۱۴۰۲ آبان ۲۷, شنبه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۱۶)

 

 مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه 

 نگارنده:

 نادر سعیدی 

 درنگی 

از

میم حجری

 

در حالیکه از نقطه نظر فلسفهء بهائی

تاریخ

پدیداری چند بُعدی است.

در این مورد در جامعه ‏شناسی سه نظر عمده وجود دارد. 

نظر دوم

معتقد است

 که 

جامعه و تاریخ

 اساساً 

توسط عوامل ذهنی و فرهنگی

 - مانند جهان‏بینی فلسفی و سیاسی یا مذهب و هنر و یا سیاست و نظام قانونی -

تعیین می شود. 

 

چنین نظری راجع به جامعه و تاریخ وجود ندارد.

آنچه که وجود تز موسوم به درک ایدئآلیستی تاریخ است

که

ضد تز موسوم به درک ماتریالیستی تاریخ است.

ضمنا 

این تز

تز سوبژکتیو (ذهنی) صرف نیست.


درک ایدئالیستی تاریخ

به تفسیر ایدئالیستی مناسبات اجتماعی و توسعه تاریخی جامعه اطلاق می شود.

همان طور که ما در جهان بینی ایدئالیستی میان جهان بینی ایدئالیستی ـ عینی و جهان بینی ایدئالیستی ـ ذهنی تفاوت می گذاریم،

در رابطه با درک ایدئالیستی تاریخ نیز باید میان درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ و درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ تفاوت قائل شویم:

 

الف

درک ایدئالیستی عینی تاریخ

  

کلیه تئوری هائی که نیروهای تعیین کننده جامعه و توسعه تاریخی را در اصولی جستجو می کنند که در خارج از روند زندگی اجتماعی انسانها قرار دارند،

 به درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ تعلق دارند:

 

مثلا

کلیه تعالیم اجتماعی کاتولیکی

 تاریخ سازی های تئولوژیکی ـ غیبگویانه توینبی  و امثالهم

 

 ساختارگرائی فلسفی

 فرم های مدرن درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ محسوب می شود.

 

ب

درک ایدئالیستی ذهنی تاریخ

 

کلیه تئوری هائی که مناسبات اجتماعی و توسعه تاریخی را بر مبنای نظرات و یا تصمیمات سوبژکتیو افراد منفرد و یا بر مبنای آرزوها، ارزیابی ها و بافت های هنجاری گروه ها و افراد توضیح می دهند،

به درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ تعلق دارند.

 

درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ گرایش غالب  را در جامعه شناسی بورژوائی معاصر  تشکیل می دهد.

 

 

تئوری های اجتماعی پوزیتیویستی نیز که مدعی بیطرفی فلسفی اند و خود را نه ماتریالیست و نه ایدئالیست قلمداد می کنند،

 در حقیقت در موضع پذیرش مسکوت تئوری های ایدئالیستی و چه بسا ایدئالیستی ـ ذهنی جامعه و تاریخ قرار دارند.

 

تئوری های ناتورالیستی

 (از جمله تئوری های بیولوژیستی و جغرافیائی)

 به نحوی از انحا در موضع ایدئالیستی ـ ذهنی درک تاریخ  قرار می گیرند.

 

باید یاد آور شد که میان درک ایدئالیستی ـ عینی تاریخ و درک ایدئالیستی ـ ذهنی تاریخ

دیوار چین (مرزهای مطلق)

وجود ندارد، بلکه آندو در یکدیگر نفوذ می کنند.

 

در مغایرت با توسعه فلسفه به طورکلی،

 که از آغاز نظریات ماتریالیستی و ایدئالیستی وجود داشته اند و مبارزه میان آن دو جاری بوده است،

 تئوری فلسفی جامعه و تاریخ تا تشکیل مارکسیسم تحت سلطه بلامنازع تئوری های ایدئالیستی بوده است.

 

کلیه تلاش های به عمل آمده برای ارائه درک ماتریالیستی در باره پدیده های اجتماعی ـ تاریخی ناپیگیر بودند و در ایدئالیسم گیر کرده بودند.

سلطه بلامنازع ایدئالیسم بر عرصه تئوری اجتماعی ما قبل مارکس

علل اجتماعی داشته است.

 

درک ماتریالیستی تاریخ

 تنها زمانی توانست تشکیل یابد

 که

 پیدایش جامعه سرمایه داری،

 منشاء تغییرات جامعتی را

(یعنی شیوه تولید را)

 به وضوح نشان داد و با پرولتاریا، طبقه اجتماعی ئی پا به عرصه وجود نهاد که کشف پیوندهای جامعتی واقعی، کشف روندهای توسعه جامعتی و توسعه همه جانبه نیروهای خلاق توده های زحمتکش با منافعش انطباق بی چون و چرا داشت.

 

در تئوری عمومی جامعه و تاریخ کنونی،

در خارج از حیطه مارکسیسم ـ لنینیسم نیز درک ایدئالیستی تاریخ حکمفرما ست.

 

درک ایدئالیستی تاریخ امروزه به ابزار مهم ایدئولوژیکی و جهان بینانه بورژوازی امپریالیستی بر ضد سوسیالیسم و جنبش کارگری انقلابی و پیشرفت اجتماعی بدل شده است.

 

درک ایدئالیستی تاریخ در کلیه مظاهر خود نه به درد توضیح و پیش بینی روندهای جامعتی می خورد و نه به درد تدوین برنامه مستدل علمی و انقلابی مبارزه به خاطر سوسیالیسم.

 

درک ایدئالیستی تاریخ

 با معارف علوم و با تجارب و مطالبات مبارزه به خاطر سوسیالیسم نا سازگار است.

 

مراجعه کنید

 به

 ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، تفکر تاریخی.  

 

 

ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10544


ماتریالیسم تاریخی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12934

 

پایان


 

تفکر تاریخی

(جهانتصویر تاریخی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13275

 

 ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر