۱۴۰۱ بهمن ۲۲, شنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۱۸)

  

میم حجری

از كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
ادامه
 
ت 
ملاك شناخت: 
حقيقت

چون شناخت ناشي از برخورد انسان و محيط است، 
چگونگي شناخت هركس در هر موردي 
بسته به چگونگي برخورد او با محيط است. 
 
در اين صورت هر كس به تناسب آزمايش هاي زندگاني خود
 يعني برخوردهايي كه با محيط مي‌كند، 
به درجه‌اي از شناخت نايل مي آيد.
 
 شناخت يكي 
به درجه‌اي مي‌رسد كه عرفاً آن را «صحيح» مي‌خوانند، 
و 
شناخت ديگري 
به درجه‌اي مي رسد كه به صفت «سقيم» متصف مي‌شود. 
 
 همچنين چه بسا كه شناخت كسي نسبت به يك امر 
«درست تر» از شناخت ديگري است نسبت به همان امر.

از كلمات «صحيح» و «سقيم» و «درست تر» برمي آيد 
كه 
 شناخت را مي‌توان سنجيد. 
 
براي سنجش شناخت از ديرگاه ميزان يا ملاكي به كار برده اند. 
 
اين ملاك 
كه 
حقيقت (truth) 
نام گرفته است، 
تطابــق شناخــت است با هستـي يا واقعيت (reality).
 
 شناختي كه موافق نظام هستي باشد،
 در خور صفت «حقيقي» است، 
و
 معرفتي كه از واقعيت به دور باشد،
 شناخت «سقيم» يا دور از حقيقت است. 
 
بنابراين 
حقيقت يكي از صفات يا كيفيات شناخت
 است.

مي‌دانيم كه تمام هستي در تغيير و تكاپوي دايم است.
 انسان كه شناسندة واقعيت است، 
 همواره در تحول است، 
و 
محيط كه موضوع شناخت انسان است،
 هر لحظه دگرگون مي شود. 
 
چون فاعل شناخت (انسان) و موضوع شناخت (محيط)
 هر دو در تغييرند،
 رابطة آن دو 
كه 
شناخت باشد،
 بريك حال نمي ماند؛ 
و
 در نتيجه، 
حقيقت 
كه
 صفت شناخت است، 
نمي تواند كيفيتي ثابت و معين باشد. 
 
همچنان كه هستي جاودانه در كار دگرگوني است، 
حقيقت ها نيز دگرگون مي‌شوند.
 
 در مورد هر نمود واحد،
 آنچه ديروز حقيقت بود،
 امروز جاي خود را به حقيقتي ديگر مي‌دهد، 
و
 آنچه امروز حقيقت است، 
فردا مبدل به حقيقتي بزرگ تر خواهد شد. 
 
پس حقيقت همراه با پويايي (ديناميسم) درنگ ناپذير واقعيت، 
پيوسته در جريان آفرينش است،
 و
 اين آفرينش
 البته در زمان واقع مي‌شود. 
 
زمان دو وجه دارد: 
گذشته و آينده، 
و 
ما كه همواره در مقطع اين دو قرار داريم،
 نقطه جدايي گذشته وآينده را اكنون مي‌خوانيم،
 و
 مي‌كوشيم تا در زمان حال، 
به ياري حقايق گذشته، 
حقايق آينده را پيش بيني كنيم
 و 
در پيش از گام برداشتن، 
راه خود را ببينيم و هموار سازيم. 
در اين صورت، 
حقيقت زمان دارد. 
حقيقت بي‌زمان پوچ و موهوم است. 
حقيقت انعكاس هستي پويا و جرياني تكاملي است.


این دعاوی آریانپور
ارزش علمی ندارند.

چه بسا
ضد مارکسیستی اند
و
باید
تجزیه و تحلیل شوند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر