۱۴۰۱ بهمن ۱۵, شنبه

قورباغه و ابوعطا و تف سربالا (۲)



فرماسیون و ترانس فرماسیون جامعتی
در قرن بیستم
پروفسور دکتر ولفگانگ ایشهورن
(۱۹۳۰)
فیلسوف آلمانی

 
ولفگانگ ایشهورن
به عوض استدلال علمی برای اثبات بطلان نظر کلاسیک های مارکسیسم در رابطه با مفهوم ماتریالیستی ـ تاریخی مهم دوران و مراحل توسعه تاریخی جامعه بشری
 خود را به کوچه علی چپ می زند 
و 
پرت و پلا تحویل خواننده می دهد.


ولفگانگ ایشهورن
پس از پرتاب سنگپاره و شکستن شیشه تئوری مارکسیسم
پا به فرار می گذارد.
 
هر اندیشنده حقیقت جویی
قاعدتا
نخست دست به استدلال علمی و نظری و تجربی می زند تا به بطلان اندیشه ای نایل آید.
 
رد کردن هارت و پورتیستی اندیشه ای
کسب و کار عوام الناس و عوامفریبان است.
 

اعلام بیشرمانه این خرافه که این تئوری مارکسیستی

مبتنی بر «فیگورهای فکری کلیشه ای و دترمینیستی ـ بلور واره شدید» است، آسان است.

ولی اثبات آن دشوار.

کلاسیک های مارکسیسم 

خلاق اندیش بوده اند و نه کلیشه ای عندیش.

دترمینیسم مارکسیستی،

نه

دترمینیسم مکانیکی، بلکه دترمینیسم دیالک تیکی بوده و است.

مراجعه کنید

به

دترمینیسم

(تعین مندی گرایی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10255


و

ایندترمینیسم

(ضد دترمینیسم)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11287

 

۲

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11294

 

پایان


 

 

ما راجع به مفهوم فلسفی (ماتریالیستی ـ تاریخی) دوران، دهها تحلیل منتشر کرده ایم و مشخصا توضیح داده ایم.

 

 اکنون به تئوری و متد فکری کلاسیک های مارکسیسم
 اشاره ای گذرا می کنیم:
 
اولا
وجود جامعه اشتراکی اولیه
را
قبل از کلاسیک های مارکسیسم،
باستان شناس امریکایی موسوم به مورگان
بر اساس تحلیل آثار باستانی
اثبات کرده بود.
یکی از منابع علمی انگلس در اثرش تحت عنوان «منشاء خانواده، منشاء مالکیت خصوصی و منشاء دولت»
آثار مورگان بوده است.
 
علاوه بر این در خیلی از مناطق جهان، مثلا در اندونزی، 
حتی به قول آنتروپولوگ های امپریالیستی، 
بقایای جوامع اشتراکی آغازین
 هنوز هم وجود دارند
و
رسانه های امپریالیستی فیلم های متعددی از پژوهش های امیریکی (تجربی) آنتروپولوگ ها 
منتشر کرده اند.
 
به قول مورگان
مرحله واپسین جامعه اشتراکی آغازین
حدود ۳۰ هزار سال طول کشیده است و بنا بر آثار هنری کشف شده در دیواره غارها،
از مالکیت خصوصی در این جامعه اثری نبوده است.

در وجود جامعه برده داری در روم باستان و یونان باستان و غیره تردیدی نیست.

در وجود جامعه فئودالی به ویژه در قرون وسطای اروپا و غیره نیز کسی تردیدی ندارد.

گذار قانونمند و ضرور (جبری) از این پلکان های توسعه جامعه بشری
انکارناپذیر است.
 
ولفگانگ ایشهورن 
هم
قادر به انکار گذار به طور کلی نیست.
به همین دلیل
قانونمندی و ضرورت (جبریت، دترمینیسم) این گذار را زیر علامت سؤال زورکی، الکی و خرکی قرار می دهد.
 
هدف و آماج او
اثبات این خرافه است که گذار از جامعه سرمایه داری به سوسیالیسم
نه، قانونمند است،
نه، صورت گرفته و نه، صورت خواهد گرفت.
 
این چیزی جز «پایان تاریخ» جا زدن امپریالیسم نیست.
 
کلاسیک های مارکسیسم
گذار از مراحل تاریخی مختلف جامعه بشری
را
اثبات تئوریکی ـ فلسفی عمیق
کرده اند.

دوران های تاریخی
خصلت فرایندی (روندی) داشته اند.
در طول هر دوران که چه بسا هزاران سال طول کشیده، 
فرماسیون و یا فرماسیون های پیشین نفی می شوند و فرماسیون نوین تشکیل می یابد.

روندی که در اتحاد شوروی طی شده و در جمهوری خلق چین و ویتنام و غیره طی می شود،
چیزی جز روند نفی گام به گام فرماسیون های پیشین و تشکیل گام به گام فرماسیون نوین (ترانس فرماسیون) نبوده و نیست.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر