۱۴۰۲ آبان ۱۸, پنجشنبه

درنگی در تخیلات زهره تنکابنی (۲۳)

  

  زهره تنکابنی 

 جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

 منبع:

اخبار روز

درنگی 

از

مسعود بهبودی

 

زهره تنکابنی
گویی که حاکمان، نمی دانند که نه قدرت نظامی و نه توسل به اتحادیه های منطقه ای تا وقتی که تحریم ها باقیست راه بجایی نمی برد

دور نمی‌رویم، 

شـوروی چـرا در اوج قدرت تسلیحاتی اش فرو پاشید؟

 زیرا قدرت را نه در تامین نیازهای مردم که در افزایش قدرت نظامی می پنداشت. 

در حالی که در هر کشوری چنانچه برنامه ی توسعه در جهت افزایش رفاه و رضایت مردم پیش رود، 

هیچ نیروی خارجی نمی‌تواند حکومتی را از درون تخریب کند.

معنی تحت اللفظی:

دلیل سقوط اتحاد شوروی 

رعایت تناسب قوا در مقیاس بین المللی بوده است.

طبقه حاکمه جنقوری هم به تناسب قوا در منطقه پر بها می دهد.

به همین دیل به روز اتحاد شوروی خواهد افتاد.

اتحاد شوروی اگر به رفع حوایج مردم و رفاه عمومی اهمیت می داد،

هیچ نیروی خارجی نمی توانست آن را از درون تخریب (؟) کند.

 

 به این جملات زهره باید اندکی دقت کرد و به حواسپرتی اش پی برد.

قبل از بررسی تخیلات زهره

باید پرسید:

وظیفه و تکلیف اساسی طبقه حاکمه در هر جامعه چیست؟

 

البته زهره با مفهوم طبقه حاکمه بیگانه است.

او فقط حکام را یعنی سیدعلی و جنتی و مصباح را می بیند.

 

وظیفه و تکلیف اساسی هر طبقه حاکمه که دستگاه دولتی، مأمور سر سپرده آن است،

حفظ، تحکیم و تقویت و توسعه حاکمیت طبقاتی خویش 

 است.


از زهره اکنون باید پرسید:

طبقه حاکمه اتحاد شوروی کی بوده است و دولت اتحاد شوروی مأمور سرسپرده کی بوده است؟

 

طبقه حاکمه در اتحاد شوروی از فردای انقلاب سوسیالیستی کبیر اکتبر،

طبقه کارگر بوده است 

که متحد دهقانان و روشنفکران خلقی بوده است.

اتحاد شوروی پس از شکست فاشیسم و خلع سرکردگی از بریتانانیای کیبر

یکی از دو ابر قدرت جهان بوده است.

سرکرده اردوگاه سوسیالیستی بوده است.

 

طبقه حاکمه در جنقوری اسلامی کیست؟

 

مگر می شود اتحاد شوروی را با جنقوری اسلامی مورد مقایسه قرار داد؟

 

مقایسه متد بدی نیست.

ولی حساب و کتاب دارد.

در غیر اینصورت به درد عوامفریبی می خورد.

مثال:

در رسانه های امپریالیستی برای عوامفریبی مثلا سطح دستمزد و زندگی کارگران المان امپریالیستی  را با کارگران بنگلادش مورد مقایسه قرار می دهند

تا کارگران را به کرنش وادارند.

 
وظیفه و تکلیف اساسی طبقه حاکمه در جنقوری که دستگاه دولتی، مأمور سر سپرده آن است، نیز حفظ و تحکیم و تقویت و توسعه حاکمیت طبقاتی است

و

نه رفع مایحتاج توده و تشکیل رفاه عمومی.

 

مگر در جوامع امپریالیستی رفاه عمومی برقرار است؟

 

حتی نوه خمینی از ذلت توده در ایالات متحده امریکا لب به انتقاد گشوده است.

در برخی از جوامع امپریالیستی مثلا آلمان دولت به بیکاران و بیماران و مستمندان کمک اجتماعی بخور و نمیر می کند تا صلح اجتماعی کذایی را حفظ کند.

یعنی 

تا توده به خیابان نریزد و انقلاب نکند.

۶۵۰ هزار نفر هم اکنون در المان خانه ندارند.

یا در خیابان می خوابند ویا در خانه خویشاوندان.

در جوامع سوسیالیستی مسکن جزو حقوق اساسی سکنه کشور بود.

مگر مسکن از حوایج مهم حیوان و انسان نیست.

سطح زندگی توده در آلمان شرقی طبق تحلیلی که در اواخر عمرش در غرب منتشر شد، بدتر از سطح زندگی توده در المان غربی نبود.

 

حتی براندازندگان حاکمیت پرولتاریا در شوهای تلویزیونی اقرار می کنند که از بابت حوایج اساسی (نان و مسکن و پوشاک و بهداشت و غیره) کمبودی نداشته اند.

پس چرا سقوط کرده است؟


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر