۱۴۰۴ مهر ۳۰, چهارشنبه

درنگی در مفهوم آزادی در قاموس اریش فروم (۳)

    

اریش فروم 

 (Erich Fromm) 

( ۱۹۰۰ – ۱۹۸۰)

م. معمار نژاد

درنگی

از

شین میم شین
 
خلاصه‌ای از دیدگاه‌های فروم درباره آزادی:
 
  آزادی دو بُعد دارد: 

الف
 آزادی از چیزی:
 رهایی از سلطه، اقتدار، و فشارهای بیرونی.
 
ب
 آزادی برای کسب چیزی: 
توانایی برای انتخاب آگاهانه، بیان خود و مسئولیت‌پذیری در قبال خویشتن و جامعه.

تعریف و در واقع، تحریف م. معمار نژاد و اریش فروم از مفهوم فلسفی آزادی (اختیار) در همین طبقه بندی آزادی به دو بعد من در آوردی
 خرناسه می کشد:

بعد اول آزادی:
 آزادی از چیزی:
 رهایی از سلطه، اقتدار، و فشارهای بیرونی.
 
بعید است که اربش فروم از تعریف کلاسیک آزادی (اختیار) توسط هگل و بعد مارکس و انگلس بی خبر باشد:
آزادی (اختیار)
درک ضرورت (جبر) است.
  
این بدان معنی است 
که
 آزادی (اختیار)
 در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) وجود دارد 
و
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن جبر (ضرورت) است.
 
این بدان معنی است 
که
 آزادی (اختیار)
 همدم و همگام و همنفس و همراه آگاهی است.


این بدان معنی است 
که
 خر نمی تواند
  آزاد (صاحب اختیار، مختار) باشد.
 
این بدان معنی است 
که
 آزادی و اختیار هر کس 
به میزان شناخت او از جبر است
و
جبر
به قوانین و قانونمندی های عینی مربوطه اطلاق می شود.
 
به قول فریدریش انگلس:
نیاکان بشر
به هنگام جدایی از میمون ها، همانقدر آزاد و یا مختار بوده اند که خر مختار است.
 (نقل به مضمون)
 
اریش فروم
مفهوم اختیار (آزادی) را اولا به صورت زیر تحریف می کند:
 آزادی از چیزی:
 رهایی از سلطه، اقتدار، و فشارهای بیرونی.
 
اریش فروم
آزادی را تحت اللفظی معنی می کند:
آزادی
به زعم فروم
 یعنی آزاد شدن بشر و یا طبقه و یا جامعه از چیزی.
 
این اما به چه معنی است؟

اگر به جای چیزی، اوبژکتی را قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که اریش فروم دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را وارونه می سازد.
در نتیجه این وارونه سازی، 
 بشر و یا طبقه و یا جامعه
 سلب سوبژکتیویته می شود و اوبژکتیویته کسب می کند
و
چیز
بر عکس،
سلب اوبژکتیویته می شود و سوبژکتیویته کسب می کند.
 
بشر 
بدین طریق 
چیز واره می شود
و
چیز
بشر واره.
  
جالب تر و حیرت انگیزتر
توضیح اریش فروم از «آزادی از چیزی» است:
آزادی از چیزی:
 رهایی از سلطه، اقتدار، و فشارهای بیرونی.
 
چیز 
به چرخش قلمی به مثابه سلطه و اقتدار (اوتوریته) و فشارهای خارجی قلمداد می شود.
 
به زبان اریش فروم
کسب استقلال و یا خودمختاری
که
به معنی  رهایی از سلطه، اقتدار، و فشارهای بیرونی است، به معنی آزادی از چیزی است.

ما اینجا با همان خرافه بیگانگی به تعبیر اریش فروم و دیگر اجامر امپریالیستی
سر و کار پیدا می کنیم.
با همان فتیشیشم کالایی و یا کالاپرستی.
برای اینکه کالا چیزی جز «چیزی» نیست.
 
بعد دوم آزادی:
 آزادی برای کسب چیزی: 
توانایی برای انتخاب آگاهانه، بیان خود و مسئولیت‌پذیری در قبال خویشتن و جامعه.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر