دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی کارل مارکس
درنگی
از
مبارزه آشتی ناپذیر بین سرمایهدار و کارگر
میزان مزد را تعیین میکند.
سرمایهدار ناگزیر پیروز میشود.
سرمایهدار بدون کارگر، بیشتر میتواند زندگی کند تا کارگر بدون سرمایهدار
معلوم نیست که جمله دوم مارکس در رابطه با جمله اول او ست و یا جمله مستقلی است.
اگر جمله دوم در رابطه با جمله اول باشد،
در تعیین میزان دستمزد در بازار
نمی توان از پیروزی سرمایه دار و یا کارگر سخن گفت.
کارگر
فروشنده نیروی کار خویش است تا لقمه نانی بخرد و بخورد و زنده بماند.
سرمایه دار
نیروی کار کارگر
را
باید بخرد تا چرخ کارخانه و مزرعه و بیمارستان و شرکتش بچرخد و او با استثمار کارگر
لقمه نانی بخرد و بخورد و زنده بماند.
سرمایه دار
ضمنا اسیر آنارشی حاکم بر جامعه سرمایه داری است.
کالایی که سرمایه دار پس از تولید باید بفروشد، حتما نباید خریدار داشته باشد و قیمتش در رقابت با سرمایه داران دیگر و بضاعت مالی توده خریدار تعیین می شود.
سرمایه دار
در معرض خطر ورشکستگی مدام هم قرار دارد.
۱
سرمایهدار ناگزیر پیروز میشود.
اگر جمله دوم مارکس جمله مستقلی باشد،
باید گفت که
پیروزی در مبارزه طبقاتی بین کارگران و سرمایه داران، حتما نباید از آن سرمایه داران باشد.
اگر توده مولد وزحمتکش تحت رهبری حزب مارکسیستی خود متشکل و متحد شود،
اصولا
باید پیروزی نهایی از آن توده باشد و نه طبقه حاکمه سرمایه دار که اقلیتی بیش نیست.
۲
سرمایهدار بدون کارگر، بیشتر میتواند زندگی کند تا کارگر بدون سرمایهدار
این ادعای مارکس، ادعایی متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) است:
رابطه کارگر با سرمایه دار
رابطه ای دیالک تیکی است.
اقطاب دیالک تیکی لازم و ملزوم بی چون و چرای یکدیگرند:
نه کارگر بدون بورژوازی می تواند ادامه حیات دهد
و
نه بورژوازی بدون کارگر.
حتی سعدی به دیالک تیک توده و طبقات حاکمه واقف بوده است:
وقتی افتاد فتنهای در شام
هر کس از گوشهای فرا رفتند
روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر