۱۴۰۲ آذر ۱, چهارشنبه

درنگی در «آن جاودان» از احسان طبری (۵)


درنگی 

از 

میم حجری  
 


طبری

به سیر سال ها باید تدارک دید آن آن را
چه صیقل ها که باید داد از رنج و طلب، جان را
به راه خویش پای افشرد و ایمان داشت پیمان را 

معنی تحت اللفظی:
«آن جاودان»
را
باید در طول عمر خود، تدارک دید.
برای تدارک «آن جاودان» 
اولا
باید با ریاضت و خواهش و کوشش، جان را حسابی صیقل زد
ثانیا
باید در راه خویش پافشاری کرد و به پیمان بسته شده ایمان داشت.
 
اکنون سر و کله تناقضی منطقی در شعر طبری پیدا می شود.
 
طبری
قبلا
برای پدید اوردن «آن جاودان»، اندرز دیگری داده است:
در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست.


در آن آنی که از خود بگذری از تنگ خودخواهی
برآیی بر فراخ روشن فردای انسانی


در آن آنی که دل، دل رانده از وسواس شیطانی
روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را
بدرد موج دود آلود شک و ناامیدی را
 

اکنون از تدارک چندین ده ساله «آن جاودان» دم می زند.
چیزی که در طول عمر تدارک دیده شده، پیشاپیش وجود دارد.
فقط باید فعالش کرد.
یعنی «آن جاودان» بالقوه و از قبل موجود را باید بالفعل و فعال کرد.
 جلوی جوخه تیرباران 
باید بدون چشم بند سینه سپر کرد و شعار مرگ بر فلان و زنده باد بهمان را بر زبان راند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر