۱۴۰۲ آذر ۶, دوشنبه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۶)


مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

 متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر 

است.

درنگی 

از

میم حجری

مهدی تدینی

بعدها به ویژه در پی منازعات جنگ سرد و حمایت شوروی از مصر، 

فضای چپ جهانی به طرفداری از فلسطین چرخید.

تدینی
تحت تأثیر کورکورانه مراد آلمانی خویش،
توان خوداندیشی و خودپژوهی  دستکم عینی و علمی را از دست داده است.
هر چه را که استاد ازلش گفته، تکرار می کند.

تدینی 
چنان وانمود می کند که انگار چپ جهانی کذایی طوطی اتحاد شوروی بوده است.
 
بخش مهمی از چپ جهانی کذایی 
تمایلات آنتی سویه تیستی (تمایلات مبتنی بر شوروری ستیزی) داشته است.
زیر پرچم سرختر از خون انتی سویه تیسم
گرایشات مد روز مدرنی از قبیل مائوئیسم، چریکیسم، تروتسکیسم، استالینیسم، انور خوجه ئیسم، تیتوئیسم، بادرماینهوفیسم، فدائيسم، مجاهدیسم، دیمدامیسم و لیملامیسم و غیره
گرد آمده بودند
و
همه به استثناء تروتسکیسم
دشمن خلق یهود و هوادار خلق فلسطین و در واقع فاشیسم بوده اند.
البته 
سران و سازمان های تروتسکیستی 
مترجم اشعار بند تبنانی شعرای فلسطین بوده اند.
مثلا سهراب شهید ثالث و غیره.

دول سوسیالیستی و احزاب کمونیستی، 
حمایت نسبی از برخی از جریانات جنبش رهایی بخش خلق فلسطین داشته اند.
آنهم به شرطی و تا حدودی که کردوکارهای شان با مارکسیسم سازگار بوده است.

مثال:
تروریست های فلسطینی برای آزادسازی تروریست های اولترا چپ آلمانی (بادر ماینهوفیستی) از زندان های امپریالیسم آلمان،
هواپیمای مسافربری آلمان را می ربایند و به صحرای یمن می برند.

حزب کمونیست جمهوری المان دموکراتیک
مخالفت خود را از این کردوکارها 
به اطلاع کمونیست های یمن می رساند
و
یمن حضرات هواپیما ربا را مورد حمایت قرار نمی دهد و واحدهای ویژه امپریالیسم آلمان مسافرین اسیر را از چنگ هواپیماربایان فلسطینی آزاد می سازند.

۲
قضیه از زمانی سرراست شد که آمریکا با تعلل و تأخیری دودهه‌ای در نقش حامی اصلی اسرائیل وارد مناقشه شد و جای فرانسه را گرفت. 
 از این پس بر چپ‌ها مسجل بود که باید از چه طرفی حمایت کنند.
 
تدینی
توان تفکر بخور و نمیری حتی ندارد.
 
تدینی
عاجز از تحلیل شرایط نوین پس از شکست فاشیسم و پایان جنگ جهانی دوم است.
 
تدینی
از امریکا و فرانسه به همان سان نام می برد که بسیجی ها و حزب اللهی ها نام می برند.
 
تدینی
نمی داند که پس از جنگ جهانی دوم چه تحول ژئوپولیتیکی (سوق الجیشی) در جهان رخ داده است.
 
تدینی
از کسب و کار امپریالیسم امریکا پس از جنگ جهانی دوم بی خبر است.
به همین دلیل از «آمریکا با تعلل و تأخیری دودهه‌ای در نقش حامی اصلی اسرائیل وارد مناقشه شد»، دم می زند.
 
پس از پایان جنگ جهانی دوم
جهان دستخوش تحولی هژه مونیکی گشت.
جای بریتانیکای کبیر (سرکرده امپریالیستی جهان) را دو ابر قدرت جدید (امپریایلسم امریکا و اتحاد شوروی سوسیالیستی) می گیرند. 
 
امپریالیسم های فاشیستی آلمان و ژاپن و ایتالیا هم به همین نیت
دست به جنگ افروزی زده بودند.
 
آماج انها هم خلع ید ژئوپولیتیکی و هژه مونیکی از بریتانیکای کبیر بود
که
در اقلیم فرمانروایی اش، «آفتاب هرگز غروب نمی کرد.»
 
فرانسه
سرکرده جهان قبل از بریتانیای کبیر بود و مستعمرات فراوانی در آسیا و افریقا داشت.
 
جنگ ۶ روزه میان اسرائیل و دول عربی هم به دلیل به خطر افتادن منافع امپریالیسم فرانسه درگرفته بود.
حتی
دستیابی به بمب اتمی در فرانسه و اسرائیل 
نتیجه همکاری میان سیاستمداران و علمای فیزیک هر دو کشور بوده است.

خیلی ها هنوز نمی دانند 
که 
چرا این جنگ فقط مدت کوتاهی (۶ روز) طول کشید 
و 
با اخطاری از سوی امپریالیسم امریکا و اتحاد شوروی (دو سرکرده جدید جهان) 
در طرفة العینی پایان یافت.

ادامه دارد.

۱ نظر:


  1. بزرگترین حامی خلق ستم دیده یهود تحت ستم . دولت اتحاد جماهیر شوروی دوران استالین بود _فرمانده ارتش سرخ_ فاتح برلین فاشیستی در اشغال نازیسم _ که تروتسکیسم را یک سازمان تروریستی متحد نازیسم معرفی کرده بود.

    پاسخحذف