۱۴۰۲ آبان ۲۶, جمعه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۱۵)

 

 مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه 

 نگارنده:

 نادر سعیدی 

 درنگی 

از

میم حجری

 

در حالیکه از نقطه نظر فلسفهء بهائی

تاریخ

پدیداری چند بُعدی است.

در این مورد در جامعه ‏شناسی سه نظر عمده وجود دارد.

نظر اوّل

معتقد است که جامعه و تاریخ اساساً توسط عوامل اقتصادی تعیین می شود.

 مارکسیزم و تز ماتریالیزم تاریخی آن در این جرگه است.


معنی تحت اللفظی:
نظر سوسیولوژیکی اول
جامعه و تاریخ را تابع عوامل اقتصادی می داند
مارکسیسم و تز ماتریالیسم تاریخی 
نماینده این نظرند.
 
حریف خیال می کند
که
مارکسیسم و ماتریالیسم تاریخی
 علوم مربوط به جامعه شناسی اند.

راستی مارکسیسم چیست؟

خیلی از سفهاء
خیال می کنند که مارکسیسم ترفندی فکری برای لغو مناسبات سرمایه داری و برقراری مناسبات سوسیالیستی است.
 
درست به همین دلیل
خیلی از ساده لوحان
 شکست سوسیالیسم  را دلیلی بر بطلان مارکسیسم می دانند.

راستی دلیل این سوء تفاهم چیست؟

مثال:
خیلی از تلاش های شیمیست ها برای سنتز ماده شیمیایی معینی مثلا دارویی، 
بی ثمر می ماند.

چرا کسی علمیت علم شیمی را زیر علامت سؤال قرار نمی دهد 
و
بطلان علم شیمی
را
از منابر و مناره ها و رسانه ها جار نمی زند؟

راستی
تفاوت مارکسیسم با شیمی چیست؟

 تفاوت مارکسیسم با علوم منفرد 
اولا
این است 
که
 مارکسیسم علمی فلسفی و یا فلسفه ای علمی و یا خرد کل اندیشی است.
 
موضوع علوم منفرد
مثلا شیمی، اتم است.
مثلا فیزیک کلاسیک، مولکول است.
مثلا فیزیک کوانتومی، ذره است.
مثلا بیولوژی، سلول است.
 
موضوع مارکسیسم اما کل هستی و کل جامعتی و کل تفکر بشری است.
 
 تفاوت مارکسیسم با علوم منفرد 
ثانیا
این است 
که
 مارکسیسم دیالک تیکی از علم و ایده ئولوژی است.

شیمی و فیزیک 
فاقد تعلقات طبقاتی اند.
به همین دلیل خنثی و بیطرف اند.

مارکسیسم
اما
عمیقا پرولتری است.
مارکسیسم ایده ئولوژی کارگران صنعتی است.
به همین دلیل عمیقا و اساسا جانبدار است.

درست به همین دلیل
همه اجامر و اجنه و اشباح جهان جمع شده اند تا بطلان مارکسیسم را به هر قیمت و مشقت اثبات کنند.
 
تفاوت مارکسیسم با مذاهب و از آنجمله با بهائیسم 
همه طبقاتی بودن مذاهب است.
هم ارباب برده دار می تواند مسلمان باشد، هم توده های برده
هم ارباب فئودال و هم توده های رعیت
هم بورژوازی و هم توده های پرولتر و پیشه ور.

مذاهب
جانبدار منافع طبقاتی معینی نیستند.
بهائیسم
در زمینه تعلقات طبقاتی خود موضعگیری و سمتگیری ندارد.

مارکسیسم
اما
موضعگیری و سمتگیری صریح و شفاف و روشن دارد.

مارکسیسم
اهل دودوزه بازی و بند بازی و تعارف و تملق و عوامفریبی نیست.

همین دیالک تیک منفور از دید لاشخورها
در آغاز، وقتی که هگل (فیلسوف بورژوازی آغازین) نمایندگی و معرفی اش کرد،
متد فکری محبوب بورژوازی بوده است.

دیالک تیک 
زمانی منفور گشت 
که
توسط سگان سرسپرده پرولتاریا
جهان بینی ماتریالیستی کسب کرد
و
روی پاهای خود ایستاد.
یعنی 
وارونگی اش را از دست داد.
 
دیالک تیک هگل
ایدئالیستی بود.
روی کله اش ایستاده بود و همه چیز را وارونه می دید.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر