اریش فروم
(Erich Fromm)
( ۱۹۰۰ – ۱۹۸۰)
اریش فروم
در حقیقت برای مارکس موقعیت کارگر در کارخانۀ «سوسیالیستی» روسیه و در کارخانۀ دولتی انگلیس یکسان بوده است.
این را مارکس آشکارا چنین بیان میکند:
«افزایش
تحمیلی دستمزدها (مستقل از تمامی دشواریها و مستقل از اینکه چنین چیزی
تنها بواسطۀ قهر میتواند انجامپذیر باشد) به هر حال به معنای اجرت بهتر به
بردگان نیست و نه به کارگر و نه به کار، به هیچکدام موقعیت انسانی آنها
داده نشده است.
حتی
برابری اجرتها نیز که پرودون خواهان آن است، تنها میتواند مناسبات کنونی
کارگر را با کار، به مناسبات همۀ انسانهای دیگر با کار مبدل بسازد،
که در آنصورت جامعه خود بعنوان سرمایهدار انتزاعی به شمار خواهد آمد.»
بنابراین محور مقصود مارکس تغییر کار بیگانهشده و بیمعنا،
به کاری برآور و آزاد است
و
نه پرداخت بهتر کار بیگانه شده توسط سرمایۀ خصوصی و یا سرمایهداری «تجریدی» دولتی».
این آخرین فراز از این مطلب اریش فروم است
اریش فروم
برای اثبات خرافه مورد نظر خود مبنی بر یکسان بودن «موقعیت کارگر در کارخانۀ «سوسیالیستی» روسیه و در کارخانۀ دولتی انگلیس» حدیثی از مارکس نقل می کند،
که باید نخست تجزیه و بعد، تحلیل مارکسیستی شود:
۱
این را مارکس آشکارا چنین بیان میکند:
«افزایش
تحمیلی دستمزدها (مستقل از تمامی دشواریها و مستقل از اینکه چنین چیزی
تنها بواسطۀ قهر میتواند انجامپذیر باشد) به هر حال به معنای اجرت بهتر به
بردگان نیست و نه به کارگر و نه به کار، به هیچکدام موقعیت انسانی آنها
داده نشده است.
معنی تحت اللفظی:
افزایش دستمزدها
توسط طبقه کارگر به طبقه حاکمه سرمایه دار تحمیل می شود.
افزایش دستمزدها
با توسل طبقه کارگر به اعمال قهر
(اعتصابات و تظاهرات و بست نشینی ها و غیره)
به طبقه حاکمه سرمایه دار تحمیل می شود.
افزایش دستمزدها
به معنی افزایش درآمد کارگران به مثابه بردگان مدرن نیست.
افزایش دستمزدها
تغییری در موقعیت انسانی کارگر و کار پدید نمی آورد.
این سخن مارکس
درست و دقیق ترجمه نشده است.
اریش فروم از «موقعیت کارگر در کارخانه شوروی و انگلستان» دم زده بود.
در حالیکه مارکس از «موقعیت انسانی آنها» سخن گفته است.
ما اما بی اعتنا به کیفیت ترجمه به تحلیل حتی المقدور این سخن مارکس و محتوای تئوریکی آن خطر می کنیم:
۱
افزایش
تحمیلی دستمزدها
افزایش و کاهش دستمزدها
فرمی از مبارزه طبقاتی بین کارگر و سرمایه دار است.
اگر تناسب قوا در دیالک تیک کار و سرمایه (طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار)
به نفع سرمایه باشد،
دستمزدها کاهش می یابند، شرایط کار و زندگی کارگران بدتر می شوند.
اگر تناسب قوا در دیالک تیک کار و سرمایه
به نفع پرولتاریا باشد،
دستمزدها افزایش می یابند و شرایط کار و زندگی کارگران بهتر می شوند.
تحمیل و اعمال قهر
در هر صورت
حی و حاضر است.
این ضمنا امری طبیعی و قانونمند است.
مبارزه طبقاتی
(خواه از بالا بر ضد پایین خواه از پایین بر ضد بالا)
مبتنی بر اعمال قهر است.
فرق هم نمی کند که مبارزه طبقاتی
فرم اعتصاب داشته باشد،
فرم مبارزه ایده ئولوژیکی،
فرم تظاهرات خیابانی،
فرم پارلمانی،
فرم انتخاباتی،
فرم کودتای نظامی،
فرم جنگ پارتیزانی
و
یا انقلاب اجتماعی.
۲
«افزایش
تحمیلی دستمزدها
به هر حال به معنای اجرت بهتر به
بردگان نیست
این ادعای مارکس
(اگر درست و دقیق ترجمه شده باشد)
نه رئآلیستی است و نه راسیونالیستی.
افزایش دستمزد
در هر صورت
به معنی ارتقای سطح درامد (اجرت) زحمتکشان است.
شاید منظور مارکس این باشد که سرمایه دار در صورت تن در دادن به افزایش دستمزد،
در زمینه های دیگر دست به کاهش می زند.
مثلا
کیفیت غذای کارگران در کانتین کارخانه را
و
یا خدمات ایمنی و بهداشتی و بیمه ای و غیره را
پایین تر می آورد
و
خلاء حاصله از افزایش دستمزد را پر می کند.
۳
نه به کارگر و نه به کار، به هیچکدام موقعیت انسانی آنها
داده نشده است.
این جمله مارکس بسیار بد ترجمه شده است و تق و لق است.
میزان دستمزد
اصولا
بر اساس دیالک تیک عرضه کالای نیروی کار و تقاضای آن افزایش و کاهش می یابد.
شاید منظور مارکس این باشد که دستاوردهای اقتصادی
تغییر ریشه ای در موقعیت طبقاتی طبقه کارگر نمی دهند.
دستمزد کارگر
چه بخور و نمیر باشد و چه بیشتر از حد نیاز روزمره باشد،
تغییری در موقعیت طبقاتی طبقه کارگر به مثابه برده سرمایه بودن
پدید نمی اورد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر