۱۴۰۲ آبان ۲۲, دوشنبه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «مارکسیزم و آئین بهائی» (۱۳)

 

 مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه 

 نگارنده:

 نادر سعیدی 

 درنگی 

از

میم حجری

 

مقایسه مارکسیسم با بهائیسم:

اما در عین حال تفاوت‏های بنیادین نیز دارند که در این نوشته بیشتر به آن تفاوت‏ها اشاره می‌گردد. 

اوّلاً 

تعاریف بهائی از واژه‏ هایی مانند عدالت و آزادی و تمامیت، با برداشت مارکس یکی نیست که هر یک نیازمند پژوهشی خاص است. 

امّا در اینجا صرفاً به سه تفاوت اشاره می‏ کنم.

اوّل

 آنکه مارکس تعبیری مادّی از تاریخ دارد

 در حالیکه از نقطه نظر فلسفهء بهائی 

تاریخ 

پدیداری چند بُعدی است.

 

مؤلف این پژوهش

تفاوت مفاهیم با واژه ها را نمی داند.

درست به همین دلیل با فرهنگ لغات می اندیشد.

منظور حریف از تاریخ هم معنی تحت اللفظی تاریخ است.

به همین دلیل خیال می کند که تز درک ماتریالیستی تاریخ، یعنی تعبیر مادی تاریخ.

معلوم نیست که منظورش از «فلسفه» بهایی چیست؟

بهائیسم

فقه (تئولوژی، مذهب) است و نه فلسفه.

ضمنا

تاریخ 

پدیده نیست، روند است.


۲

اوّلاً 

تعاریف بهائی از واژه‏ هایی مانند عدالت و آزادی و تمامیت، با برداشت مارکس یکی نیست که هر یک نیازمند پژوهشی خاص است. 

 

 گسی که عدالت خواهی و آزادی خواهی و تمامیت خواهی

را

جزو وجوه مشترگ مارکسیسم و بهائیسم جا زده، بدون اینکه تعریفی از این مفاهیم ارائه دهد،

اکنون نعل وارونه می زند

و

ادعا می کند برداشت مارکسیستی از این مفاهیم با برداشت بهائیستی تفاوت دارد.

منظورش هم از برداشت بهائیستی، تخیلات خودش است.

حریف اما از تعریف بهائیستی از این مفاهیم صرفنظر می کند.

چون نمی خواهد دم به تله هماندیشی بدهد.


۳

اوّل

 آنکه مارکس تعبیری مادّی از تاریخ دارد

 در حالیکه از نقطه نظر فلسفهء بهائی 

تاریخ 

پدیداری چند بُعدی است. 

در این مورد در جامعه ‏شناسی سه نظر عمده وجود دارد.


اکنون سر کیسه ترفند حریف باز می شود:

به عوض توضیح درک بهائیستی از تاریخ و دفاع از آن،

به جامعه شناسی گریز می زند.


حریف خیال می کند که تز درک ماتریالیستی تاریخ، 

مفهومی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) و هیستوریکی و هیستوریستی است.

حریف 

تفاوت فلسفه و مذهب با علوم را مثلا با جامعه شناسی را نمی داند.

 

راستی تفاوت فلسفه و مذهب با علوم چیست؟

 

خیلی از سفهاء فرنگی هم میان ماتریالیسم تاریخی و جامعه شناسی علامت تساوی می گذارند.

در حالیکه ماتریالیسم تاریخی فلسفه است.

موضوع فلسفه 

برخلاف علوم 

کل است 

و

نه جزء.

مفاهیم فلسفه

هم

به کل مربوطه مربوط می شوند.

در حالیکه موضوع علم، مثلا جامعه شناسی جزء است و مفاهیم سوسیولوژیکی مربوط به جزئیات جامعه معین است.

 

موضوع و مفاهیم فقهی و مذهبی 

هم

کل و کلی اند.

وقتی در ماتریالیسم تاریخی از جامعه سخن می رود، 

منظور همه انواع مختلف جامعه بشری به طور کلی است و نه این جامعه و یا آن جامعه مشخص.

قوانین و قانونمندی های ماتریالیستی ـ تاریخی 

هم

قوانین و قانونمندی های عینی عام و ماهوی و کلی مربوطه جامعه بشری به طور کلی اند.

به همین دلیل در جوار ماتریالیسم دیالک تیکی، ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی،

علوم منفرد مارکسیستی 

مثلا جامعه شناسی مارکسیستی، روان شناسی مارکسیستی و غیره نیز تشکیل یافته اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر