سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین
برگردان
شین میم شین
فصل دوم
کردوکار روانی و واقعیت عینی
۳
۷۸
· بحث اینجا بر سر جایگزینی انتزاع متجسم (جسمیت یافته، مادیت یافته) با انتزاع متجسم دیگری نیست.
(بحث اینجا بر سر جایگزینی وجود با ماهیت و یا جایگزینی ماهیت با اگزیستانس نیست.)
۷۹
· بحث اینجا این است که باید خود را به طور کلی از بند این و یا آن انتزاع متجسم به مثابه واقعیت مقدم، خلاص ساخت.
۸۰
· اوبژکت مقدم واقعی کلیه تشخصات (کاراکتریزاسیون های) مفهومی «اونتولوژیکی»، جهان است.
· کهکشان است.
· کاینات است.
۸۱
· فوندامنت و شالوده و اساس و بنیاد آن را ماده معدنی (غیر ارگانیکی) تشکیل می دهد.
۸۲
· جهان، کهکشان و کاینات، تاریخ واقعی (رئال) خود را دارند.
۸۳
· در جریان تاریخ آنها، گذار از ماده معدنی به ماده ارگانیکی صورت می گیرد.
(گذار از جماد به موجود (نبات، جانور، بشر) صورت می گیرد.)
۸۴
· گذار از ماده معدنی به فرم های (صور) هر چه پیچیده تر و عالی تر حیات صورت می گیرد.
· فرم هایی که هر کدام نوع وجودی خود را دارد.
۸۵
· کلیه معاییر (معیارهای) اونتولوژیکی در سیستم روابط عرض اندام می کنند.
· سیستمی که در کاینات تشکیل می یابد.
۸۶
· وجود، مستقل از سوبژکت، وجود دارد.
۸۷
· وجود به مثابه اوبژکت اما فقط با سوبژکت در رابطه قرار دارد.
۸۸
· چیز موجود مستقل از سوبژکت (چیزی که مستقل از سوبژکت وجود داشته باشد)، زمانی به اوبژکت مبدل می شود که سوبژکت با آن چیز در روند شناخت و در روند کردوکار به «چیزی برای ما» (به چیزی برای سوبژکت) استحاله می یابد.
(به عبارت روشنتر،
چیز از طبیعت وارد جامعه می شود.
این گذار چیز از طبیعت و کاینات به جامعه
به دو صورت زیر صورت می گیرد:
الف
فرم اول گذار از طبیعت به جامعه
در این فرم گذار،
چیز فرم جامعتی به خود می گیرد.
جامعه در واقع دیالک تیکی از طبیعت اول و طبیعت دوم (طبیعت بشری شده) است.
در این فرم گذار،
نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت،
از آن سوبژکت است.
جامعه را توده می سازد و دگرگون می سازد.
به قول معروف،
سازنده تاریخ، توده است.
توده اما تاریخ را تحت رهبری سوبژکت تاریخ می سازد.
سوبژکت تاریخ
روزی اشراف برده دار و روحانی بوده است
در پلکان توسعه جامعتی بعدی،
اشراف فئودال و روحانی بوده است.
در پلکان بعدی بورژوازی بوده است.
در پلکان بعدی، پرولتاریا ست.
ب
فرم دوم گذار از طبیعت به جامعه
فرم دوم گذار، در اثر انعکاس و در روند انعکاس صورت می گیرد.
چیز (طبیعت، کاینات) در آیینه ذهن بشر انعکاس می یابد.
یعنی
چیز به صورت تصویر، به صورت مفاهیم و احکام، احساس ها، استنباطات، ایده ها و افکار در می آید.
در این فرم گذار،
نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، از آن اوبژکت (اوبژکت شناخت) است.
یعنی
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت وارونه می شود.
برای اینکه محتوای شناخت هر چیز در خود آن چیز (اوبژکت شناخت) است.
مثال:
خریت خر (محتوای شناخت خر) در خود خر است و نه در خرچران و خرپرور و خر سوار و خرفروش و خرشناس و خرپرست.
مترجم)
۸۹
· وجود، مثلا جهان مادی، زمانی به واقعیت عینی به «اوبژکت برای سوبژکت» (اوبژکت برای ما) تبدیل می شود که در اوولوسیون، یعنی در روند توسعه و تکامل، افراد پدید می آیند.
· افرادی که می توانند به وجود وقوف حاصل کنند.
· یعنی به شناخت وجود (به وجودشناسی) نایل آیند.
۹۰
· آنگاه، وجود در این نقش عرض اندام می کند.
· یعنی در این مشخصه عرض اندام می کند.
(واقعیت عینی
وجودی است که مستقل از سوبژکت وجود دارد.
واقعیت عینی
چیز در خود (چیز فی نفسه موجود) است، که به چیزی برای ما (برای سوبژکت) تبدیل می شود.)
(به زبان روشنتر،
وجود (واقعیت عینی) در گذار از طبیعت به جامعه،
جامعتی می شود.
انسانی می شود.
گذار میمون به بشر
مثال بارزی در این زمینه است:
میمون
موجودی طبیعی و در خود است.
بشر اما میمون جامعتی گشته ای است.
بشر
موجود طبیعتی خالص نیست.
بشر
نیمه طبیعی ـ نیمه جامعتی است
مترجم)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر