۱۴۰۱ بهمن ۱۳, پنجشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۳۵۳)

     

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل بیست و چهارم

«زندگی ما بیهوده نبود.»

 

۲

انگلس در ادامه نامه به لاورا لافارگ (دختر مارکس) به انتشارات پیش رو می پردازد:

«اکنون در صدد انتشار نامه های لاسال به حاجی فیروز (مارکس) هستم.

توسی این نامه ها را با  ماشین تحریر بازنویسی کرده و اکنون روی میز تحریرم چشم به راه انتشارند.

اما به سبب اسباب کشی، هنوز فرصت نظر افکندن به آنها را هم نداشته ام.

بعد

نوبت به تلی از نوشته های خودم خواهد رسید.

قبل از همه باید به تجدید نظر کامل در «جنگ های دهقانی» بپردازم که سالها رویش کار کرده ام.

این کار مستلزم مطالعه و بررسی چشمگیری است.

 

بگذریم از انجام وظایف کوچک دیگری که بر دوشم سنگینی می کنند.

دلم می خواهد حداقل، فصل اصلی حیات سیاسی حاجی فیروز (مارکس)

 از سال ۱۸۴۲ ـ ۱۸۵۲ و انترناسیونال

 را

به رشته تحریر در آورم.

 

این کار، مهم ترین و الزامی ترین وظیفه است که باید قبل از بقیه وظایف به انجام برسانم.

 

مسئله اما این است که نباید وقفه ای در انجام ان صورت گیرد.

ولی نمی دانم شدنی است و یا نیست.

 

اینهمه کار چشم به راه منند

و

علاوه بر آنها

انتشار نوشته های کوچکی از حاجی فیروز و خودم.

بخشی از این نوشته های کوچک را جمع آوری کرده ام، ولی نه همه را.

 

بعد

نوبت به انتشار جلد چهارم «کاپیتال» می رسد که جزوات ناقصی از آن در دست اند، ولی نمی دانم به چه میزانی قابل استفاده اند.

 

وضعیت من از این قرار است:

۷۴ سالی که مرور می شوند و کار کافی برای دو ۴۰ ساله است.

آره.

اگر می توانستم، فریدریش انگلس را به دو فریدریش انگلس ۴۰ ساله و ۳۴ ساله تقسیم کنم، فریدریش انگلس۷۴ ساله ای تشکیل می یافت و مسئله حل می شد.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۹، ص ۳۴۶ ـ ۳۴۸)

 

فریدریش انگلس

اما

اهل کوتاه آمدن نبود.

در مقابل ضعف جسمی روز افزون و بیماری های هر از گاهی

انضباط و مکلفیت آگاهی خود

را

قرار می داد.

 

روح بیدار و شور انقلابی او شکست ناپذیر می ماند.

 

انگلس به همرزمی از روسیه (پیوطر لاوروویچ لاوروف) می نویسد:

«اما رخدادها باید به ما در حفظ نیروی حیاتی مدد رسانند.

کل قاره اروپا در حال تخمیر است.

همه جا دستخوش بحران است.

به ویژه روسیه.

وضع در روسیه دیگر نمی تواند به همین منوال بماند

و

چه بهتر از این.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۹، ص ۳۴۹ )

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر