تحلیلی
از
۱۰
این فردوسی نیست که خالق تراژدی است.
بلکه این شیوه و کردار رستم و سهراب است که موجد تراژدی است.
حالا حتما حریف تیز اندیشی خواهد گفت:
این یعنی جنبه سوبژکتیو ماجرا.
پس دیالک تیک اوبژکتیوـ سوبژکتیو ادعائی کجا ست؟
۱۱
حق مطلقا با حریف است.
ولی حریف بهتر است بداند که جنبه ها و جوانب سوبژکتیو ثانوی اند:
انسان ها ـ ابتدا به ساکن ـ فکر و عمل نمی کنند.
افکار و اعمال انسان ها بوسیله شرایط و عوامل اوبژکتیو (عینی) مستقل از اراده و خواست و میل و هوس آنها تعیین و چه بسا به آنها دیکته می شوند.
شیوه زیست تعیین کننده شیوه تفکر و نتیجتا شیوه عمل آدمیان است:
نمی توان به هیچ ترفندی در جهنم زیست و رفتاری ماهیتا بهشتی داشت.
جهنم نشینی شیوه تفکر و افکار و رفتار و اخلاق و آداب و حرکات و سکنات سکنه جهنم را پیشاپیش رقم می زند.
منشاء عینی تراژدی همین جا ست.
جهنم طبقاتی منجلاب پیدایش و تکثیر و تعمیق تراژدی های دردناک گونه گون است.
۱۲
نه.
من به باغ خویش
بی گاه،
بر نمی کنم از شاخه برگ را
این حکم قاطعانه فردوسی به چه معنی است؟
این بدان معنی است که مرگ برگ به طور عینی تعیین و به شاعر و مؤلف تحمیل و یا دیکته می شود:
فردوسی
برگی را می کند، که به دلایل عینی خشک شده است.
فردوسی
مرگی را به تبیین می نشیند که بنا بر شرایط اوبژکتیو و سوبژکتیو باید صورت گیرد.
فردوسی
در روند عینی حوادث مداخله نمی کند.
فردوسی
به مانی پولاسیون پدیده ها و روندها مبادرت نمی ورزد.
فردوسی
به عینیت روندها وفادار می ماند تا دفتر بزرگش آئینه رئالیستی و راسیونالیستی پدیده ها و روندهای جامعه در زمان و مکان مربوطه باشد و سندی مستند برای آیندگان.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر