۱۴۰۳ تیر ۱۴, پنجشنبه

وجود و شعور (۵۹)

  

سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین

 (۱۸۸۹ ـ ۱۹۶۰)

برگردان

شین میم شین


فصل دوم

کردوکار روانی و واقعیت عینی

 ۳

روانی به مثابه سوبژکتیو
ادامه 

 

۶۰

·    گذاشتن علامت تساوی میان مفاهیم «وجود» و «اوبژکت» را از سوی دیگر، ایدئالیسم ذهنی مورد سوء استفاده قرار می دهد. 

ایدئالیسم

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13034

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13039

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13046

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13047

 

پایان

 

۶۱

·    ایدئالیسم ذهنی در دلیلتراشی برای انکار وجود مستقل از سوبژکت وجود، ادعا می کند که وجود برای سوبژکت، فقط به مثابه اوبژکت وجود دارد.

 

(ایدئالیسم ذهنی

همه چیز هستی را مخلوق ذهن بشر (سوبژکت) می داند.

بدین طریق

وجود (ماده) به اوبژکت (مولود) سوبژکت مبدل می شود.

مترجم)

 

۶۲

·    این دلیل ایدئالیسم ذهنی، دلیل غلطی است:

·    اوبژکت فقط برای سوبژکت، به مثابه اوبژکت وجود دارد.

·    وجود (ماده) اما فقط به مثابه اوبژکت برای سوبژکت وجود ندارد.

 

(مفهوم اوبژکت

یکی از فرم های بیشمار بسط و تعمیم مفهوم وجود است.

یعنی

یکی از زیرمفاهیم وجود است که عالی ترین مفهوم فلسفی است.

اوبژکت

جفت دیالک تیکی سوبژکت است

که

فقط در جامعه بشری وجود دارد.

وجود (ماده) در دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح) وجود دارد که در کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) حاکم است.

مترجم)

 

۶۳

·    اوبژکت برای اوبژکت بودن، باید وجود داشته باشد.

 

۶۴

·    اوبژکت اما برای اینکه بتواند وجود داشته باشد، حتما نباید اوبژکت سوبژکتی باشد.

 


(مثال:

سیب

می تواند اوبژکت سیب چین، سیبخور و سیبکار و سیبخر و سیبفروشی باشد.

ولی برای سیب بودن (سیبیت) خود

نیازی به وجود سیب چین و غیره ندارد.

وجود سیب

اوبژکتیو (عینی) است.

یعنی بی اعتنا به وجود سوبژکت است.

مترجم)

 

۶۳

·    این نظر که «اوبژکت فقط برای سوبژکت وجود دارد»، غلط نیست.

·    غلط این ادعا ست که «وجود فقط به مثابه اوبژکت  برای سوبژکت وجود دارد.»

 

۶۴

·    ما نباید این و یا آن قطب این دیالک تیک را مطلق کنیم.

 

۶۵

·    با تجسم (هیپوستازه، جسمیت یابی، مادیت یابی) علامت اونتولوژیکی، کلیه مسائل غلط متافیزیک به انضمام دلیل اونتولوژیکی معروف پدید آمده اند.

 

۶۶

·    در اصطلاح «وجود» باید «چیزی که است» تعیین شود.

·    چیزی که است.

·    بدون اینکه معلوم شود که آن چیست.

 

۶۷

·    وجود این چیز نامعلوم به هیچ وجه قادر به تعیین ماهیت آن نیست.

 

۶۸

·    بدین طریق «وجود» در نهایت دو شقه می شود:

 

الف

·    شقه ماهیت

ب

·    شقه اگزیستانس (وجود)  

 

۶۹

·    متافیزیک سنتی، بیهوده و به عبث کوشیده است تا اگزیستانس (وجود) را از ماهیت استخراج کند.

 

(حضرات

تعریف علمی و عینی از مفاهیم وجود و ماهیت ندارند.

فلسفه فقیر و مفهوم فقیرند.

ماهیت = بخش تعیین کننده محتوا

از ماهیت که نمی توان ماده و یا وجود را استخراج کرد.

حریفی از جنقوری در یوتوب این شق القمرها را جزو خدمات این حضرات (مثلا مارتین هایدگر) جا می زند و عوامفریبی می کند.

مترجم)

 

۷۰

·    اگزیستاسنیالیسم مدرن بهتر از متافیزیک سنتی نیست.

 

۷۱

·    اگزیستاسنیالیسم مدرن، همان دستگاه مفهومی متافیزیک سنتی را عمدتا حفظ می کند تا روابط تشکیل یافته توسط متافیزیک قدیم را وارونه سازد و خصلت استخراج شده ماهیت (از اگزیستانس) را به رسمیت شناسد.

 

(اگزیستانسیالیسم

برعکس متافیزیک سنتی

ماهیت را از اگزیستانس (حیات) استخراج می کند.

مترجم)

 

 

اگزیستانس

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8728

 

پایان

 

 

اگزیستانس

 (وجود، حیات)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5144

 

اگزیستانسیالیسم

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8805

 

۷۲

 

 

·    این مسئله روشنتر از همه در آثار ژان پل سارتر تبیین می یابد.

·    (سارتر، «اگزیستانسیالیسم و هومانیسم»، ۱۹۴۶)

 

۷۳

·    اگزیستانسیالیسم، ضمنا اصطلاح «اگزیستانس» را برای بشر رزرو می کند.

 

۷۴

·    این اصطلاح اما به ویژه در مورد بشر رضایت بخش نیست.

 

۷۵

·    اعلام اینکه حیات بشر، اگزیستانس است، در واقع بدترین و ویرانگرترین حرفی (توهینی) است که می توان راجع به بشر گفت.

 

۷۶

·    حیات و به ویزه حیات بشر به طرز غیر قابل قیاسی بیش از آن است که فقط وجود داشته باشد.

 

(بشر 

بدین طریق 

تا حد خر و حتی تا حد خورجین تنزل می یابد.

مترجم)

 

۷۷

·    اینجا تحول دیگری و به مراتب رادیکالتری از تفکر فلسفی لازم می آید.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر