۱۴۰۲ آذر ۳, جمعه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۳)


مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

 متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر 

است.

درنگی 

از

میم حجری

 

مهدی تدینی

 بخش بزرگی از چپ‌ها در جهان دغدغۀ فلسطین را دارند. 

 

معلوم نیست که حریف، بر اساس کدام اسنادی به این نتیجه موهوم رسیده است.

تا چشم می بیند و گوش می شنود،

کسی در دیدرس نیست که تمایلات پرولتری داشته باشد و چپگرا محسوب شود.

پس از تخریب سوسیالیسم واقعا موجود و فروپاشی سیستم سوسیالیستی جهانی

احزب کمونیست کذایی به کم و نیست تقلیل یافته اند.

چه بسا ممنوع اعلام شده اند و یا  خود را منحل کرده اند و به عنوان عه ز آب سوسیال ـ دموکرات و یا احزاب چپ و سوسیالیسم دموکراتیک به نمایندگی منافع طبقه حاکمه امپریالیستی کمر بربسته اند و علیرغم آن، موفقیتی کسب نکرده اند.

این هنوز چیزی نیست.

خود پرولتاریا حتی علم انداخته است و ترک سنگر کرده است.

 

دیری است که فاشیسم در اروپا و فوندامنتالیسم اسلامی در آسیا و افریقا

یکه تاز میدان است و «جهان» یعنی توحش و بربریت دیگری را نوید می دهد.

کدام چپ دغدغه فلسطین دارد؟

 

حتی فاشیست ها دیگر دغدغه فلسطین ندارند، چه رسد به کم و نیست ها.


احزاب کم و نیست

اصلا

موضع نظری و سیاسی ندارند.

خیلی خیلی زور بزنند، هارت و پورت محتاطانه و مرددانه ای می کنند و می گذرند و یا حتی می گریزند.

چه بسا اصلا سواد بخوان و بدانی ندارند.

عکس گرا هستند تا اندیشه گرا.

برای شان فرق نمی کند که تحسین کنی ویا تقبیح.

بکوبی و یا بنوازی.

شوت شوت اند.

اکنون

 تمیز فاشیست از کم و نیست، محال است.

فاشیست ها و فوندامنتالیست

بیشتر اصالت دارند تا کم و نیست ها.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر