به صدر اسلام
برگشت به صدر تزار
برگشت به صدر هان
...
اوپوزیسیون ایران در پی بند تنبان است
هم از توبره امپریالیسم و صهیونیسم می خورد و هم از آخور بن سلمان و عردوغان و این و آن
اگر به کوچه ما امدی
شعور بیار


رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، فرمانی صادر کرده است که طبق آن شهروندان آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان و ازبکستان دیگر در کشورش خارجی محسوب نمی‌شوند. آنها می‌توانند آزادانه کار کنند، کسب و کار راه بیندازند، آموزش ببینند و بدون نیاز به شهروندی یا مجوزهای ویژه به انواع خدمات اجتماعی دسترسی داشته باشند. تنها موارد استثنا، خدمت سربازی و استخدام در نیروهای امنیتی است.
در نگاه اول، این ممکن است صرفاً یک راه حل فنی به نظر برسد. با این حال، اقدامات آنکارا معنای بسیار عمیق‌تری دارد. ترکیه عملاً در حال ایجاد یک وضعیت حقوقی جدید است که به معنای شهروندی نیست، اما افراد را به عنوان خارجی نیز طبقه‌بندی نمی‌کند. به گفته رسانه‌های ترکیه، این تصمیم نشان دهنده تمایل به تقویت روابط بین کشورهای ترک و توسعه روابطی فراتر از دیپلماسی سنتی است.
رسانه‌های ترکیه کمی محتاط‌تر بودند. آنها گزارش دادند که این اقدام با جذب متخصصان واجد شرایط و کارآفرینان موفق از «کشورهای برادر» به ترکیه سود خواهد رساند که تأثیر مثبتی بر اقتصاد و بازار کار داخلی آن خواهد داشت. در عوض، شهروندان کشورهای آسیای مرکزی فرصت‌های جدیدی برای اشتغال قانونی، توسعه کسب و کار و تحصیل در دانشگاه‌های ترکیه به دست خواهند آورد. آنها ادعا می‌کنند که این امر به ایجاد یک فضای اقتصادی واحد مبتنی بر همکاری و اعتماد متقابل کمک خواهد کرد.
کشورهای عضو(سازمان‌ کشورهای ترک زبان) بلافاصله اعلام کردند که تصمیماتی از این دست، نقش سازمان کشورهای ترک زبان را که در حال تبدیل شدن از یک نهاد مشورتی به یک ساختار یکپارچه‌سازی تمام‌عیار است، تقویت می‌کند.
پ.ن:
واضح است که این اقدام با هدف تقویت جایگاه ترکیه به عنوان مرکز جهان ترک انجام می‌شود، که کاملاً به نفع سلطان فعلی ترکیه است، که شیفته‌ی نئوعثمانی‌گرایی است و رویای بازآفرینی امپراتوری سابق را در سر می‌پروراند. اردوغان از مدت‌ها پیش آشکارا خود را رهبر همه ترک‌ها می‌دانسته است. در عین حال، او سخت تلاش کرده است تا نشان دهد که صرفاً از طریق گشودگی و همکاری به دنبال وحدت است و فرهنگ، زبان و تاریخ مشترک را اعلام می‌کند.
با این حال، او در اینجا بسیار اغراق می‌کند. از نظر زبان مشترک، می‌توان با اطمینان گفت که یک قزاق یا قرقیز زبان ترکی، ازبکی یا ترکمنی را به خوبی متوجه نمی‌شود. همین امر را می‌توان در مورد تاتارها، باشقیرها، بالکارها، چرکس‌ها و دیگر مردم ترک زبان روسیه نیز گفت که اتفاقاً اردوغان به آنها نیز توجه کرده است.
از نظر فرهنگی، اشتراکات کمی بین اقوام کوچ‌نشین - قزاق‌ها، قرقیزها و ترکمن‌ها - از یک سو و ازبک‌ها، ترک‌ها و آذربایجانی‌ها از سوی دیگر وجود دارد. و از نظر تاریخی، شایان ذکر است که از زمان‌های بسیار قدیم، قبایل ترک چیزی جز خصومت بین خود نداشتند تا اینکه روسیه همه آنها را در یک کشور واحد متحد کرد. به عبارت دیگر، وحدتی که اغلب در هر اجلاس منطقه‌ای ادغام‌شده از آن صحبت می‌شود، هرگز در بین آنها وجود نداشته است.
به دستور لندن:
بنابراین، اقدام اردوغان صرفاً ژئواستراتژیک است و هدفی عمیقاً پنهان و گسترده دارد. مهم است به یاد داشته باشیم که ترکیه همیشه دست نشانده بریتانیای کبیر بوده است. و در پشت سخنرانی‌های متکبرانه سلطان ترکیه، نفوذ و گوش آنگلوساکسون‌ها به وضوح قابل مشاهده است.
بار دیگر، به یاد می‌آوریم که «توران بزرگ» پروژه‌ای تحت حمایت لندن است که با هدف ایجاد یک نیروی نظامی که برای منافع خود در جبهه دوم، اگر اوکراین جبهه اول در نظر گرفته شود، با روسیه ، ایران بجنگد، انجام می‌شود. و اجرای این پروژه به تدریج و گام به گام در حال انجام است.
در این زمینه، شایان ذکر است که در اجلاس اخیر «سازمان‌ کشورهای ترک زبان»، علی‌اف، رئیس جمهور آذربایجان، پیشنهاد برگزاری رزمایش‌های نظامی مشترک سالانه بین کشورهای عضو این سازمان را داد. البته نقش اصلی در این رزمایش‌ها را ترکیه، عضو ناتو، ایفا خواهد کرد.
بنابراین، فرمان اردوغان آخرین گام در یک طرح چندجانبه آنگلوساکسون ها برای کشاندن تدریجی کشورهای آسیای مرکزی (آذربایجان قبلاً به این عرصه کشیده شده است) به مدار نفوذ ترکیه است، اگرچه در واقعیت، نفوذ آنگلوساکسون ها در پوشش نفوذ ترکیه پنهان شده است. در عین حال، این فرمان آغاز ایجاد یک فضای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی واحد بین کشورهای ترک زبان را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، رقیب و جایگزینی برای اتحادیه اقتصادی اوراسیا، که در نهایت قزاقستان و قرقیزستان مجبور به خروج از آن به عنوان عضو و ازبکستان به عنوان ناظر خواهند شد.
اتفاقاً، ترکیه پیش از این الفبای واحدی را برای همه کشورهای ترک زبان، بر اساس الفبای لاتین، توسعه داده است. و در آخرین اجلاس«سازمان‌ کشورهای ترک زبان»، اردوغان کتابی از چنگیز آیتماتوف، نویسنده بزرگ قرقیز، که با این الفبا نوشته شده بود را به همکارانش هدیه داد.
انتظار می‌رود یکی از گام‌های بعدی ترکیه در فتح فکری کشورهای آسیای مرکزی، معرفی آموزش اجباری زبان ترکی در مدارس آنها باشد.
والستانی.ا



موعود شمخانی، برادرزاده علی شمخانی، به اختلاس کلان معادل ۱.۲ میلیارد دلار از منطقه آزاد تجاری–صنعتی اروند متهم شده است. اما با دخالت مستقیم علی شمخانی، دادگاه و روند قضایی او به‌طور کامل مختومه اعلام شد! موعود شمخانی، بردارزاده علی شمخانی با شرکت حسین عبدالباقی که متروپل را ساخته در ارتباط بوده است. موعود شمخانی ۲۷ ساله متهم فسادهای مختلف در منطقه اروند بوده است. علی شمخانی عضو هیئت مدیره منطقه آزاد اروند بود که برادرزاده خود موعود شمخانی را نماینده خود در منطقه آزاد قرار می‌دهد. فرد دیگری که پروژه‌های آبادان و خرمشهر به او واگذار می‌شد، ناجی شمخانی پسر عموی علی شمخانی بود. برادر دیگر شمخانی عبدالعظیم شمخانی در ۲۵ سالگی با مدرک دیپلم مدیر زیباسازی اهواز می‌شود. داستان شمخانی‌ها و فساد گسترده‌ی آن‌ها ادامه دارد...


این جنایتکاران جنگی چنان خیالشان از مجازات تخت تخته که مسئله ای براشون نیست که از جنایات جنگی خودشون فیلم هم میگیرند و به اشتراک میگذارند
یک سرباز اسرائیلی فیلمی از واحد خود را که مخزن آب کانادا وِل را در محله تل السلطان، رفح منفجر می‌کند، به اشتراک می‌گذارد و هدف،اینکه فلسطینی‌ها از تشنگی بمیرند.


استیو بانون دو سه روز پیش هم گفته بود که خوشحال است خبر خوبی را بدهد
چرا که مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا به او گفته که مشغول کار کردن برای سرنگونی رژیم ایران می باشند.
بارها گفته ام که در سیاست همه چیز بهم ربط دارد و بخشی از پروژه را بر عهده این خائن بیوطن گذاشته اند.
البته روبیو مگر خواب پنبه دانه خوردن را ببیند و گذشت آن زمانی که آمریکا با یک اشاره و حرکت رژیم می برد و میاورد،
چرا که روز بروز این ایرانیان می باشند که بهتر متوجه می شوند که فقط و فقط آنها معمار سرنوشت خود می باشند و بس.
دلخواسته


برنامه جنگ داخلی موساد/سیا/ام- آی- 6، در ایران از زبان رضا پهلوی:
« اکنون زمان تشکیل گروه‌های کوچک مبارزه و آماده شدن برای نبرد آخر است.»
بعد از شکست حمله اسرائیل/ناتو، برای تغییر رژیم و در نهایت تجزیه ایران، اسرائیل و موتلفان غربی اش به این نتیجه رسیده اند که حتی با حمله دوباره به وطن، رژیم از جایش تکان نخواهد خورد.
چرا که آموختند اکثریت مردم ایران هر قدر از استبداد حاکم بر وطن متنفر باشند وطنشان را بسیار بیشتر دوست می دارند و می دانند که برای تغییررژیم، در درجه اول باید وطنشان , و تمامیت ارضی آن را حفظ کنند.
بنا بر این حال می خواهند برنامه ب خود را می خواهند فعال کنند و آن بی ثبات کردن ایران از طریق ایجاد جنگ داخلی و گروه های خرابکاری و ترور انداختن و تحت اموزش و حمایت موساد قرار گرفتن.
به همین علت، سر خط برنامه را نوشته و به دست این فرد خائن بوطن که شعوری کمتر از سیب زمینی خام دارد داده اند تا آن را بخواند و اینگونه از طرفداران بیوطن خود که زیر پرچم رژیم تروریست اسرائیل جمع شده اند بخواهد که به این برنامه بپیوندند.
البته چنین برنامه ای از قبل محکوم به شکست است، چرا که وجدان جمعی و تاریخی ایرانیان آن را از قبل محکوم به شکست کرده است. ولی هر چه بیشتر ثابت می کند که پهلوی سوم در انجام خیانت ، هیچ حد و مرزی را رعایت نمی کند.
دوباره به این بیوطن و دار و دسته اش یاد آوری می شود که در فردای استقرار جمهوری شهروندان ایران در وطن مستقل و آزاد، در هر گوشه جهان و در هر سوراخ موشی هم که پنهان شده باشند، یافت خواهند شد و در دادگاه های مستقل به جرم خیانت به ایران زمین محاکمه خواهند شد.
محمود دلخواسته

 رضا پهلوی:
« اکنون زمان تشکیل گروه‌های کوچک مبارزه و آماده شدن برای نبرد آخر است.»

» تشکیل گروه‌های کوچک مبارزه» بدون ارتباط با یکدیگر
رهنمود حزب توده در زمان پدر شازده بود
در شرایطی که ساواک ضربات تشکیلاتی مهلک بر حزب توده فرود آورده بود.
شعارهای دیگر شازده هم کپیه ای از شعار های غلط کنونی حزب توده اند.
مثلا تفاوت در اندیشه ـ وحدت در عمل
تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری برای سرنگونی ولایت فقیه

خط مشی شازده و مریم بن سلمانی و جولیانی و تجزیه طلبان مزدور امپریالیسم و صهیونیسم و پان عربیسم و پان عردوغانیسم و غیره
رقصیدن مفسدانه، مزدورانه  به ساز ارتجاع امپریالیستی و صهیونیستی و عربی و عردوغانی برای تجزیه کشور و نشستن بر اریکه قدرت در جزایر حاصله است
مثل الجزایر بالکان
پس از بمباران یوگسلاوی توسط ناتو و تجزیه آن


محمدالاسود: چه‌گوارای غزه و کابوس صهیونیزم
نویسنده: میرویس
منتشر شده در شنبه، 27 میزان 1404
محمد محمود مصلح‌الاسود زاده ۶ جنوری ۱۹۴۳ در حیفا، تنها دو ساله بود که از خانه‌اش اخراج و به اردوگاه پناهندگان شاطی منتقل شدند، ‌جایی که پرورش یافته و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به پایان رساند. برای ادامه تحصیل به مصر رفت اما به دلیل ناتوانی خانواده مالی‌اش پس از یک سال به غزه برگشت و با ادامه زندگی به‌عنوان یک کارگر ساده، به مبارزه با جمعی نیز پیوست.
در سال ۱۹۵۹، وقتی الاسود ۱۳ سال ارنستو چه گوارا، انقلابی مارکسیست کیوبا داشت که به دعوت جمال عبدالناصر به نوار غزه آمد، ضمن بازدید از اردوگاه البریج، از مصطفی ابومیدیان پرسید:
«باید نشان دهید برای کشور آزادیتان چه کرده‌اید: کورس‌های آموزشی کجا اند؟ فابریکه‌های ساخت اسلحه کجا اند؟ مراکز بسیج توده ها کجا اند؟»
از همین جا پیوند مبارزه مسلحانه با کار سیاسی و تشکیلاتی آغاز شد که نسلی از رزمندگان را با اندیشه‌های مارکسیستی پرورش داد. الاسود نیز تحت تأثیر همین جو قرار دارد، در سال ۱۹۶۳ به «جنبش ملی عرب» پیوست و در سازماندهی تظاهرات علیه هنرمندان نقشی درخشان ایفا نمود.
تا پیش از ۱۹۶۷، سوسیالیزم ملی عربی جمال‌ عبدالناصر که به ناصریزم شهرت داشت به‌عنوان پرچمدار مقاومت علیه اسراییل مطرح می‌کرد اما شکست وی در نبرد شش‌روزه، پایان آن دوره را رقم زد و جنبش ملی عرب فروپاشید. در پی این مغلوبیت جورج حبش پرچم نوین پیکار را برافراشت و «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» (PFLP) را به سازمان مارکسی بنیان گذاشت که به ستون فقرات مقاومت در غزه بدل شده و عملیات های مسلحانه علیه ارتش اشغالگر اسراییل را رهبری کرد.
محمدالاسودها لقب «چه‌گوارای غزه» را گرفت، نقش تعیین‌کننده‌ها و بارزی‌ها را در این جبهه و نیز بنیان‌گذاری کردند. این دسته‌ها خود را «پیشاهنگان مقاومت خلق» نامیده و عملیات‌های‌شان به فرمان چه‌گوارای غزه، با یورش و پرتاب نارنج دستی بر زندانی تحت نگه‌دارک‌ها به نام «سرایا» که به «کشتارگاه» مشهور، آغاز شد.
محمد الاسود نه تنها یک قومندان چریک بلکه طراح اصلی ده‌ها عملیات علیه ارتش اشغالگر اسراییل در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و همیشه معلم و مروج اندیشه‌های کمونیستی به ‌شمار می‌رفت. وی در پخش پیام انقلابی «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» در سراسر غزه نقش شخصیت ایفای خود و جوانان را با آثار و اندیشه‌های جورج حبش، ابوعلی مصطفی و غسان کنفانی آشنا می‌ساخت. در حالی ‌که جنبش فتح نیز در غزه حضور داشت اما نقش اصلی نیروی مسلح مقاومت در این سرزمین بود.
الاسود در نوار غزه و رفیق نزدیکش ابوعلی مصطفی در کرانه‌ای باختری رهبری چریک‌های جبهه را بر عهده دارند. وی با فرماندهی و حضور مستقیم (شخصاً در کمینی علیه کاروان اسراییل در نزدیکی اردوگاه شاطی شرکت جسته و با پرتاب دو نارنجک تلفات سنگینی بر دشمن وارد ساخت) در چنین نبردهایی، دشمن شماره یک اسراییل قلمداد شد و سرانجام همراه با گروهی نزدیک به صد تن، دستگیر شد. با وجود دو سال حبس، مشاهده‌ها هرگز به هویت واقعی پی نبردند. در زندان او در اولین اعتصاب غذای هماهنگ زندانیان سیاسی فلسطینی نیز شرکت کرد.
پس از آزادی در می ۱۹۷۰ الاسود جهت فراگیری آموزش پیشرفته به چین اعزام شد. سپس به غزه بازگشته و رهبری چریکهای جبهه را در این منطقه بر دوش گرفت. با تشدید تعقیب و فشارهای امنیتی اسراییل گرچه ناچار به مخفی رو آورد ولی فعالیتهایش را با دقت و پایداری بیشتر ادامه داد. گروه‌های تحت فرمان او عملیات‌های حمله‌ای انجام دادند: با هدف قرار دادن مزدوران و همکاران محلی اسراییل تا مناطق راه‌آهن، موشک‌باران کارخانه‌های اسراییلی و حمله شبانه‌ها بر گزمه‌ها، موترها و پایگاه‌های نظامی دشمن. شدت این نبردها بود که موشه دایان، وزیر دفاع پیشین اسراییل، اعتراف کرد: «ما غزه را در روز اداره می‌کنیم، اما شب‌ها چه‌گوارا و یارانش را در اختیار دارند.»
عُرابی محمد کلوب در مورد این جنگاور قهرمان نوشته است:
«او روحیه‌های پویا و پذیرفتن به رهبری انقلابیون و همرزمان خود می‌پرداخت. تصمیم گیری با سرعت تشکیلات سیاسی و نظامی، کمیته های کارگری، کمیته های اجتماعی و زنان را انتخاب کنید و به خانواده شهدا توجه کنید. او همچنان خاینان و همدستان دشمن را پس از محاکمه عادلانه و هشدارهای مکرر مبنی بر عدم پافشاری بر خیانت‌شان، محکومیت و مبارزه با انقلاب را تعیین کرد: انقلاب ظلم نمی‌کند، اما رحم هم ندارد.»
سرانجام دستگاه‌های امنیتی اسراییل با کمک یک عامل نفوذی در صفوف جبهه خلقند هویت «چه‌گوارای غزه» را به دست آورده و به تاریخ ۹ مارس ۱۹۷۳ به محل اقامت وی حمله برند. محمد الاسود با دو تن از رفقایش کامل‌العصمی و عبدالهادی حایک تسلیم این محاصره نگشته و تا آخرین نفس جنگیدند چون مرگ شرافتمندانه را بر اسارت در چنگال اشغالگران می‌دادند.



«من قبول ندارم که فلسطینیها توسط افرادی مثل من و شما قضاوت شوند.
ما دارای امتیازاتی هستیم [و در رفاه زندگی میکنیم].
ما مردان سفیدپوست هستیم و حق قضاوت دربارهٔ فلسطینیها را نداریم.
نه، قطعاً نه.
علاوه بر این، این پول مالیات دهندگان ماست که دارد این مردم را به کشتن میدهد.
این سلاحهای ساخته شده در کشور ما هستند که این مردم را میکشند، و ما حق نداریم اینجا بایستیم و بگوییم: "خب، شما نباید بکشید، کار درستی نیست که بکشید."
نه، من و شما چنین شرایطی را تجربه نکرده ایم و نمیتوانید کسی را که از وحشتناکترین شرایط ممکن آمده است قضاوت کنید و بگویید که کار درستی نکرده.
نکتهٔ من این است که ما باید برای حفظ هر جان بجنگیم.
اجازه دهید روشن کنم:
جنگیدن برای هر جان، به این معناست که باید منبع رنج را از بین ببریم. منبع اصلی مهم است، و آن، دولت آپارتایدی است که در سال ۱۹۴۸ توسط صهیونیستها در فلسطین برپا شد.»
میکو پلِد
سابقاً صهیونیستِ Israeli-American (اسرائیلی-آمریکایی)

شلیک به حقیقت
هنگامی که مدام به شما دروغ می‌گویند، نتیجه این نیست که شما این دروغ‌ها را باور می‌کنید؛ بلکه این است که دیگر هیچ‌کس به هیچ‌چیز باور ندارد.
مردمی که دیگر نتوانند چیزی را باور کنند، نمی‌توانند نظری هم داشته باشند. اين مردم نه تنها از توانایی اقدام به کاری محرومند، بلکه از توانایی اندیشیدن و داوری کردن محروم می‌شوند
و با چنین مردمی، شما هرکاری بخواهید می‌توانید بکنید.
هانا_آرنت

هانا اصلا نمی داند که حقیقت چیست.
به همین دلیل
خیال می کند حقیقت یعنی راستگویی.
دروغگویی
ضد راستگویی است و نه ضد حقیقت گویی.
ای بسا حرف دروغ که حقیقی تر از حرف راست است.
سعدی هم حتی گفته است:
دروغ مصلحت آمیز حقیقی تر از راست فتنه انگیز است.
عاشق هانا سر دسته نازی های نازی آباد بوده است


ادب چیست
اگر مشتی تشریفات و تعارفات و ادا و اطوار مبتنی بر تزویر و تظاهر و تئاتر توخالی و ریا نیست؟


دکتر عباسی:
حسن روحانی که در خانه چند میلیاردی می نشیند نمیتواند از عدالت حرف بزند نمیتواند با امریکا مقابله کند.

چرا و به چه دلیل؟
مگر بچه ها و نوه ها و نتیجه های خمینی و کوسه رفسنجان و اهل و عیال سلیمان و غیره
در جنوب شهر زندگی می کنند؟
مگر جمهوری اسلامی
جمهوری سوسیالیستی است؟
حتی در ج خ چین
بیشترتین میلیونرهای جهان زندگی می کنند که روحانی و ظریف به گردشان نمی رسند.
پوتین و مد و دوف و لاشخورهای دیگر مگر اولیگارش های خرپول نیستند و یاخت های مجلل و قصور افسانه ای ندارند؟
مگر همین پوتین
هر سال یکبار با اولیگارش های لاشخور روس شام مفصل نمی خورد؟



دکتر عباسی:
حسن روحانی که در خانه چند میلیاردی می نشیند نمیتواند از عدالت حرف بزند نمیتواند با امریکا مقابله کند.


انیشتین در ملاقاتی با چاپلین:
هنر شما را تحسین می‌کنم بدون گفتن کلمه‌ای دنیا شما را درک می‌کند!

از اینشتین چه پنهان
که
چاپلین
هنرمند طبقه حاکمه برای تعدیل هنری تضادهای جامعه بحران زده سرمایه داری است.
اولین طرفدار چاپلین وینستون چرچیل بوده است
آثار چاپلین باید تحلیل مارکسیستی شوند.



مارکسیسم و رؤیای رهایی انسان؛
از نقد سرمایه ‌داری تا دموکراتیزاسیون کامل جامعه
  محمد رضا شالگونی انشاء نویس

قسم به قبر قمربنی امیه
که محمد رضا شالگونی  از مارکسیسم همانقدر خبر دارد که  لئون تروتسکی داشته است.
مارکسیسم
نه اوتوپی (رؤیا)
بلکه علم است.
مارکسیسم
علمی فلسفی
و
یا
فلسفه ای علمی است.
مارکسیسم
قله رفیع معرفت بشری است و نه خواب و خیال و آرزو و رؤیا و رهایی کذایی



نه. حقیقت = انعکاس کلی و ماهوی و علمی و عینی و عام واقعیت عینی . مولانا هم در حکایت فیل مثل هگل اثبات میک ند که حقیقت در کل است و نه در جزء و اجزاء و جزئیات

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل روز یکشنبه، چهارم آبان ماه اعلام کرد که تل‌آویو برای حمله به اهدافی در غزه یا لبنان نیازی به تایید هیچ کشوری ندارد.
او در نشست اعضای کابینه گفت: «اسرائیل یک کشور مستقل است. ما از خود دفاع می‌کنیم و سرنوشت‌مان را خودمان تعیین می‌کنیم. برای این کار از هیچ‌کس اجازه نمی‌گیریم؛ امنیت‌مان در دستان خودمان است.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این اظهارات در حالی بیان می‌شود که طی هفته گذشته چندین مقام بلندپایه آمریکایی برای تثبیت آتش‌بس در غزه به اسرائیل سفر کرده‌اند.


دلم نه عشق ميخواهد
نه دروغ هاي قشنگ
نه ادعاهاي بزرگ
دلم يك فنجان قهوه داغ ميخواهد و يك دوست
كه بشود با او حرف زد و پشيمان نشد
شهلا

آرزو بر زنان و کودکان و جوانان
عار نیست.
دوست را باید میان خیل دشمن جست
درد این است که دشمن حتی در دیدرس نیست.
چه رسد به خیل دشمن تا میان آن دوستی پیدا کرد.


تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد

سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست
به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد

جمالِ صورت و معنی ز امنِ صحتِ توست
که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد

در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سروِ سهی قامتِ بلند مباد

در آن بساط که حُسن تو جلوه آغازد
مجالِ طعنهٔ بدبین و بدپسند مباد

هر آن که رویِ چو ماهت به چشمِ بد بیند
بر آتشِ تو به جز جانِ او سپند مباد

شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی
که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مباد



آنها هنوز جوانند|علی‌اشرف درويشيان
آن‌ها را از کیف‌ات بیرون می‌آوری. بابا را، آبجی را و داداش را. می‌گذاری‌شان کنار میخک‌های سرخ و سفید. کنار لاله‌ها و شمع‌ها. گوشۀ عکس بابا شکسته؛ اما در زیر گلایولی پنهانش می‌کنی. موهایت سفید شده است. مادرها، همه موهاشان سفید شده است. بچه‌هاشان را از کیف‌هاشان و از توی پاکت‌هایی که در دستمال یا پارچه‌ای پیچیده‌اند، درمی‌آورند و می‌گذارند کنار گل‌ها و شمع‌ها. بابا که به گلایولی تکیه داده، موهایش سیاه است. سبیلش سیاه و پرپشت است. چشمانش می‌درخشد. لب‌هایش تکان می‌خورد: «از آخرین دیدارمان تاکنون، همیشه به یاد شما هستم. به یاد آن بغض ترکیده و اشک حلقه بسته در چشمانت. دوری‌مان رنج‌آور است، اما نباید باعث بی‌توجهی به زندگی بشود. ما هرگز حق نداریم که خود را از خوبی‌های زندگی محروم کنیم. روحیه بچه‌ها را نباید خراب کنیم. بچه‌هایم را به تو می‌سپارم و می‌دانم که در پرتو خوبی‌های تو، انسان‌های شریف و دوستدار زندگی خواهند شد.»
– لاله در لاله‌ای دشت خاوران.
– گولم می‌زدی. می‌گفتی رفته‌اند مسافرت. بعد که ناچار شدی مرا به دیدن بابا ببری، به دیدن داداش ببری، به دیدن آبجی ببری، فهمیدم که چه اتفاقی افتاده. خود بابا خواسته بود که برای آخرین بار، مرا ببیند. بابا مرا بوسید و گفت: «مرا ببوس عزیزم، برای بقیه زندگی‌ات خوب ماچم کن، هر چه می‌خواهی ببوس. ذخیره کن. دارد تمام می‌شود، ها! پشیمان می‌شوی که چرا بیش‌تر ماچم نکردی.» و من او را هزار بار بوسیدم.
بابای خورشید به میخک‌ها تکیه داده است. داداش مزدک یک شاخه از گل‌ها را برده توی عکس‌اش و آن را بو می‌کند. مادرش دستی روی عکس می‌کشد:
– ای روشنی صبح به مشرق برگرد.
بابای خاطره، از پشت میخک‌ها، به جمعیت نگاه می‌کند و دنبال دخترش می‌گردد و می‌گوید:
«او مرا توی سلول انداخت و چشم‌بندم را باز کرد. شناختمش. سال‌ها پیش در همان سلول با هم بودیم، حتی هنوز می‌توانستم شعارهایی را که خودش روی دیوار سلول نوشته بود، برایش بخوانم. در را به رویم بست و کلون را انداخت. می‌خواست برود که دهانم را روی دریچه سلول گذاشتم و گفتم: یک لحظه صبر کن. با تو حرف دارم. برگشت. در را باز کرد. گفتم: من و تو روزگاری با هم توی همین سلول بودیم. یادت هست شب‌هایی را که پاهای هر دوتامان، آش و لاش شده بود؟ سرخ شد. سرش را پایین انداخت و رفت.»
مامان خاطره، رو می‌کند به عکس بابای او و می‌گوید: «آن ترانه‌ای را که در سلول می‌خواندی، یادت هست؟ هر روز غروب که توی سلول دلم تنگ می‌شد، منتظر می‌ماندم تا صدایت را از آن سوی بند بشنوم.»
– با ما بودی. بی ما رفتی. چو بوی گل به کجا رفتی؟ تنها ماندم. تنها رفتی. چو کاروان رود، فغانم از زمین به آسمان رود. دور از یارم، خون می‌بارم.
یکی از مادرها، اشک‌هایش را پاک می‌کند و ذوق‌زده، جیغ می‌کشد:
«بچه‌هایم. این‌ها بچه‌های من هستند. همه‌ی آن‌ها با هم. هر پنج‌تاشان. هر پنج تا با هم.»
دخترش از توی عکس به او نگاه می‌کند: «مامان. من سوختن را از تو آموختم.»
مادر می‌گوید: «می‌دانی عزیزم، آخر، همه‌ی زندگی‌ام شما پنج تا بودید. همه‌ی زندگی‌ام.»
– ظلم ظالم، جور صیاد / آشیانم داده بر باد
دخترش می‌گوید: «حالا که داری ما را می‌بینی، دیگر گریه نکن، چشمانت سرخ شده، ورم کرده. حالا دیگر خوشحال باش که کنار ما نشسته‌ای.»
«باشد دیگر گریه نمی‌کنم؛ اما راستی شوهرت هم با شماست؟»
«مگر او را نمی‌بینی. آن جا نشسته توی میخک‌ها.»
مادر برمی‌گردد به طرف میخک‌ها. دامادش را می‌بیند و مویه می‌کند:
یوسف من پس چه شد پیراهنت / بر چه خاکی ریخت خون روشنت؟
عکس‌ها به دور از هیاهوی جمعیت، دور هم نشسته‌اند و با هم گفت و گو می‌کنند:
«مادرهامان همه پیر شده‌اند.»
«وقتی مرا از خانه بردند، موهایش سفید نبود.»
«خواهرم را ببین! او چرا موهایش سفید شده؟»
«اما موهای من هیچ تغییری نکرده.»
«آن‌وقت‌ها که دنبال ما می‌گشتند، یک روز مادرم تا نزدیکی من آمده بود. داد زدم، مامان! مامان جان! من این جا هستم. بیا کنارم بنشین. صدایم را نشنید. دور شد. مرا پیدا نکرد. گل‌ها و شمع‌هایش را روی گور دیگری گذاشت و نشست به درد دل کردن و اشک ریختن.»
بابای سپیده می‌گوید: «یک روز عاقبت پیدامان می‌کنند و گل‌ها و شمع‌هاشان را کنارمان می‌گذارند.»
بابای میهن می‌گوید: «و با تعجب فریاد می‌زنند: اِ شما هنوز جوانید؟!»
یکی از عکس‌ها دست دراز می‌کند و شاخه‌ی میخکی به همسرش می‌دهد:
– گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم.
و همسرش به او پاسخ می‌دهد:
– تو را من چشم در راهم، شباهنگام…
خواهری از دور به عکس برادرش اشاره می‌کند: «شبی به خوابم بیا و بگو کجا هستی؟ تا کی دنبالت بگردیم؟»
برادرش از توی عکس دستش را به سوی شمعی که در حال سوختن است دراز می‌کند و هیچ نمی‌گوید. مادر بوسه‌ای به عکس پسرش می‌زند: «نازلی سخن بگو.»
– نازلی سخن نگفت. نازلی بنفشه بود. گل داد و مژده داد که زمستان شکست و رفت.
یکی از مادرها، عکس دخترش را می‌بوسد. موهایش را ناز می‌کند: «طفلکم. تو که همه‌اش دوازده سال داشتی. قربان چشمان قشنگت بروم.»
یکی از عکس‌ها که اشک شمع رویش ریخته، با لهجه‌ی کرمانشاهی از همسرش می‌پرسد: «پس روله‌مان کو؟ نمی‌بینمش.»
همسر او تند اشک‌های خود را پاک می‌کند و با صدای لرزان می‌گوید: «پارسال آمد پیش خودت. مگر او را ندیدی. نکند توی راه گم شده باشد؟»
دختری از کنار یکی از گلدان‌ها، لبخند می‌زند: «مامان گریه نکن بیا کنارم بنشین. دلم برایت یک ذره شده. حالا هم که آمده‌ای هی اشک می‌ریزی.»
زن اشک‌هایش را پاک می‌کند. وقتش رسیده که از هم جدا بشوند.
– سر اومد زمستون، شکفته بهارون. گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون. کوه‌ها لاله‌زارن، لاله‌ها بیدارن، تو کوه‌ها دارن، گل گل گل، آفتابو می‌کارن. توی کوهستون. دلش بیداره. تفنگ و گل و گندم، داره می‌کاره. توی سینه‌اش جان، جان، جان. یه جنگل ستاره داره، جان، جان. یه جنگل ستاره داره.
مادرها، بچه‌هاشان را از توی گل‌ها و کنار شمع‌ها برمی‌دارن. خیلی آرام در دستمال‌ها و پاکت‌ها می‌پیچند. توی کیف‌شان می‌گذارند و با خود به خانه‌هاشان می‌برند.


99 % فضای اتم ها، فضای خالی است!
اتم ها به عنوان کوچکترین واحد ساختاری مواد تشکیل دهنده هستی و کائنات، دارای یه هسته کوچک و یک ابر الکترونی در اطراف آن است.
فاصله بین هسته و الکترون های اتم بسیار زیاد است به طوری که اگر این فاصله حذف شود، حجم همه ی 7 میلیارد انسان کره ی زمین به اندازه یک حبه قند خواهد شد!
(البته همچین چیزی امکان پذیر نیست)


دانشمندان در آلمان یک ژیل انقلابی را توسعه داده‌اند که می‌تواند برای همیشه روش تداوی مشکلات مفاصل را تغییر دهد. برای میلیون‌ها نفر که از آرتریت یا آسیب غضروف رنج می‌برند، راه‌حل طولانی‌مدت اغلب جراحی‌های دردناک و جایگزینی با ایمپلانت‌های مصنوعی بود. اما این ژیل جدید نوید آینده‌ای را می‌دهد که در آن مفاصل می‌توانند بدون عمل جراحی و پروتز، خود را ترمیم کنند.
این جیل با تقلید از ساختار طبیعی غضروف (بافت نرمی که مانند بالشتک استخوان‌ها عمل کرده و حرکت بدون درد را ممکن می‌سازد) کار می‌کند. زمانی که این ماده به مفصل آسیب‌دیده تزریق می‌شود، هم از آن حمایت می‌کند و هم بستری مناسب را فراهم می‌سازد تا حجرات خود بدن بتوانند در آن رشد کرده و غضروف جدید تولید کنند.
با گذشت زمان، ناحیه‌ی آسیب‌دیده شروع به ترمیم خود می‌کند و انعطاف‌پذیری و قدرت مفصل را به شکلی باز می‌گرداند که جراحی‌های سنتی قادر به انجام آن نیستند.
این کشف یک تحول چشمگیر نسبت به تداوی‌های سنتی است. در حال حاضر، بیماران اغلب با جایگزینی مفاصل با فلز و پلاستیک مواجه می‌شوند که ممکن است به مرور زمان فرسوده شده و به جراحی‌های بیشتر نیاز داشته باشند. اما این جیل جدید، با تشویق احیای طبیعی به جای جایگزینی مصنوعی، از این مشکلات جلوگیری می‌کند. به ویژه برای بیماران جوان، این می‌تواند به معنای جلوگیری از سال‌ها جراحی مکرر باشد.
این تکنالوژی علاوه بر آرتریت، می‌تواند برای ورزشکارانی که از آسیب‌ها بهبود می‌یابند و کسانی که به دلیل فرسودگی غضروف با مشکل حرکت مواجه‌اند، مفید باشد.
مهم‌تر از همه، این نوآوری به کسانی امید می‌دهد که فکر می‌کردند آسیب مفصل دائمی است. با فعال‌سازی قدرت شفابخشی خود بدن، علم ثابت می‌کند که احیا و بازسازی دیگر تنها یک رؤیا نیست، بلکه در حال تبدیل شدن به یک حقیقت طبی است.



شهردار شیکاگو، براندون جانسون، روزنامه‌نگاری را تصحیح می‌کند:
جانسون: «ما مهاجر غیرقانونی نداریم.»
روزنامه‌نگار: «این اصطلاح قانونی است.»
جانسون: «اصطلاح قانونی برای مردم من [در گذشته] برده بود...
آخرین چیز مورد قبول ما این نوع نژادپرستی است...»



وشنگ ابتهاج
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
اي بس غم وشادي که پس پرده نهان است
گر مردِ رهي غم مخور از دوري و ديري
داني که رسيدن هنر گام زمان است
تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبي که بر آسود زمينش بخورد زود
دريا شود آن رود که پيوسته روان است
از روي تو دل کندنم آموخت زمانه
اين ديده از آن روست که خونابه فشان است
دردا! و دريغا! که در اين بازي خونين
بازيچه ايام دل آدميان است
دل بر گذر قافله لاله و گل داشت
اين دشت که پامال سواران خزان است
روزي که بجنبد نفس باد بهاري
بيني که گل و سبزه کران تا به کران است
اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي
دردي است در اين سينه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
يارب چقدر فاصله دست و زبان است
خون ميرود از ديده در اين کُنج صبوري
اين صبر که من ميکنم افشاندن جان است
از راه مرو سايه، که آن گوهر مقصود
گنجي است که اندر قدم راهروان است




آمدی جانم به قربانت بمان دیڪَر نرو
جان به لب آورده هجرانت بمان دیڪَر نرو
منتظر بودم بیایی یار زیبا روی من
تا ڪَذارم سر به دامانت بمان دیڪَر نرو
وقت دلتنڪَی نڪَاهم ڪن، تمنا می‌ڪنم
دل شده حیران چشمانت بمان دیڪَر نرو
دوستت دارم، بدان رویای من بوسیدن است
از همان لبهای خندانت بمان دیڪَر نرو
حڪم رانی ڪن، درون قلب من سلطان تویی
تا ابد هستم به فرمانت بمان دیڪَر نرو
نازنینم ناز ڪن هر قدر میخواهی ولی
رحم ڪن ڪَاهی به خواهانت بمان دیڪَر نرو
تو شبیه ابر باران زا و من هم چون ڪویر
تشنه ام ،محتاج بارانت بمان دیڪَر نرو
پشت هر لبخند من صد غصه ی پنهانی است
جان من، جان عزیزانت بمان دیڪَر نرو ...!!
محرم_زمان


ونزوئلا سامانه‌های دفاع ساحلی خود را تقویت کرده و نیروی شبه‌نظامی بولیواری را بازوی استراتژیک ملت اعلام کرد
ونزوئلا رزمایش بزرگ دفاع ساحلی خود را با هدف تحکیم جایگاه نیروی شبه‌نظامی بولیواری به‌عنوان یکی از ارکان راهبردی دفاع ملی و تقویت کنترل بر مسیرهای دریایی در برابر تهدیدات خارجی و قاچاق مواد مخدر به پایان رساند.
ولادیمیر پادرینو لوپز، وزیر دفاع و معاون رئیس‌جمهور در امور دفاع و حاکمیت ملی، سرپرستی رزمایش گسترده «کوستا ایندیپندنسیا ۲۰۰» را برعهده داشت؛ عملیات بزرگ که با هدف تقویت حاکمیت و امنیت سرزمینی کشور برگزار شد.
پس از سه روز مانورهای هماهنگ در ۹ ایالت ساحلی، ونزوئلا رزمایش نظامی بزرگ «کوستا ایندیپندنسیا ۲۰۰» را به پایان رساند؛ عملیاتی وسیع که با هدف ارتقای توان دفاع دریایی کشور و نمایش آمادگی عملیاتی نیروی شبه‌نظامی بولیواری انجام شد.
ولادیمیر پادرینو لوپز، وزیر دفاع و معاون رئیس‌جمهور در امور دفاع و حاکمیت ملی، روز شنبه پایان رزمایش «کوستا ایندیپندن‌سیا ۲۰۰» را اعلام کرد. این رزمایش که از ۲۳ اکتبر آغاز شده بود، پس از ۷۲ ساعت عملیات فشرده به پایان رسید. در این مانور، تمامی شاخه‌های نیروهای مسلح بولیواری (FANB) شرکت داشتند و هدف اصلی آن تقویت نقش نیروی شبه‌نظامی بولیواری به‌عنوان «سلاحی راهبردی برای پاسداری از حاکمیت ملی» عنوان شد.
پادرینو لوپز در سخنانی از مناطق ساحلی نزدیک پایتخت اعلام کرد که این مانورها گسترش حضور و آمادگی نیروی شبه‌نظامی در سراسر کشور را تأیید می‌کند.
او افزود:
«مردان و زنان شبه‌نظامی در آمادگی کامل و سازمان‌یافته هستند و آماده‌اند تا با انضباط و تعهد از هر وجب از سواحل کشور محافظت کنند. این سرزمین اکنون به دژی نفوذناپذیر تبدیل شده است.»
به گفته وزارت دفاع، در جریان این رزمایش ۷۳ نقطه دفاعی استراتژیک در امتداد سواحل کشور ایجاد شد و قرار است در روزهای آینده نقاط بیشتری نیز توسعه یابد. این عملیات نتیجه بیش از ده هفته برنامه‌ریزی و هماهنگی میان نیروهای مسلح، واحدهای دفاع مردمی و سامانه‌های امنیت دریایی بود.
پادرینو لوپز همچنین موقعیت جغرافیایی ونزوئلا را یکی از ارکان اصلی راهبرد دفاعی کشور دانست. او جزایر و صخره‌های مجهز به سامانه‌های راداری و نیروهای ویژه را «سپر طبیعی پایتخت» توصیف کرد و رشته‌کوه ساحلی را «نظام بی‌بدیل برای زیست جمعی و دفاع از میهن» خواند که به تعبیر او، «سدی طبیعی در برابر هرگونه تجاوز به کشور» است.
وی تأکید کرد که این مانورها بخشی از تلاش‌های ضد قاچاق مواد مخدر ونزوئلا نیز به‌شمار می‌رود، زیرا موجب کنترل بیشتر بر مسیرهای دریایی می‌شود. پادرینو افزود:
«مبارزه با مواد مخدر در کشورهایی دشوار است که دولت‌های فاسد آن‌ها خود مروج این تجارت‌اند؛ اما در ونزوئلا، کار ساده است، زیرا ما هیچ ارتباطی با تولید یا قاچاق مواد مخدر نداریم. در اینجا هیچ کارتلی وجود ندارد، و هیچ‌یک نیز اجازه عبور نخواهد یافت.»
وزیر دفاع هشدار داد که هرگونه عملیات آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) علیه ونزوئلا «به شکست خواهد انجامید» و تأکید کرد که آمادگی‌های دفاعی کشور برای مقابله با همه اشکال تجاوز خارجی طراحی شده است.
از ماه سپتامبر تاکنون، کاراکاس واشنگتن را متهم کرده است که با حمله به قایق‌های کوچک در نزدیکی آب‌های ونزوئلا، در پی ایجاد بی‌ثباتی، تغییر رژیم و تصاحب منابع طبیعی کشور از جمله نفت، گاز، طلا و دیگر ذخایر است.
دولت ونزوئلا اعلام کرد که پایان موفق رزمایش «کوستا ایندیپندنسیا ۲۰۰» مرحله‌ای تازه در تحکیم شبکه دفاع ساحلی و ادغام کامل نیروی شبه‌نظامی بولیواری در ساختار کلی دفاع ملی است، در چارچوب آنچه دولت آن را «مبارزه‌ای بلندمدت برای حفاظت از حاکمیت ملی در برابر مداخلات خارجی» می‌داند.
teleSUR
۲۶ اکتوبر ۲۰۲۵
مترجم: م. نوری


سازمان نروژی به دلیل عدم موافقت با جایزه ماچادو، مراسم اهدای جایزه نوبل را برگزار نخواهد کرد
۲۴ اکتبر ۲۰۲۵ کپنهاگ، (EFE)
شورای صلح نروژ امروز اعلام کرد که به دلیل عدم موافقت با انتخاب ماریا کورینا ماچادو، برنده ونزوئلایی، مراسم سنتی روشن کردن مشعل از مرکز اسلو را امسال در روز مراسم اهدای جایزه صلح نوبل برگزار نخواهد کرد.
نروژ به دلیل عدم موافقت با اعطای جایزه به ماریا کورینا ماچادو، میزبان مراسم جایزه نوبل نخواهد بود. شورای صلح نروژ، که ۱۷ سازمان صلح نروژی و حدود ۱۵۰۰۰ فعال را گرد هم آورده است، اعلام کرد که این تصمیم را گرفته است زیرا اعضای آن «احساس نمی‌کنند که برنده امسال با ارزش‌های اصلی شورای صلح نروژ یا اعضای ما مطابقت داشته باشد.» الین اچ. لورنتزن، رئیس این شورا، در بیانیه‌ای گفت: «این یک تصمیم دشوار اما ضروری است. ما به کمیته نوبل و جایزه صلح به عنوان یک نهاد احترام زیادی می‌گذاریم، اما به عنوان یک سازمان باید به اصول خود و جنبش صلح گسترده‌تری که نمایندگی می‌کنیم، وفادار بمانیم. مشتاقانه منتظر جشن گرفتن دوباره این جایزه در سال‌های آینده هستیم.»


لارنس ویلکرسون
Lawrence Wilkerson
رئیس دفتر کالین پاول وزیر خارجه پیشین آمریکا
در گفت‌وگو با جکسون هینکل خبرنگار آمریکایی گفت: حملات موشکی ایران، اسرائیلی‌ها را به‌ شدت غافلگیر کرد.
او تأکید کرد که ممکن است روسیه، چین یا کره ‌شمالی در پاسانجنگ کمک‌هایی به ایران کرده باشند، اما موشـ.ک‌های مورد استفاده کاملاً بومی و ساخت داخل ایران بودند. ویلکرسون افزود: ایران موشک هایی در دسترس دارد که زهره اسرائیل را ترکاند. سیستم‌های پدافندی مانند تاد و پاتریوت نتوانستند هیچیک از آنها را رهگیری کنند. وی درباره پایان زودهنگام جنگ ۱۲ روزه گفت: اسرائیلی‌ها پس از دریافت ضربات سنگین از ایران، دریافتند توان مقابله ندارند و جنگ زود تمام شد. آنها عملاً زمینگیر شدند.
او تلفات اندک اسرائیلی‌ها را نشانگر خویشتنداری ایران در هدف قرار ندادن مناطق غیرنظامی دانست و گفت و گرنه شمار کشته‌ها بسیار بیشتر می‌بود. ویلکرسون هشدار داد: نتانیاهو می‌داند تنها با کشاندن آمریکا به درگیری با ایران می‌تواند به اهدافش برسد، زیرا در غیر این صورت، ایران قادر است رژیم اسرائیل را نابود کند. وی افزود: آمریکا مایل به جنگ با ایران نیست، اما احتمال درگیرشدن واشنگتن به‌دلیل تحریک اسرائیل ۸۰ تا ۹۰ ٪ است.
این مقام پیشین نظامی با اشاره به توانمندی‌های موشکی ایران گفت: جنگ آینده با ایران هسته‌ای نخواهد بود، اما به جنگ هسته‌ای نزدیک خواهد شد.


بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن! برون‌آ دمی ز ابر
کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست
بشنودم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعدِ سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز "بیش مَرَنجان مرا، برو"
آن گفتنت، که "بیش مرنجانم" آرزوست
وآن دفع گفتنت که: رو، شَه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تندیِ دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قُراضه‌هاست
آن معدن مَلاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ، چو سیل است بی‌وفا
من ماهی‌ام، نهنگم و عُمّانم آرزوست
یعقوب‌وار وا اَسَفاها همی زنم
دیدارِ خوبِ یوسفِ کنعانم آرزوست
"والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود
آوارگیِّ و کوه و بیابانم آرزوست"
زین همرهان سست‌عناصِر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نورِ رویِ موسیِ عِمرانم آرزوست
زین خلق پُرشکایتِ گریان شدم ملول
آن های هوی و نعرهٔ مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل امّا ز رَشکِ عام
مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست
"دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست"
"گفتند: یافت می‌نشود، جُسته‌ایم ما
گفت "آن چه یافت می‌نَشوَد، آنم آرزوست"
هرچند مُفلسم نپذیرم عقیق خُرد
کانِ عقیقِ نادرِ ارزانم آرزوست
پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست
آن آشکارْ صنعتِ پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان، پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصّهٔ ایمان و مست شد
کو قِسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جَعد یار
رقصی چنین میانهٔ میدانم آرزوست
می‌گوید آن رَباب که مُردم ز انتظار
دست و کنار و زخمهٔ عثمانم آرزوست
من هم‌ رَباب عشقم و عشقم رُبابی است
وآن لطف‌های زخمهٔ رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همی شمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مَفخَر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
جلالدین محمد بلخی، دیوان شمس، تصحیح استاد فروزانفر


تجلیل جهانی از خبرنگار جان‌باخته فلسطینی در وین؛ «مریم ابو دقه» قهرمان آزادی مطبوعات ۲۰۲۵
شنبه 3 آبان 1404
تجلیل جهانی از خبرنگار شهید فلسطینی در وین/«مریم ابو دقه» قهرمان آزادی مطبوعات ۲۰۲۵
موسسه بین المللی مطبوعات در مراسمی که با حضور بیش از ۶۰۰ خبرنگار در سراسر جهان برگزار شد، جایزه «قهرمان آزادی مطبوعات جهان» را به «مریم ابو دقه» خبرنگار جان‌باخته فلسطینی اهدا کرد.
به گزارش بامداد شنبه ایرنا به نقل از رسانه های فلسطین، در هفتاد و پنجمین کنفرانس جهانی موسسه بین‌المللی مطبوعات که روز جمعه در شهر وین برگزار شد، «مریم ابو دقه» خبرنگار جان‌باخته فلسطینی به عنوان یکی از هفت برنده جایزه «قهرمان آزادی مطبوعات جهان» معرفی شد.
این جایزه معتبر که هر ساله به خبرنگارانی از سراسر جهان اهدا می‌شود، امسال به پاس شجاعت و فداکاری ابو دقه در پوشش واقعیت‌های جنگ غزه به او تعلق گرفت.
ابو دقه، که به‌عنوان خبرنگار مستقل با رسانه‌هایی از جمله «ایندیپندنت عربی» و «آسوشیتد پرس» همکاری داشت، ۲۵ آگوست ۲۰۲۵ ( ۳ شهریور ۱۴۰۴) در جریان حمله هوایی ارتش رژیم اسرائیل به بیمارستانی در جنوب غزه جان خود را از دست داد.
در بیانیه موسسه بین‌المللی مطبوعات آمده است: «مریم ابو دقه بارها جان خود را به خطر انداخت تا از طریق تصاویرش، فجایع جاری در غزه را به جهانیان نشان دهد. شهادت او که هیچ‌کس بابت آن پاسخگو نبود، نمادی از شرایط خطرناکی از جمله حملات هدفمند، آوارگی و گرسنگی است که خبرنگاران غزه با آن مواجه‌ هستند.»
این جایزه که سال گذشته به‌طور جمعی به خبرنگاران غزه اهدا شده بود، امسال به‌صورت فردی به ابو دقه تعلق گرفت تا شجاعت او در مستندسازی حقیقت جنگ غزه و پرداختن بهای نهایی آن، مورد تجلیل قرار گیرد.
همزمان، این نهاد بین‌المللی بار دیگر خواستار پاسخگویی عاملان جنایات علیه خبرنگاران در غزه شد.
در کنار ابو دقه، خبرنگارانی از گرجستان، آمریکا، پرو، هنگ‌کنگ و اتیوپی نیز به‌ خاطر مقابله با سانسور، زندان و تهدید، مورد تقدیر قرار گرفتند.
جایزه «قهرمان آزادی مطبوعات جهان» توسط موسسه بین‌المللی مطبوعات و با همکاری سازمان حمایت از رسانه‌های آزاد (IMS) اهدا می‌شود و هدف آن تجلیل از خبرنگارانی است که با تعهدی بی‌وقفه، از آزادی رسانه‌ها دفاع کرده‌اند.
بر اساس گزارش‌های رسمی، در جریان جنگ غزه، تاکنون بیش از ۲۵۰ خبرنگار توسط ارتش رژیم اسرائیل جان خود را از دست داده‌اند و جنگ غزه به مرگبارترین جنگ برای خبرنگاران طی ۱۶۰ سال گذشته تبدیل شده است.



حافظ
روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است
دیدنِ رویِ تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشمِ جهان بینِ من است؟
یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر
از مه روی تو و اشکِ چو پروینِ من است
تا مرا عشقِ تو تعلیمِ سخن گفتن کرد
خلق را وردِ زبان، مدحت و تحسینِ من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سببِ حشمت و تمکینِ من است
واعظِ شَحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگهِ سلطان، دلِ مسکینِ من است
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست؟
که مغیلانِ طریقش گل و نسرینِ من است
حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است



گفتی ام مجنون شدم دیوانه شو گفتم قبول
گفتی ام من پیله ام پروانه شو گفتم قبول
تا مرا دیدی شدی حیران ترین حیرانِ شهر
گفتی ام مست از توام پیمانه شو گفتم قبول
پر زدی تا بامِ غربت تا که هم گامم شوی
گفتی ام بی خانه ام کاشانه شو گفتم قبول
در کنارِ گوشِ من نجوا تُ کردی تا سحر
من صدف هستم تو هم دردانه شو گفتم قبول
گفتی ام با اشکِ چشمان پر از اندوه خود
در ره عشقم بمان جانانه شو گفتم قبول
در هوای سرد پائیزی که ناگه آمدی
گفتی ام چون مرغ عشقم دانه شو گفتم قبول
از خودت گفتی از آنچه بر سرت باریده بود
گفتی ام لرزیده ام هم شانه شو گفتم قبول
من که می دانم تمام خصلت و خوی تو را
گفتی ام با دیگران بیگانه شو گفتم قبول
صد بهار آمد ولی بازم به من زل می زدی
گفتی ام من باغبان گلخانه شو گفتم قبول
آن شبِ مهتابی و آن نیمه راهِ بس عجیب
گفتی ام ویرانه ام ویرانه شو گفتم قبول
صبح دیگر آمد و من بی تُ هستم ، بی وفا !
مو پریشانم بیا و شانه شو گفتم قبول
هی برایم شعر گفتی صفحه صفحه خط به خط
گفتی ام من شاعرم مرجانه شو گفتم قبول...


امروز «رهبری جنبش آزادی کردستان» (پ.ک.ک. سابق) اعلام کرد که نیروهای مسلح خود را از ترکیه به «مناطق دفاعی مدیا» در کردستان جنوبی (در عراق) منتقل کرده است.
این اقدام تازه‌ترین حلقه از سلسله گام‌های یک‌جانبه‌ای است که پ.ک.ک برای نشان دادن پایبندی‌اش به ‌حل صلح‌آمیز و دموکراتیک به اصطلاح «مسئله کرد» در ترکیه برداشته است.
بیانیه امروز پس از اعلام آتش‌بس یک‌جانبه از سوی پ.ک.ک در ماه مارس، برگزاری دوازدهمین کنگره آن در ماه مه، که طی آن انحلال سازمانی خود و پایان مبارزه مسلحانه را اعلام نمود، و سوزاندن نمادین سلاح‌ها در ژوئیه ۲۰۲۵ صورت می‌گیرد.
با این حال، دولت ترکیه تاکنون هیچ گام مشخص سیاسی، حقوقی یا قانون اساسی در جهت شناسایی رسمی حقوق جمعی ملی کردها و پاسخ به گامهای عملی و معین پ.ک.ک. برنداشته است.
در اینجا مسئله تنها این نیست که دولت ترکیه در عدم دادن امتیاز لجاجت می‌کند، لجاجتی که ریشه در یک قرن انکار استعماری حق تعیین سرنوشت کردها دارد.
بخش دیگر مشکل اینست که پ.ک.ک یا «جنبش آزادی کردستان» نیز هیچ‌ تبیین معین و انضمامی از گامها و تغییرات سیاسی و قانونی مورد انتظارش‌ را ارائه نکرده است.
فرمول عبدالله اوجالان مبنی بر تحقق صلح و «جامعه دموکراتیک» بیش از حد کلی و انتزاعی است، مشکلی که در بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌های پ.ک.ک / قندیل نیز بازتولید می‌شود. مثلا در بیانیه‌ای که امروز در دامنه‌ کوه باشکوه قندیل قرائت شد آمده که «قوانین لازم برای آزادی و ادغام دموکراتیک که مشارکت در سیاست دموکراتیک را ممکن می‌سازد بی‌درنگ تصویب شوند.»
اما این «قوانین» دقیقاً چه هستند؟
در غیاب یک صورت‌بندی مشخص از اینکه طرف کُردی دقیقاً چه می‌خواهد یا چه انتظاری از دولت دارد، هیچ معیار روشنی برای سنجش میزان تعهد دولت ترکیه به تلاش‌های صلح وجود ندارد.
نبودِ مطالبات مشخص و قابل‌تعریف از نظر حقوقی و قانونی همچنین این امکان را به دولت ترکیه می‌دهد که تفسیر دلخواه خود را از این «قوانین لازم» اعمال کند، بی‌آنکه آشکارا ناقض فراخوان اوجالان و سیاست‌های رسمی پ.ک.ک جلوه کند.
اکنون بیش‌ از هر زمانی لازم است که « جنبش آزادی کردستان» (پ.ک.ک.) با نهایت شفافیت و در دقیق‌ترین فرمولبندی حقوقی ممکن، تغییرات سیاسی و اصلاحات قانون اساسی را که پیشنیاز تحقق آنچه «صلح و جامعه دموکراتیک» می‌نامد تلقی می‌کند اعلام کند.



عقل ابزاری را برای اولین بار می شنویم. احتمالا از مفاهیم بند تنبانی امپریالیستی است برای خر پروری

اینه گر نقش تو بنمود راست
خود شکن اینه شکستن خطاست
نظامی گنجوی

ایینه را بیفکن
سیاوش کسرایی

زیبای من گریستنت چیست ؟
زشت اگر نماید
ایینه بر خطا است
ایینه راست نیست
ایینه ها نی اند دگر چشم نکته بین
ایینه ها زبان خبر چینی اند و بس
عریان مکن برابر ایینه راز خویش
تا بر تو پرده ها ندرد پیش چشم کس
بالای خود در اینه مشکن به های ها ی
تصویر غم غمت را هر دم فزون کند
گیسو به رخ میز و ز درد این چنین متاب
دستی بر آر کاینه را واژگون کند
ایینه را بیافکن تا رو به هم نهیم
باشد به دست خویش مداوای هم کنیم
وان دست را که اینه دار ملال توست
زان پیش تر که مشت برآرد قلم کنیم
ایینه می نماید اشک تو را به تو
اما دری به روی درون می گشایدت ؟
ایینه حال را همه تصویر می کند
فردای آرزو را کی می نمایدت ؟
زیبای من بگو
دیگر بگو گریستنت چیست ؟
بیرون ز اینه
ایا دمی هوای منت نیست ؟

 در این شعر سیاوش که بیتی از نظامی را در بر دارد،
دو نظر متفاوت و متضاد راجع به انعکاس (عکس اندازی، عکس برداری) مطرح می شود:
نظلمی
انعکاس آیینه وار را تنها انعکاس راستین می پندارد
در حالیکه سیاوش
بی سر و صدا وبی جار و جنجال
نظر نظامی را مردود می داند
و
بر انعکاس آیینه وار تره حتی خرد نمی کند.
ما این دو شعر و دو موضع بینشی را مفصلا مورد تحلیل قرار خواهیم داد
سپاس از حضرت اعظم که سبب خیر می شوند.
ما نمی دانستیم که اینجا چه معرکه معرفتی ـ نظری بر پا ست
فلسفه چیست؟
موضوع فلسفه چیست؟
فلسفه به لحاظ موضوعی
چه فرقی با علوم دارد؟
فلسفه
به مثابه فرمی از شعور
 با کدام فرم های دیگر شعور  خویشاوند است؟
مثلا
در بطن آنها تشکیل یافته است
و
به نفی دیالک تیکی انها پرداخته است
و
با کدام فرم شعور نفی دیالک تیکی شده است؟


 با دشمن نمی شود شورای ائتلافی برای بر اندازی تشکیل داد.
دلخواسته

چرا و به چه دلیل؟
ائتلافات در تمامی تاریخ جامعه بشری و حتی در میان نباتات و جانوران
نه بر اساس دوستی و دشمنی
بلکه بر اساس منافع متقابل تشکیل می یابند:
مثال:
ائتلاف استالین با هیتلر
ائتلاف استالین با امریکا و انگلیس
ائتلاف حزب کمونیست چین با حزب کومین تانگ
ائتلاف درخت با پرندگان
ائتلاف قارچ ها و ریشه ها

گلهٔ بیجا
گفت گرگی با سگی، دور از رمه
که سگان خویشند با گرگان، همه
از چه گشتستیم ما از هم بری
خوی کردستیم با خیره‌سری
از چه معنی، خویشی ما ننگ شد
کار ما تزویر و ریو و رنگ شد
نگذری تو هیچگاه از کوی ما
ننگری جز خشمگین، بر روی ما
اولین فرض است خویشاوند را
که بجوید گمشده پیوند را
هفته‌ها، خون خوردم از زخم گلو
نه عیادت کردی و نه جستجو
ماهها نالیدم از تب، زار زار
هیچ دانستی چه بود آن روزگار
بارها از پیری افتادم ز پا
هیچ از دستم گرفتی، ای فتی
روزها صیاد، ناهارم گذاشت
هیچ پرسیدی چه خوردم شام و چاشت
این چه رفتار است، ای یار قدیم
تو ظنین از ما و ما در رنج و بیم
از پی یک بره، از شب تا سحر
بس دوانیدی مرا در جوی و جر
از برای دنبه یک گوسفند
بارها ما را رسانیدی گزند
آفت گرگان شدی در شهر و ده
غیر، صد راه از تو خویشاوند به
گفت، این خویشان وبال گردنند
دشمنان دوست، ما را دشمنند
گر ز خویشان تو خوانم خویش را
کشته باشم هم بز و هم میش را
ما سگ مسکین بازاری نه‌ایم
کاهل از سستی و بیکاری نه‌ایم
ما بکندیم از خیانتکار، پوست
خواه دشمن بود خائن، خواه دوست
با سخن، خود را نمیبایست باخت
خلق را از کارشان باید شناخت
غیر، تا همراه و خیراندیش تست
صد ره ار بیگانه باشد، خویش تست
خویش بد خواهی، که غیر از بد نخواست
از تو بیگانه است، پس خویشی کجاست
رو، که این خویشی نمی‌آید بکار
گله از ده رفت، ما را واگذار
 




صداقت به چه معنی است؟
مشخصه اصلی صادق چیست؟

سیمین بهبهانی  
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت
چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی؟
دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان، ای که ماندگار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن؟ که دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی‌ست
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
سیمین بهبهانی


چین امروز با دستاوردها و ایده‌های خود، پاسخی محکم به تاچر داده است.
وانگ شائوگوانگ:چین امروز با دستاوردها و ایده‌های خود، پاسخی محکم به ادعای تاچر دربارهٔ «جایگزینی وجود ندارد» ارائه کرده است
وانگ شائوگوانگ (Wang Shaoguang)، استاد بازنشستهٔ دانشگاه چینی هنگ‌کنگ (CUHK) در گروه علوم سیاسی و اداری
ترجمه مجله جنوب جهانی
در ۱۶ اکتبر ۲۰۲۵، همایش «اندیشمندان ۲۰۲۵» با میزبانی مشترک مؤسسهٔ چین‌شناسی دانشگاه فودان (Fudan University China Institute)، فصلنامهٔ «دونگ فانگ شو کان» (Dongfang Xuekan)، وب‌سایت گوانچا (Guancha.cn)، مؤسسهٔ فرهنگی دی‌لانگ (Dilang Culture) و مؤسسهٔ راهبردی چونچیو شانگهای (Shanghai Chunqiu Development Strategy Institute) در شانگهای برگزار شد. این همایش ضمن جشن ده‌سالگی تأسیس مؤسسهٔ چین‌شناسی دانشگاه فودان، با محوریت «گفتمان چینی و بازسازی نظم جهانی»، به بررسی عمیق چالش‌های بزرگ پیش‌روی چین و جهان پرداخت.
در این همایش، وانگ شائوگوانگ، استاد بازنشستهٔ گروه علوم سیاسی و اداری دانشگاه چینی هنگ‌کنگ، با اشاره به تحولات نقشهٔ فکری جهان، چهار دوره را در تاریخ اندیشهٔ جهانی برشمرد: از «هم‌آوایی گسترده» پیش از جنگ جهانی دوم، به دوگانگی «آزادی در برابر دموکراسی» در دوران جنگ سرد، سپس سه‌گانگی ناشی از شکاف چین و شوروی در دههٔ ۱۹۶۰، تا دورهٔ کوتاه‌مدتِ سلطهٔ «پایان تاریخ» پس از دههٔ ۱۹۹۰. به گفتهٔ وی، بحران مالی ۲۰۰۸ نقطهٔ عطفی بود که افسانهٔ بازار آزاد و دموکراسی لیبرال را در هم شکست و جهان را به عصری بازگرداند که در آن اندیشه‌های گوناگون دوباره در رقابتند.
وی تأکید کرد که گفتمان چینیِ واقعی نباید تنها به روایت «داستان چین» محدود شود، بلکه باید نظامی نظری جهان‌شمول باشد که توسط چینی‌ها پیشنهاد شده و در تعامل با جهان شکل گرفته باشد. به باور وی، این همان بزرگ‌ترین چالش پیش‌روی جامعهٔ فکری چین در دهه‌های آینده است.
متن زیر بر اساس سخنرانی این پژوهشگر تدوین شده و تنها بازتاب‌دهندهٔ دیدگاه شخصی سخنران است و صرفاً برای استفادهٔ خوانندگان ارائه می‌شود.
وانگ شائوگوانگ:
قصد دارم دربارهٔ تحولات نقشهٔ فکری جهان سخن بگویم. از پایان قرن نوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، می‌توان گفت که این دوره از نظر اندیشه‌ها حالتی «هم‌آوایی گسترده» داشت و گونه‌های مختلف ایدئولوژی به‌سرعت ظهور کردند. هر کسی که تاریخ اندیشهٔ مدرن چین را مطالعه کرده باشد، می‌داند که در آن دوره، اندیشه‌های بی‌شماری در چین شکل گرفت. خود ماو تسه‌تونگ نیز پیش از اینکه به مارکسیسم و کمونیسم روی آورد، به چندین ایدئولوژی دیگر باور داشت. در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، جهان با مسائل فراوانی روبه‌رو بود و راه‌حل‌ها و نظریه‌های گوناگونی برای آن‌ها ارائه می‌شد. بشریت در آن زمان در حال انتخاب و کاوش میان این نظریه‌ها بود. این، اولین دوره — یعنی دورهٔ «هم‌آوایی گسترده» — بود.
پس از جنگ، تقریباً از سال ۱۹۴۵ تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰، دو نظام گفتمانی اصلی در جهان شکل گرفت. یکی از آن‌ها، نظام گفتمانی «جهان آزاد» بود که در سال ۱۹۴۷ توسط آمریکایی‌ها مطرح شد. در این نظام، دموکراسی جایگاه چندانی نداشت و بازار نیز هستهٔ اصلی آن محسوب نمی‌شد. اگر به گفتمان غالب غرب در پایان دههٔ ۱۹۴۰ تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰ نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که تأکید چندانی بر «دموکراسی» یا «بازار» نشده است. حتی اگر فراوانی کلیدواژه‌ها را در Google Scholar بررسی کنیم، خواهیم دید که واژهٔ «دموکراسی» در آن دوره کمتر به‌کار می‌رفت. در آن زمان، گفتمان غرب عمدتاً حول محور «آزادی» می‌چرخید و به همین دلیل خود را «جهان آزاد» می‌نامید.
در سوی دیگر، اردوگاه «دموکراسی مردمی» به رهبری شوروی نیز نظام گفتمانی خود را بنا نهاد. در سال ۱۹۴۷، ژدانوف (Zhdanov) نظریهٔ «دموکراسی مردمی» را ارائه کرد. اردوگاه سوسیالیستی در آن زمان در وضعیت تهاجمی قرار داشت و به شدت نظام دموکراتیک سرمایه‌داری را به‌دلیل ماهیت دروغینش مورد انتقاد قرار می‌داد و بر این باور بود که خود واقعی‌ترین نمایندهٔ دموکراسی است. بنابراین، در آن دوره دو صدای اصلی در نقشهٔ فکری جهان وجود داشت: یکی بر «آزادی» تأکید می‌کرد و دیگری بر «دموکراسی سوسیالیستی». این دو نظام گفتمانی در تعامل متقابل با یکدیگر بودند.
از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد، با تشدید اختلافات چین و شوروی، به‌نظر من نظام گفتمانی سومی نیز شکل گرفت که توسط چین، ماو تسه‌تونگ و حزب کمونیست چین نمایندگی می‌شد. این نظام گفتمانی بر انقلاب، مارکسیسم-لنینیسم و برخی از مفاهیم استالینیسم تأکید داشت و نظریه‌هایی مانند «نظریهٔ جهان سوم» را نیز مطرح کرد. از آن پس، نقشهٔ فکری جهان از دوگانه به سه‌گانه تبدیل شد.
این وضعیت سه‌قطبی تا حدود سال ۱۹۹۰ — یعنی پیش از فروپاشی شوروی — ادامه یافت. در واقع، نرمش روابط چین و شوروی از سال ۱۹۸۹ با سفر گورباچف (Gorbachev) به چین آغاز شد که نمادی از پایان آن نظام قدیم محسوب می‌شد. پس از سال ۱۹۹۰، دوره‌ای آغاز شد که بسیاری آن را تأثیرگذار می‌دانستند، هرچند در عمل تنها حدود ده سال — از ۱۹۹۰ تا اوایل دههٔ ۲۰۱۰ — دوام آورد: دورهٔ سلطهٔ «پایان تاریخ».
فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama) در سال ۱۹۸۹ مقاله‌ای منتشر کرد که گرچه بحث‌هایی را برانگیخت، اما تأثیر گسترده‌ای نداشت. اما پس از انتشار کتابش در سال ۱۹۹۲، این نظریه به‌تدریج جهانی‌تر شد. اگرچه بسیاری از افراد «پایان تاریخ» را نمی‌پذیرفتند، اما دو مولفهٔ اصلی آن — یعنی بازار آزاد و دموکراسی لیبرال — در سطح جهانی، حتی در چین، تا حدی پذیرفته شدند.
به یاد می‌آورم که در دههٔ ۱۹۹۰ اغلب احساس می‌کردم با آسیاب‌های بادی می‌جنگم — گفتمان لیبرال همه‌جا حضور داشت. در سال ۱۹۹۲ مقاله‌ای نوشتم که در آن از روش «شوک درمانی» (Shock Therapy) انتقاد کردم. آن روش هم‌زمان با ظهورش تقریباً به منزلهٔ یک افسانه درآمده بود، اما هر کسی که کمی تاریخ و کمی مارکس می‌خواند، می‌توانست بی‌معنایی آن را درک کند. با این حال، دقیقاً همین بی‌معنایی بود که مجبور بودیم سال‌ها با آن روبه‌رو شویم.
در طول تاریخ، گاه ایدئولوژی‌هایی در مدت بسیار کوتاهی به سلطهٔ جهانی دست یافته‌اند، اما به‌سرعت فروپاشیده‌اند. پس از بحران مالی ۲۰۰۸، ایدهٔ بازار آزاد دچار فروپاشی شد. یادم می‌آید رسانه‌های آمریکایی حتی گفته بودند: «اکنون همهٔ ما سوسیالیست هستیم.» از آن زمان، کل آن نظام اندیشه‌ای شروع به فروپاشی کرد. پس از آن، ایدهٔ دموکراسی لیبرال نیز در سطح جهانی دچار بحران شد. نظرسنجی‌های جهانی نشان می‌دهند که میزان اعتماد عمومی به نهادهای منتخب — که هستهٔ دموکراسی غربی محسوب می‌شوند — بسیار پایین است؛ این امر بسیار طنزآمیز است. غرب به دموکراسی خود، به‌ویژه به انتخابات، افتخار می‌کند، اما نهادهایی که از طریق انتخابات شکل می‌گیرند، اعتماد عمومی کمتری نسبت به نهادهایی مانند پلیس — که ذاتاً نهادهایی خشونت‌آمیز هستند — دارند. می‌توان گفت داستانی که «پایان تاریخ» آن را روایت می‌کرد، کاملاً به پایان رسیده است.
حال پرسش این است که آیا نقشهٔ فکری جهان به دورهٔ «هم‌آوایی گسترده» بازمی‌گردد؟ دقیقاً در این زمینه است که مفهوم «گفتمان چینی» اهمیت پیدا می‌کند. دستاوردهای واقعی چین و برخی از ایده‌هایی که مطرح کرده، در عمل پاسخی محکم به ادعای معروف مارگارت تاچر (Margaret Thatcher) دربارهٔ «جایگزینی وجود ندارد» (There is no alternative) محسوب می‌شود. ما ثابت کرده‌ایم که «جهانی دیگر ممکن است» (Another world is possible). این، سهمی است که تاکنون ارائه داده‌ایم، اما هنوز کافی نیست.
نکتهٔ کلیدی پس از این، تبیینِ «چرایی موفقیت چین» است. من معتقدم که ما واقعاً موفق شده‌ایم، اما هنوز نتوانسته‌ایم این موفقیت را به‌خوبی تبیین کنیم — حتی خودمان هم هنوز کاملاً از ریشه‌های این موفقیت آگاه نیستیم. تا حد زیادی، هنوز نظام نظریِ درون‌سازگار و مبتنی بر شواهد محکمی برای تبیین دستاوردهای چین نداریم — حداقل تاکنون چنین نظامی ندیده‌ام. بنابراین، یکی از مهم‌ترین نقاط شکست، ساخت یک «نظریهٔ تجربی» (Empirical theory) است که بتواند به‌صورت نظام‌مند دستاوردهای چین تاکنون را تبیین کند.
اما چالش سخت‌تر هنوز پیش‌روست: ما باید «نظریه‌ای هنجاری» (Normative theory) نیز توسعه دهیم. گفتمان چینی هرگز نباید تنها به روایتِ «چین» محدود شود، بلکه باید نظامی نظری باشد که چینی‌ها بر اساس تجربهٔ تاریخی خود و مشاهداتشان از جهان، پیشنهاد کنند و بتواند مسیری را برای آیندهٔ جهان نشان دهد. این گفتمان نباید فقط به پرسش «چه اتفاقی افتاده؟» پاسخ دهد، بلکه باید به پرسش هنجاریِ «ما باید به سوی کجا برویم؟» نیز پاسخگو باشد.
به نظر من، این همواره نقطهٔ ضعف ما بوده است. مارکس آلمانی بود، اما نمی‌توانیم نظریهٔ او را صرفاً «گفتمان آلمانی» بنامیم؛ چرا که آن، گفتمانی جهان‌شمول بود که توسط یک آلمانی مطرح شده بود. بزرگ‌ترین چالش پیش‌روی ما در دو، سه یا حتی پنج دههٔ آینده این است که آیا می‌توانیم گفتمانی را مطرح کنیم که اگرچه توسط چینی‌ها پیشنهاد شده، اما دارای ارزش جهان‌شمول باشد. اگر ما بیش‌ازحد بر «گفتمان چینی» تأکید کنیم، ممکن است بسیاری را از مشارکت در آن بازداریم.
آنچه ما انتظار داریم، گفتمانی است که توسط چینی‌ها پیشنهاد شود، اما دیگران نیز در آن خوش‌آمد باشند و در تعامل متقابل، نظامی شکل گیرد که بتواند راهنمای آیندهٔ جهان باشد. این کار نیازمند تلاش جمعی است. خود من، احتمالاً دیگر نمی‌توانم در این راه نقش مؤثری ایفا کنم.


  ابوالقاسم حالت.
  شاعر، ادیب، مترجم و از چهره های برجسته در زمینهٔ طنزنویسی  

ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻨﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﻭ ﺳﻴﻠﯽ ﻭ ﺍﻭﺭﺩﻧﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺍﺯ ﻭﺣﺸﺖ ﺑﻤﺐ ﺍﺗﻢ ﻭ ﺗﻮﭖ ﻭ ﻣﺴﻠﺴﻞ
ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺧﺎﺭ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺳﻨﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺴﺘﻴﺰﻧﺪ ﺳﭙﻴﺪﺍﻥ ﻭ ﺳﻴﺎﻫﺎﻥ
ﺩﻋﻮﺍ ﺳﺮ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺴﺐ ﻭ ﺭﻧﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﻭﻓﺎ ﻣﺮﻍ ﺑﺪ ﺁﻭﺍﺯ ﻧﻴﺎﺑﻴﻢ
ﺩﺭ ﺑﺰﻡ ﺻﻔﺎ ﺳﺎﺯ ﺑﺪ ﺁﻫﻨﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺍﻓﺴﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻭ ﺳﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﯿﻔﺘﺪ
ﺍﻳﺎﻡ ﺑﻪ ﻛﺎﻡ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺍﻟﺪﻧﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﻣﺎﺩﻭﻥ ﺯ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﯼ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻧﻨﺎﻟﺪ
ﺍﺯ ﺩﺳﺖِ ﺩﻟﯽ ﺳﻨﮓ، ﺩﻟﯽ ﺗﻨﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﻫﺮ ﻣﻤﻠﻜﺘﯽ ﺗﺎ ﻃﻠﺒﺪ ﺣﻖ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ
ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺑﻪ ﺻﺪ ﻟﺸﻜﺮ ﺻﺪ ﻫﻨﮓ ﻧﺒﺎﺷﺪ

پایان


فاضل نظری
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند
مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟
فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کن


چین: غزه خانه مردم فلسطین است، نه ابزار چانه‌زنی سیاسی
فو سونگ، نماینده دائم چین در سازمان ملل متحد، روز پنجشنبه در نشست شورای امنیت این سازمان درباره مسئله خاورمیانه اظهار داشت که غزه خانه مردم فلسطین است و نه موضوعی برای چانه‌زنی در سیاست بین‌الملل. وی برای حل بحران غزه چهار اصل را مطرح کرد: نخست، باید آتش‌بس پایدار در غزه محقق شود؛ دوم، باید به‌سرعت از شدت فاجعه انسانی در این منطقه کاسته شود؛ سوم، تمهیدات مربوط به دوران پس از جنگ باید به‌درستی و با دقت پیش برده شود؛ و چهارم، باید چشم‌انداز سیاسی «راه‌حل دو کشوری» احیا گردد تا صلحی عادلانه و پایدار در خاورمیانه برقرار شود.
فو سونگ با اشاره به این‌که درگیری‌های غزه در دو سال گذشته تلفات گسترده غیرنظامیان و فاجعه انسانی بی‌سابقه‌ای به همراه داشته است، گفت: چین از توافق آتش‌بس مرحله نخست اخیر استقبال می‌کند، اما این پیشرفت تنها گام نخست در مسیر بازیابی صلح پایدار است و جامعه بین‌المللی باید تلاش‌ها، اجماع و اقدامات خود را برای پیشبرد روند صلح افزایش دهد.
وی افزود که با وجود ازسرگیری نسبی ارسال کمک‌های بشردوستانه، این روند همچنان با موانع متعدد روبه‌رو است و نیازهای فوری انسانی مردم غزه هنوز برآورده نشده است. نماینده چین تأکید کرد که اسرائیل باید به تعهدات خود بر اساس حقوق بین‌الملل بشردوستانه به‌عنوان قدرت اشغالگر عمل کند، تمامی گذرگاه‌ها را بازگشایی کرده و ورود گسترده، ایمن و منظم کمک‌های بشردوستانه به غزه را تضمین نماید.
دوران پس از جنگ؟

حریف چینی
نه از تعریف مفهوم دوران خبر دارد
 و
 نه تعریفی علمی از مفهوم جنگ داند.
داماد مش دونالد هم از جنگ غزه با اسرائیل دم می زند تا ژنوسید و هولوکاوست سکنه غزه را منکر شود
ارتش عزرائیل
به قول خودش
شهروندان غزه را کشتار می کند:
۵۰ نفر فلسطینی عمدتا پیر و زن و بچه
 به ازای یک نفر اسرائیلی
کشتار شهروندان که  جنگ نامیده نمی شود
ژنوسید و یا هولوکاوست نامیده می شود



برنارد_لانگلوا ژورنالیست سیاسی فرانسوی،
 ۱۱ قاعده تلخ رسانه‌های غربی را در مورد نسل‌کشی اسرائیل این‌گونه تبیین می‌کند:
 اصل شماره ۱:
در خاورمیانه همیشه اعراب هستند که حملات را آغاز می‌کنند و همیشه اسر.ائیل است که از خود دفاع می‌کند.
 این را تلافی می‌نامند.
  اصل شماره ۲:
 اعراب، فلسطینی‌ها یا لبنانی‌ها اجازه ندارند که غیرنظامیان را در طرف مقابل بکشند. این را تروریسم می‌نامند.
  اصل شماره ۳:
اسر.ائیل حق دارد غیرنظامیان عرب را بکشد.
این را دفاع مشروع می‌نامند.
 اصل شماره ۴:
وقتی اسرائیل تعداد زیادی از مردم را می‌کشد، قدرت‌های غربی از آن می‌خواهند که تعداد کمتری بکشد.
این را واکنش جامعه بین‌المللی می‌نامند.
 اصل شماره ۵:
 فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها اجازه ندارند سربازان اسرائیلی را اسیر کنند، حتی اگر تعدادشان بسیار کم باشد و از سه نفر تجاوز نکند.
 اصل شماره ۶:
اسرائیلی‌ها حق دارند افراد را بربایند؛
 می‌توانند هر تعداد فلسطینی که می‌خواهند (حدود ۱۰,۰۰۰ زندانی، از جمله ۳۰۰ کودک) را بگیرند.
هیچ محدودیتی وجود ندارد.
 نیازی به اثبات جرم افراد ربوده‌شده نیست.
کلمه جادویی "تروریست" کافی است.
  اصل شماره ۷:
وقتی "حزب‌الله" را می‌گویید، باید فوراً اضافه کنید "که مورد حمایت ایران و سوریه است."
 اصل شماره ۸:
وقتی "اسر.ائیل" را می‌گویید، به هیچ وجه نباید اضافه کنید "که مورد حمایت آمریکا، فرانسه و اروپا است."
این ممکن است تصور یک درگیری نابرابر را ایجاد کند.
  اصل شماره ۹:
هرگز
 از
 "سرزمین‌های اشغالی"، یا قطعنامه‌های سازمان ملل، یا نقض قوانین بین‌المللی، یا کنوانسیون ژنو
 صحبت نکنید.
 این ممکن است تعادل عاطفی و روانی بیننده یا شنونده را برهم بزند.
  اصل شماره ۱۰:
 اسر.ائیلی‌ها بهتر از اعراب فرانسوی صحبت می‌کنند.
 این به این دلیل است که به اسر.ائیلی‌ها و حامیانشان فرصت داده می‌شود تا اصول ۱ تا ۹ را برای ما توضیح دهند.
 این را بی‌طرفی روزنامه‌نگاری می‌نامند.
 اصل شماره ۱۱:
 اگر با این اصول مخالفید یا فکر می‌کنید به نفع یک طرف است،
به این دلیل است که شما یک یهودی‌ستیز خطرناک هستید.


روس هراسی در ایران، نظر فواد ایزدی، کارشناس ایرانی:
 «برخی از محافل سیاسی در ایران ضد روسیه هستند.
اگر به ازای هر دو توهینی که به روسیه می‌شود، حداقل یکی به ایالات متحده میشد، می‌توانیم از تعادل صحبت کنیم.»
 قابل توجه است که آنها دیدگاه خوش‌بینانه‌ای نسبت به آمریکا - کشوری که به ایران حمله کرده و تحریم‌هایی را علیه ما اعمال کرده است - دارند،
 در حالی که روس‌هراسی را نسبت به روسیه گسترش می‌دهند.
 در همین حال، این سفیر روسیه است که در حال حاضر از ایران در شورای امنیت بهتر از سفیر ایران دفاع می‌کند.»
اسکندر

شکی نیست که ج اسلامی ایران
برای حفظ موجودیت خود و تمامیت ارضی کشور و برای جلوگیری از لیبی واره و سوریه و غزه واره شدن
باید به ج خ چین و کره دموکراتیک و روسیه اولیگارشیستی  نزدیک تر  شود و از حمایت آنها برخوردار    شود و از آنها حمایت  کند.
ولی ماهیت طبقاتی و فرماسیونی   طبقات حاکمه در این کشورها و در خود ج اسلامی ایران
نباید پرده پوشی شود.
ما دعاوی پوتین را که اسکندر منتشر کرده است
تحلیل می کنیم تا از جهان بینی پوتین پرده برافتد
سطل ننه ات طلبان
بین روسیه و اتحاد شوروی علامت تساوی می گذارند تا امپریالیسم امریکا و عزرائیل را به اب زمزم بشویند
پوتین بدترین دشمن اتخاد شوروی و  لنین و لنیینسم است
پوتین متحد نئوفاشیسم است


نامهٔ آبراهام لینکلن به معلم پسرش !
به پسرم درس بدهید؛
او باید بداند که همهٔ مردم عادل و صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می‌شود. به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست.
می‌دانم وقت می‌گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت، یک دلار کسب کند، بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد؛ از پیروز شدن لذت ببرد.



در فرودگاه‌های یخ‌زده روسیه، پاکسازی باندهای فرودگاه نبردی علیه طبیعت است - و موتورهای جت قدیمی به سلاح مخفی آنها تبدیل شده‌اند.
این موتورهای تغییر کاربری داده شده که بر روی کامیون‌های سنگین نصب می‌شوند، هوا را با دمای بیش از ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد گرم می سازند، فوراً یخ را ذوب می‌کنند و برف را با بادهای طوفانی جابجا می‌کنند.
این موتورها که در ابتدا برای هواپیماهای نظامی طراحی شده بودند، اکنون ماموریت جدیدی را انجام می‌دهند: عملیاتی نگه داشتن باندهای حیاتی در شرایط سخت قطب شمال.
این راه‌حل هوشمندانه دوران شوروی هنوز هم کار می‌کند، به خصوص در فرودگاه‌های نظامی و غیرنظامی دورافتاده که برف‌روب‌های معمولی نمی‌توانند به آنها برسند.
این نمونه‌ای بارز از چگونگی یافتن زندگی‌های دوم غیرمنتظره توسط مهندسی زمان جنگ است - در این مورد، تبدیل قدرت جت‌های جنگنده به یکی از افراطی‌ترین ماشین‌های برف‌روبی جهان.




گرامیداشت روز حافظ در چین!
بسیاری از اساتید دانشگاه و دانشجویان رشته زبان فارسی در حال یادگیری و تحقیق درباره اشعار حافظ هستند. دانشجویان چینی چگونه به حافظ نگاه می‌کنند؟ سطح زبان فارسی آن‌ها چقدر خوب است؟ ویدئو را ببینید.
پ.ن:
چینی ها در حال گسترش روابط فرهنگی و تمدنی هستند که پایه روابط محکم را تشکیل میدهد. یک زمانی شوروی هم سرمایه گذاری زیادی برای مطالعه فرهنگ و ادبیات کشورهای جهان بویژه ایران کرد.در ایران بهتر بود بجای چین هراسی به گسترش روابط فرهنگی و معرفی اشعار شاعران و آثار بزرگ چینی مثل چون «شی چینگ» و «یی چینگ» (کتاب تغییرات) و آثار فلسفی اندیشمندانی چون کنفوسیوس و لائوتسه می‌ شد. این آثار نه‌تنها اساس ادبیات چین را شکل دادند، بلکه بر توسعه فرهنگی و فکری این کشور تأثیر گذاشتند.ادبیات و فلسفه چینی دوره های گوناگون دارد ، ادبیات چین، با تاریخی کهن و غنی، یکی از مهم‌ترین و پربارترین سنت‌های ادبی جهان به شمار می‌رود. این سنت ادبی که ریشه در تمدنی چند هزار ساله دارد، به دلیل تنوع و عمق بی‌نظیر خود مثل ایران شهرت جهانی دارد.

اشعار سعدی و حافظ
در دایرة المعارف روشنگری
تحت عنوان
خودآمور خوداندیشی
برای اجنه
تحلیل مارکسیستی می شوند.
حافظ
ارتجاعی ترین شاعر ایران است
شعر حافظ
سرشته به تریاک است.

حافظ
شاعر محبوب  نیچه
خاتم الفلاسفه  فاشیسم و نازیسم و  امپریالیسم است
حافظ بدترین دشمن عقل اندیشنده است
حافظ
چیزی از خود ندارد.
تمام بضاعت فکری حافظ
را
بخش ضد عقلی و ضد علمی و شبه عرفانی آثار سعدی تشکیل می دهد.
بهترین دوست حافظ
تیمور لنگ بوده است
حافظ
تیمور را شفیع روز جزا و سلیمان زمان نام داده است
پسرش را هم برای کسب فرهنگ نزد تیمور فرستاده است
حافظ در وصیت نامه اش وعده شفاعت در روز قیامت از تیمور لنگ گرفته است




ای چرخ فلک خرابی از کینهٔ توست
بی‌دادگری شیوهٔ دیرینهٔ توست
ای خاک اگر سینهٔ تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سینهٔ توست
خیام نیشابوری، از کتاب دمی با خیام، علی دشتی

معنی تحت اللفظی:
همه بدبختی های ما از چرخ فلک است
شیوه دیرینه چرخ فلک
بیدادگری است
چرخ فلک
سبب شده گه گوهرهای گرانبها به خاک سپرده شوند.

اگر به کوچه ما امدی
الاغ بیار.
عمر خیام
غیر از ذره ای مغز اندیشنده
کم و کسری نداشته است.
اگر زنده بود
یا رئیس حن ـ قور امریکا می شد و یا رئیس جن ـ گور غزرائیل
به درد دیگری نمی خورد





تکنولوژی بی نظیر شتاب دهنده!
این دستگاه شتاب دهنده میتونه با تصویر برداری و پرتو درمانی سرطان رو معالجه کنه....
در دنیا فقط چهار تا‌ کشور تونستن به این فناوری برسند: آمریکا، ژاپن، انگلستان و ایران!
تحریم ها باعث انگیزه جوون ها شده و آنها با اتکا به خودباوری وهدف به چنین پیشرفتی رسیده اند و کشور رو از دنیا بی نیاز کرده اند.

ایکاش ما رئیس جمهور شتابدهنده می داشتیم
اسکندر شتاب پرست

پزشکیان بخت برگشته
 اگر انتقادات اسکندر را بخواند
فی الفور استعفا می دهد
تا جایش را اسکندر بگیرد
 و
« گل سر ما بزند
 و
یا سر ما بزند بر گل دار»


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر