۱۴۰۲ آذر ۱, چهارشنبه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱)


 «فلسطین و تناقض چپ»

 


مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

 متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر 

است.

درنگی 

از

میم حجری


بخش بزرگی از چپ‌ها در جهان دغدغۀ فلسطین را دارند. 

البته آنچه امروز دیگر کسی به یاد نمی‌آورد 

این است 

که

 روزی روزگاری قضیه برعکس بود: 

در اوایل پیدایش کشور یهود 

چپ‌ها عموماً حامی یهودیان بودند.

 دلیلش هم روشن بود: 

در میان جناح راست و فاشیست، یهودی‌ستیزی شایع بود

 و 

چپ‌ها در مقابل، حامی یهودیان بودند.

 بنابراین، پیدایش دولت یهود با همدلی چپ همراه بود. 

بعدها به ویژه در پی منازعات جنگ سرد و حمایت شوروی از مصر، 

فضای چپ جهانی به طرفداری از فلسطین چرخید.


قضیه از زمانی سرراست شد که آمریکا با تعلل و تأخیری دودهه‌ای در نقش حامی اصلی اسرائیل وارد مناقشه شد و جای فرانسه را گرفت.

 از این پس بر چپ‌ها مسجل بود که باید از چه طرفی حمایت کنند. 

بنابراین، از قضا چپ‌ها در بغرنج‌ترین سال‌ها 

ــ یعنی سال‌های تشکیل دولت یهود ــ 

حامی طرف یهود بودند، نه طرف فلسطینی.


اما مسئله‌ای که در اینجا قصد دارم یادآوری کنم 

این است

 که 

اتفاقاً

 مناقشۀ عرب و یهود

 تناقض فکری و شناختیِ جریان چپ را نشان می‌دهد.

 تمام این دعوا 

سر «میهن» است؛ 

سر خاک است؛

 سر مرز است. 

تاریخ برای صدمین بار نشان داده است 

بنیاد رفاه و اساس همۀ حقوق انسانی دیگر 

داشتن «میهن» است. 

بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست. 

حقوق بشر مطلقاً بسته به خاک است؛ 

تاریخ 

موهوم بودن مفاهیم و نگرش‌های جهان‌میهن و ضدمیهنی 

را

 نشان داده است.
کسی که می‌خواهد بهروزی، رفاه و حقوق مردم یک کشور را تأمین کند، 

اول باید درک کند

 واحد بهروزی میهن 

است

 ــ نه اینکه میهن را «برساختی» تصادفی، الله‌بختکی، ارتجاعی و بی‌اهمیت جلوه دهد و در عوض تا می‌تواند گسل‌های درون مرز را تحریک کند.

 البته ریشۀ این نگرش طمع است؛ 

طمع برای جلب هوادار:

 چپ نو

 با تعریف انواع شکاف و اقلیت و با متضاد نشان دادن منافع شهروندان، دنبال جبران شکست ایده‌های اقتصادی‌اش است.
نسبت میهن با شهروند،

 مانند نسبت سلامتی با فرد است. 

فرد تا وقتی سلامتی دارد متوجه نیست چه نعمت بزرگی دارد. 

وقتی «یک» میهن باشد و «دو» ملت، 

تازه معلوم می‌شود

 در نبود میهن همۀ حقوق دیگر، حتی حق زنده ماندن، پوچ می‌شود؛ 

چنان‌که بی‌میهنی نسلی از یهودیان را خاکستر کرد. 

بهتر است همان اهمیتی که چپ‌ها برای «میهن فلسطینیان» قائلند،

 برای نفس میهن هم قائل باشند، 

و هر گونه میهن‌دوستی را با عناوین «شووینیسم»، «فاشیسم» و «نژادپرستی» تضعیف نکنند. 

بهتر است همزمان که از میهن فلسطینیان دفاع می‌کنند، 

مراقب افکار ضدمیهنی خود هم باشند 

و 

دست از گسل‌سازی‌های مصنوعی بردارند 

و

 بپذیرند

 بازی با میهن 

بازی با سرنوشت

 است.

پایان

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر