هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
۱
· آزادی به رابطه انسان با قانونمندی عینی (ضرورت، جبر) در طبیعت و جامعه، به ویژه به درجه شناخت و تسلط عملی آن توسط انسان اطلاق می شود.
۲
· ضرورت (جبر) در برگیرنده کلیه عرصه های واقعیت عینی است.
(یعنی مفهوم ضرورت (جبر) از تجرید قوانین و قانونمندی عینی کل هستی (طبیعت، جامعه و تفکر)
تشکیل می یابد.
مترجم)
۳
· آزادی (اختیار) اما اختصاصا مقوله ای جامعتی است و قابل بسط دادن به عرصه های دیگر هستی نیست.
۴
· آزادی در درک و فهم ضرورت (جبر) عینی و در لیاقت استفاده و کاربست آگاهانه قانونمندی ها ست.
۵
· این بدان معنی است که تصمیمیگری آزادانه و عمل آزادانه وابسته به شرایط اقتصادی، سیاسی و ایده ئولوژیکی است.
۶
· در نظامات جامعتی که در آنها مناسبات مبتنی بر استثمار و سرکوب و ستم، امتیازات آموزشی ـ پرورشی و مانی پولاسیون حاکم است و جلوی هر فعالیت دموکراتیکی و سیاسی پیشرفتگرا گرفته می شود، آزادی یا به شدت محدود می شود و یا امکان ناپذیر می گردد.
· مراجعه کنید به مانی پولاسیون
مانی پولاسیون
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6169
۷
· به همین دلیل، تنها در نظام جامعتی سوسیالیستی و کمونیستی است، که کلیه تمایلات آزادیخواهانه پیشرفتگرای پیشین جامه عمل می پوشند.
۸
· مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی آزادی (اختیار) به این معنی، رابطه ضرورت و آزادی (جبر و اختیار) را به مثابه رابطه ای دیالک تیکی می داند و آزادی را به مثابه شناخت ضرورت (جبر) عینی و به مثابه استفاده از ضرورت شناخته شده و کاربست ضرورت شناخته شده در پراتیک جامعتی تلقی می کند.
۹
· در رابطه دیالک تیکی ضرورت و آزادی (جبر و اختیار)، ضرورت (جبر) همواره پیش شرط آزادی است.
· برای اینکه مؤثریت ضرورت (جبر) مطلق است.
(به عبارت بهتر،
نقش تعیین کننده در دیالک تیک ضرورت و آزادی (جبر و اختیار)
از ان ضرورت (حبر) است.
مترجم)
۱۰
· ضرورت (جبر) تا زمانی که توسط آدمیان شناخته نشده باشد، در مقابل آنان (آدمیان) به طور خودپو (خود به خودی) پیشبرد کسب می کند.
۱۱
· با شناخت ضرورت (جبر) و با کاربست هدفمندانه آن، یا با خواستن ضرورت (جبر) عینی و با عمل بر طبق آن توسط انسان ها، ضرورت (جبر) مؤثریت خودپوی خود را از دست می دهد و در آزادی (اختیار) نفی می شود و به این معنا به آزادی استحاله می یابد، بدون اینکه از بین برود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر