۱۴۰۲ آبان ۱۶, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تکنیک (فن) (۴)

 
 
پروفسور دکتر کلاوس دیتر ووستنک

برگردان

شین میم شین

 

۳۷

·    تکنیک ـ به لحاظ محتوا ـ چیزی طبیعی است.

 

۳۸

·    تکنیک اما همزمان چیزی مصنوعی است و مشروط به تاریخ پیدایش خویش است.

 

۳۹

·    تکنیک، چیزی است که با اهداف و فونکسیون های حیاتی انسان منطبق است.

 

۴۰

·    تکنیک «شیئ طبیعی دگرگون گشته» است.

 

۴۱

·    حتی به مراتب فراتر از این:

·    تکنیک ـ به لحاظ فونکسیونی (کارکردی) ـ به انسان اجتماعی و مادی (فیزیکی) و در نهایت به مغز و شعور انسانی گره خورده است.

 

۴۲

·    تکنیک به وسیله انسان پدید آمده است و لذا تابع انسان است:

 

۴۳

·    به قول مارکس:

·    «چیزی طبیعی ـ بدین طریق ـ به عضو کرد و کاری انسان بدل می شود.

·    عضوی که انسان، خود به اعضای بدن خویش اضافه می کند و به کمک آن، هیئت طبیعی خویش را ـ به رغم انجیل ـ طولانی تر می کند»

·    (مارکس، «گروندریسه»، ص ۱۹۴)

 

۴۴

·    تصادفی نیست که تکنیک در آغاز و به همین دلیل، به شدت در جهت تقلید از فرم ها و فونکسیون های دست، اعضاء و ارگان های انسانی سیر می کند.

 

۴۵

·    زیرا ـ بدین طریق ـ  تجارب انسانی به طور بیواسطه به آگاهی می گذرند.

۴۶

·    زیرا تمامی ارگانیسم می تواند آن را در کمال سهولت به طور مستقیم به کار گیرد.

 

۴۷

·    اما نقش تعیین کننده معارف علمی در تشکیل تکنیک هر چه بیشتر می شود، شیوه فونکسیونی آن از فرم های حرکتی خاص انسان و به ویژه از فرم های حرکتی کار دستی انسان فاصله می گیرد.

  

·    (مراجعه کنید به ماشین)

 

۴۸

·    بدین طریق نه تنها در جنس و انرژی، بلکه در سازمان یافتگی سیستم های فنی و دینامیسم (پویایی) آنها شکاف فونکسیونی دوگانه ای پدیدار می گردد:

 

الف

·    کرد و کار (جسمی و روحی) انسان از سوئی به طور بیواسطه فقط به تسلط بر وسیله کار ـ به مثابه سیستم ماشینی ـ خدمت می کند.

 

ب

·     خود سیستم ماشینی اما از سوی دیگر، در عرصه اثرگذاری بر موضوع کار، توان های بزرگتر جدیدی را و ابعاد و ظرفیت های اطلاعاتی فیزیکی همه جانبه تر از آنچه که انسان به دستیاری «دست» تولید می کند، آزاد می سازد.

 

·    (مراجعه کنید به انسان ـ ماشین ـ سیستم)

 

۴۹

·    تولید چیزها ـ در توسعه آتی روند کار ـ هر چه بیشتر به عهده صرف «روند فنی کار» مستقل واگذار می شود.

·    روند فنی کاری که انسان ـ به مثابه سوبژکت فعال ـ به لحاظ عمدتا جسمی کمتر و به لحاظ نیروی دانش، به مراتب بیشتر تحت تسلط خویش می گیرد.

 

۵۰

·    به قول مارکس:

·    «این دیگر، کارگر نیست که شیئ طبیعی دگرگونگشته را به مثابه عضو واسط در میان خود و اوبژکت قرار می دهد، بلکه این روند طبیعی بدلگشته به روند صنعتی است که وسیله کار را میان خود و طبیعت غیر ارگانیک جا می دهد.

·    طبیعت غیر ارگانیکی که آن از عهده کنترلش برمی آید»

·    (همانجا، ص ۵۲۹)  

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر