۱۴۰۲ آذر ۲, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۰۵)

   Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

بخش چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

غم جمله خور در هوای یکی

مراعات صد کن، برای یکی

معنی تحت اللفظی:

برای رسیدن به یک نفر، به غمخواری از صد نفر بپرداز و صد نفر را مراعات کن تا بتوانی یکی را مراعات کنی.

   

برای یافتن «دوستی»، آن هم در جامعه طبقاتی که جنگ همه علیه همه در جریان بی وقفه است،

نمی توان با میلیونها انسان دوستی برقرار کرد.

 

این یاوه ها که سعدی تحویل خواننده می دهد،

به هذیان شباهت دارند.

 

سعدی

 در مصراع «غم جمله خور در هوای یکی»

خواننده را گیج و گمراه و سردرگم می کند.

 

او قدرت تمیز و فهم و فراست انسانی را به آتش می کشد.

 

فرد فقط در دیالک تیک فرد و جمع می تواند

غم جمع را بخورد و غمش از سوی جمع خورده شود.

 

فرد

در خارج از این دیالک تیک،

نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد.

 

فرد

در همبود زندگی می کند و در این دیالک تیک فرد و همبود، فرد پناه می گیرد و پناه می دهد.

 

اگر کسی گرسنه است، پوشاک و سرپناه ندارد، همبود باید برای او کار و خوراک و پوشاک و سرپناه تهیه کند.

 

سعدی

 دیالک تیک فرد و همبود

را

 وارونه و پا در هوا می کند و نقش تعیین کننده را نه به همبود، بلکه به فرد می دهد.

 

سعدی

کار خیر (احسان) را مسخ و تحریف می کند.

 

او کار خیر را در گداپروری خلاصه می کند.

 

اما کار کسی را که گندم می کارد، چاه آب حفر می کند، قنات می کشد، مزارع گندم را آبیاری می کند، خانه می سازد، جاده می کشد، سر درد شاعر را معالجه می کند، دارو می سازد، سر می تراشد، حمام می سازد، کیسه می کشد، گوسفند می پرورد، گوشت می فروشد، نان می پزد، کفش می دوزد، جوراب و دستکش و کلاه می بافد و غیره و غیره را

کار خیر تلقی نمی کند.

 

سعدی

 برای رخنه دادن ضرورت احسان به مغز کاهل خواننده خود،

او را کور و کودن می کند.

 

اکنون می توان حدس زد که تئوری احسان برای سعدی از چه اهمیت استراتژیک تعیین کننده ای برخوردار است.

او برای قبولاندن گداپروری و احسان و انفاق

حتی حاضر است از روی جسد خرد خویش بگذرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر