۱۴۰۱ بهمن ۱۳, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۸۱)


 
میم حجری


همچُو عطر مانده اندر شیشهٔ در بسته ای
 عطر یادت را درون سینه پنهان کرده ام
فهیمی
دربسته ای.
معنی تحت اللفظی:
تو
مثل عطری در شیشه دربسته ای هستی.
عطر یاد تو هم در سینه من پنهان است.

فکر نمی کنید که این شعر به لحاظ فکری تق و لق است؟
اگر حریف و یا حریفه
عطر باشد.
عطر یاد عطر
دیگر چه صیغه موقت و یا دائمی است؟
 

بچه بی اشتها و آخوند

افلاطون
کسانی که با ما همفکرند به ما آرامش می دهند
و
کسانی که مخالف ما هستند به ما دانش.

جهان بینی افلاطون ایدئآلیستی ـ عینی بوده است.
مثل جهان بینی آخوندها بوده سات.
همفکری به چه معنی است؟
مگر می شود در همه زمینه ها همفکر کسی بود؟
علاوه بر این، همفکر ما چگونه و چرا باید به ما آرامش بدهد.
قاعدتا کسی می تواند مشکلات ما را حل کند و به ما آرامش بدهد
که
داناتر از ما باشد و نه مثل خود ما.
ضمنا
چرا همفکران ما نباید ما را به هماندشی بکشند و بر دانش ما بیفزایند.
چرا باید مخالفین ما دانشمندتر از ما باشند و ضمنا برای ما حاتم طائی دانش باشند؟
مثلا شاه و شیخ مخالف ما هستند
اینها اصلا روی دانش را در خواب هم ندیده اند
چه رسد به حاتم طائی دانش بودن.
اینها فقط به ما زجر داده اند و می دهند و نه دانش.


ما که خر وار خروارها مغز خر خورده ایم
روزی
در صد تحلیل اشعار رودکی برآمدیم
و
از دو بیتی هایش شروع کردیم.
رودکی روی طوسی سید علی و مولانای بلخی را سفید کرده است.
محتوای ۹۹ درصد دو بیتی هایش لواط الصلوات بود.
حالت تهوع پیدا کردیم و غسل توبه ریختیم و تواب شدیم.



با ما سخن بگو.
ما اهل عکس نیستیم.
اهل بحثیم

حریفه ایرانشناس بلاروسی:


ایرانی ها خیلی عاشق همدیگرند.

آره.
شنیدن کی بود مانند دیدن.
مشد حریفه.

این حرف های دلنشین این جماعت
توخالی و بی محتوا هستند.

خلایق
بر طبق عادت
این حرفهای توخالی را نشخوار می کنند و فقط برای خوارج خر فریبا هستند.
به قول فروغ خردمند
ضمن بوسیدن رویت
در ذهن خود طناب دارت را می بافتد
این جماعت خودستیز و بیگانه پرستند.
جنقوری اسلامی
آیینه این دیالک تیک خودستیزی و بیگانه پرستی است
فرزانگان جنقوری در دیار بیگانه از طریق گدایی روزگار می گذرانند
و
این زباله ها
میلیون میلیون به سکنه یمن وسوریه و عراق و لبنان و فلسطین و غیره
می بخشند.



اعدام زن ۲۱ ساله
خوب.
اینکه بد نیست:
این نشانه برابری زن و نر در طویله است.


در جنقوری اسلامی
اصلا ملت وجود ندارد.
به همین دلیل
اجامر
امت ساخته اند.
ملت چیست
جبهه به اصطلاح ملی از در عقب؟
پس از عنگلاب اسلامی
سران کرد
قاسملو و غیره به تهران امدند تا با دولت موقت مذاکره کنند.
مهندس مهدی بازرگان در دفترش را حتی به روی شان باز نکرد.

نه.
آگاهی
اصلا آگاهی نیست.
آگاهی
ضد دیالک تیکی خودپویی است.
قوه مادی را فقط میتوان به مدد قوه ای مادی سرنگون کرد و نه به مدد آگاهی.
مارکس.
اگر فلسفه علمی (مارکسیسم) در توده نفوذ کند
به قوه ای مادی تبدیل می شود که قادر به سرنگونی بورژوازی و بنای سوسیالیسم و کمونیسم است

شما از یک میلیون نفر نمی توانید یک نفر پیدا کند که کمترین خبری از مارکسیسم داشته باشد


نه.
مذهبی جماعت
خرافاتی نیستند.
مذهب
خرافه نیست.
مذهب
فرمی از شعور است.
مذهب
شعور وارونه و پا در هوا ست.
ولی شعور است.
مذهبی بودن
بهتر از لامذهب و بی شعور بودن است.
خمینیسم و طالبانیسم
جریاناتی ضد مذهبی اند.
مثل فاشیسم اند.
قرآن کریم و حتی انجیل
حتی به قول هگل
مملو از دیالک تیک است.
قرآن را نمیتوان با خرافه یکسان تصور کرد.
ما صدها ایه از قران را تحلیل و منتشر کرده ایم.
مراجعه کنید به قرآن کریم از دیدی دیگر.

حتی مارکسیسم در قرآن نمایندگی می شود.
مثال
انما اولادکم... فتنه عدو لکم.
این قانون دیالک تیکی نفی نفی است



قبل از هر کاری باید به کلاس اکابر رفت و دلی از عزا در آورد. بعد هارت و پورت کرد و آبرو برد


تعمق و تفڪر سخت تر از تقلید و پیروے ڪورڪورانه است…
به همین دلیل اڪثر مردم، دومی‌ را انتخاب مے ڪنند...!
برتراند راسل

راسل خیال می کند که خودش خیلی متفکر است
ولی از خود نمی پرسد که اگر اهل تعمق و تفکر است
چرا باید مادام العمر سرگردان و سر در گم باشد.
مردم قوت لایموت خود را از کام اژدهایی بدر می کشند و امکانات لازم برای تحصیل علم و فن ندارند.
به همین دلیل از متفکران مورد اعتماد خود پیروی می کنند
به همان سان که منیژه و ۹۹ در صد عیرانیان لاطائلات این و آن را به خورد این و آن می دهند.
اگر کمونیسم برقرار شود
نعمات فکری و فنی و فرهنگی مثل نعمات مادی به تساوی تقسیم می شود و فلسفه علمی توده ای می شود
و
همه
فیلسوف می شوند و از متفکران کج و کوله طبقات حاکمه بی نیاز می گردند و خوداندیشی پیشه می کنند.



مارکس کی و کجا چنین خرافه ای را بر زبان رانده است؟
این ادعایی ایدئالیستی است.
مارکس منتقد سرسخت ایدئالیسم است.
وجود
تعیین کننده شعور مثلا مذهب است
یعنی شعور و مذهب ثانوی اند.
زیربنای جامعه باید عوض شود تا نیازی به مذهب نباشد.
حرف حساب مارکسیسم همین است.
روبنا تابع زیربنا ست.

نه سوادی
نه صداقتی.
فقط هارتی و پورتی.
تا دلت میخواهد خودنمایی
در نهایت بیسوادی.
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟



هر کس فحش دهد
سلطنت طلب است.
حریف
آخر این چه تعریفی از سطل ننه ات طلب است؟


روشنفکر
یک مفهوم است.
مثل سل و سیب
که مفهوم اند.
روشنفکر
مثل سل و سیب
تعریف دارد.
بدون آشنایی پیشاپیش با تعریف مفهومی
نمیتوان راجع بدان حرفی زد.
این چیزها الفبای هر رشته علمی اند.
چه مردمانی هستید که حاضر به آموختن القبا حتی نیستید؟


پشت طبل طبال
گوساله ها رژه می روند.
پوست طبل طبال هم از خودشان است.
برشت

هی مش برشت
گذشت آن زمان.
اکنون
جنگ ها زرگری شده اند:
نه
بسیجی و نه رژه ای.
ساز وبرگ جنگی به این و ان می فروشند تا برای شان بجنگند
و
خرمن پیروزی اش را
پس از تماشا درو کنند و خوش باشند.
سکنه اوکراین برای پرداخت هزینه سرسام آور جنگ
باید صد سال جان بکند
و
در صورت پیروزی
مستعمره امپریالیسم گردد





اثر هنری
شلغم پیر زن واره




خلایق بی خبر از خرد و خر و خرما
چنان خصوصی سازی در جنقوری را به هارت و پورت انتقادی می بندند که انگار
جنقوری کثافت فوندامنتایلستی ـ فاشیستی
جامعه ای سوسیالیستی است.
دولتی کردن مالکیت بر وسایل تولید
بسته به ماهیت دولت ارزیابی می شود.
و گرنه ای بسا دولتی کردن ها
که
به ضرر و زیان توده زحمتکش است.

در طوایل امپریالیستی
هر کنسرنی که ورشکست می شود
فوری دولتی اش می کنند
یعنی با مالیاتی که از زحمتکشان می گیرند
نجاتش می دهند تا پس از سودآور شدنش
دوباره خصوصی کنند.


این نظر فروغ
غلط است.
جهان سوم
چیزی عینی است و ربطی به طرز فکری کسی ندارد.
در ان زمان
دو سیستم سرمایه داری و سوسیالیستی
به عنوان جهان اول و جهان دوم تلقی می شد
و
مابقی
به عنوان جهان سوم و یا جهان در حال توسعه.


جامعه ـ تصور و جامعه ـ تصویر زپوری و نه فقط زپوری قابل بحث است.
دنبال پول بودن به چه معنی است؟
پول چیست؟
پول چه بدی دارد که نباید به دنبالش باشیم؟
ما کیستیم و دنبال چیستیم؟


چرا مردا غیبت کردن رو درک نمیکنن
هنگامه

غیبت چیست و برای چیست؟
غیبت یکی از تفنن های سکنه جوامع عقب مانده فئودالی است.
ضمنا
غیبت در انحصار زنان نیست.
نران و حتی کودکان هم دستکمی از زنان ندارند.
غیبت در تحلیل نهایی
پیشمرحله همین گشت های عرشاد و خرشاد است که به بهانه ای مردم آزاری به اوج می رسد.


آره.
ولی فروغ شخصیتی فلسفی و انقلابی بود.
نبوغ آمیز بود.

سواد فقهی فروغ
در سنین کودکی
بیشتر از مجتهدین جامع الشرایط بود.
فخر انگیز بود و خواهد بود.



باشد.
ما سگ توده ایم
و نظرات مارکسسیتی را در مقابل نظرات عوامفریبانه حقوقدانان جنقوری پارس می کنیم
تا خلایق با حقیقت آشنا شوند و خر نشوند.



هی جنیوس
نشاشیده
شب دراز است
و
قلندر
بیدار


کسانی که به همه فحش می دهند بدان سلطنت طلب هست
بیژن
این جلمه به لحاظ دستور زبان فارسی غلط است.
ویرایش به نیت اموزش:
کسانی که به همه فحش می دهند بدان که سلطنت طلب هستند.
خوب باشند.
داشتن تعلقات طبقاتی که جرم و عیب نیست.
بیسواد بودن و به کلاس اکابر نرفتن
عیب است



حلایق باید تعریف علمی و استاندار مفاهیم را بیاموزند.
روشنفکریت یک مفهوم فلسفی است.
روشنفکر به کسانی اطلاق می شود که نان سفره خود را با کار عمدتا فکری تحصیل می کنند.
مثلا پزشکان که خود فاطمی احتمالا از انها ست.
مثلا اخوندها.
مثلا نویسندگان و شعرا و هنرمندان دیگر
هر گردی که گردو نیست.
هم کسرایی و برشت و لاهوتی روشنفکر بوده اند
و
هم
شاملو و نیچه و هایدگر و لاشخورهای دیگر



هویت چیست؟
هویت در دیالک تیک تفاوت و هویت وجود دارد.
هویت طبقاتی هرکس با طرز تهیه نان سفره اش تعیین می شود.
پهلوی نماینده است.
مثل سیدعلی که نماینده است.
پهلوی نماینده جناحی از طبقه حاکمه است.
طبقه حاکمه در جنقوری کیست؟



جلیل ممد قلی نمی داند که جامعه چیست و روحانیت کیست.
اگر همه آخوندها را اعدام هم بکنند
آب از آب تکان نمی خورد.
تحول بنیادی جامعه
بسته به تعویض طبقه حاکمه است.
طبقه حاکمه در جنقوری کیست؟
آخوند که کاره ای نیست.


نه.
قانون اساسی
مجموعه قوانین و مقررات لازم برای حفظ و توسعه و تحکیم منافع طبقات حاکمه است.
محتوای قانون های اساسی
را
ماهیت طبقات حاکمه تعیین می کند.
هر گردی گردو نیست.





بیضایی
غیر از سواد بخوان و بمیر
کم و کسری ندارد.
اولا
جلادان و شکنجه گران و آدمکشان جنقوری
جوانتر از بیضایی اند.
ثانیا
مأمور معذور و منفور طبقه حاکمه اند.
چه بسا از همین مردم اند که ترور می شوند.
ساواکی ها را از یتیمخانه ها عضوگیری می کردند.
حتی خود سران جنقوری
مأمور طبقه حاکمه اند و صاحب اختیار نیستند.
اگرچه نان شان در روغن حیوانی است.
اگر منافع طبقه حاکمه ایجاب کند
به تعویض مأموران مبادرت می ورزد.
همانطور که شاهان را تبعید کرد و شیخان را روی کار اورد
میتواند شیخان را هم تبعید کند و لاشخوران دیگری را روی کار اورد.
قحظ لاشخور که نیست




ذهن تقدس گرا، حقیقت را میبیند ولی دروغ را باور می‌کند.
الیار

اولا
ضد حقیقت دروغ نیست.
ضد دروغ هم نه حقیقت بلکه راست است.
ای بسا راست که اصلا حقیقت نیست.
در زمان سعدی
روزی پادشاهی با وزرا وارد روستایی شد.
دهقانی آمد و پادشاه را به فحش بست.
پادشاه از وزیر دربار پرسید:
چه می گوید؟
وزیر گفت:
میگه خدا یا از عمر من و اهل و عیالم بکاه و به عمر اعلیحضرت بیفزای.
وزیر دیگری اعتراض کرد و گفت:
دهقان به اعلیحضرت فحش داد.
پادشاه گفت:
دروغ مصلحت امیز وزیر دربار بهتر از راست فته انگیز تو بود.

ثانیا
حقیقت نریخته زیر دست و پا که در ایینه ذهن این و ان منعکس شود.
برای کشف حقیقت باید تفکر مارکسیستی بیاموزیم
حقیقت همان اب حیات است که در ظلمات است



از یاد مبر که هر چیزی که می خری نه با پولی که در اورده ای، بلکه با عمری که گذرانده ای، می خری.
فرنگی

آره.
ما دیری است که گوش های مان را بریده ایم و دیگر دراز نمی شوند تا به خرافات فرنگیان ایمان بیاوریم.
خودت برو امتحانش کن
اگر همه عمرت را توانستی بدهی و کله قندی بخری
ما را هم خبر کن.


این هم نظر شماست
حال هرچند که چرند باشد
کلبتین

همین دیگر.

نظرات که شخصی نیستند تا این نظر ما باشد و ان نظر کلبتین.
نظرات چیستند؟
نظر حسن و حسین که وجود ندارد
مثال:
سیب یک میوه قابل خوردن است.
این نظر کیست؟
علاوه بر این
اگر این نظر
بی اعتنا به صاحبنظر
چرند است و تو آدمی و ذره ای مغز در کاسه سر داری،
پس نقدش کن تا ما عرشاد شویم و تو خرشاد شوی و کیف خر کنی



اخلاق
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است و ربطی به قانون کذایی عدل و ظلم ندارد.
خود قانون هم چیزی جز مقرراتی برای حفظ و توسعه و تحکیم منافع طبقه حاکمه در هر جامعه نیست.
حتی در خانواده ها بوسیدن دست ننه و بابا رواج دارد.
ضمنا فضیلت اخلاقی محسوب می شود.
تعیین کننده اخلاق و دیگر عناصر روبنایی
زیربنای اقتصادی است.
تربیت شخصیت
یکی از وظایف پرولتاریا و حزب مارکسیستی پرولتاریا ست.


مارکسیسم چیست؟
مارکسیسم علمی فلسفی است ویا فلسفه ای علمی است.
مارکسیسم مثل مثلا شیمی است.
شیمی که در مکتب این و ان نمی آموزد.
این و آن
مارکسیسم را می آموزند و آدم می شوند.
طبقه کارگر در جامعه سوسیالیستی به خود پروری و ضمنا به توده پروری (تربیت خود و توده) می پردازد.
پس از ۷۰ سال حکومت پرولتاریا در اتحاد شوروی
نتیجه اش را می بینیم.
همین پوتین و پالان
نتیجه تربیت پرولتاریای روس و اوکراینند.
مارکسیسم در کشورهای به اصطلاح سوسیالیستی
به استثنای آلمان دموکراتیک
اصلا درک نشده است.


نماینده رشت:
اگر ورق برگردد، مردم چه در ماتحت ما خواهند کرد.

هی حریف.
تو نماینده کیستی؟
تو نماینده مردم رشت اگر باشی، مردم چرا باید به ماتحت نماینده خود بپردازند؟
شازده رضا
خیال تو را راحت کرده:
همه اجامر سپاه و بسیج و عرشاد و خرشاد را در ساواک شاهنشاهی ادغام خواهد کرد.
آخوندها هم به حوزه خواهند رفت.
هراس تان از چیست؟
مردم بدبختی کم ندارند تا به فکر ماتحت شما باشند.



کسی که خواهان صلح باشد،
باید اولین کسی باشد که دست دوستی به دشمن می دهد.
فرنگی

عرفات هم همین کار را کرد:
به آریل شرون دست دوستی داد
مسئله این بود که شرون مایل به دادن دست دوستی به او نبود.
با سبقت گرفتن در دست دوستی دادن مسئله حل نمی شود.
جنگ و صلح
نه
چیزهایی فردی و رفتاری ـ اخلاقی
بلکه چیزهایی طبقاتی اند.
ای بسا کارگران که در کارخانه برای سرمایه دار حتی خبرچینی می کنند و موجب اخراج و بیکار گشتن کارگران دیگر می شوند.
ولی رابطه شان با سرمایه دار تغییر نمی کند.
چون روابط به طور عینی رقم می خورند.
مبارزه طبقاتی
اجتناب ناپذیر است
و
صلح میان طبقات آشتی ناپذیر
فقط پس از محو طبقات امکان پذیر خواهد گشت.
صلح
زمانی برقرار می شود که چیزی برای تخریب باقی نمانده باشد.
صلح
فرصتی برای نفس تازه کردنی برای ساخت از نو و جنگ از نو است



زیبایی تو وابسته به صورت و پیکر تو نیست.
زیبایی تو وابسته به قلب تو ست.
فرنگی قلب اندر قلب

هی فرنگی عوامفریب
قلب
بدون پیکر
فقط به درد سیخ کباب می خورد.
ضمنا
کسی از کسی که صورت و پیکر کریه و علیل داشته باشد،
مهربانی انتظار ندارد.
خودش بیشتر از بقیه به ترحم دیگران نیاز دارد.


ما همه رباعیات عمر را و منسوب به عمر را تحلیل و منتشر کرده ایم.
قبل از ما
کسروی
پیشقراول قافله روشنگری
زباله های همه شعرای فئودالی کشور را
با بضاعت معرفتی ـ نظری خود
به چالش کشیده است.
چرخ گردون
خرافه ای است
و
ضمنا ربطی به قد عمر و ابوبکر ندارد.
جیحون
هم ربطی به اشک شان ندارد.
بهشت و دوزخ سمبل جامعه بی طبقه و طبقاتی اند.



آره.
مقاومت گاو و گوسفند در مقابل قصاب را صدها بار دیده ایم.
این ولی ربطی به همکاری و همزیستی موجودات طبیعی با همدیگر و با موجودات جامعتی ندارد.
بدون تغذیه موجودات از یکدیگر
چرخ زندگی متوقف می شود.
گاو هم حساب نباتات را می رسد
ولی ضمنا به نباتات کود و آب و املاح و گاز کربنیک و غیره می دهد


ما وقتی به خلقی مبدل خواهیم شد
که
به آنچه که درست است
و
به اشتباهات احترام بگذاریم
محمود درویش

درست چیست؟
ای بسا دعاوی به ظاهر درست
که
اصلا
درست نیستند
ضمنا به خطاها و خریت ها
چرا باید احترام گذاشت؟
خطاها و خریت ها را باید به تیغ انتقاد علمی و انقلابی سپرد
و ترک خریت کرد و آدم شد.




پرنده ای که در قفس زاده شده باشد
خیال می کند که پرواز بیماری است.
فرنگی

هی فرنگی
پرواز در ذات پرنده است
به همان سان که رفتن و در رفتن در ذات آدمیان است.
پرواز امری طبیعی ـ غریزیـ ارگانیسمی است.
ضمنا
قفس برای پرنده
نه تنگ است و نه زندان.
پرنده در قفس هم امنیت دارد و هم راحت.
آب و دانه اش سر ساعت رسانده می شود.
ضمنا از خطر مار و گربه و باز و قرقی و غیره در امان است.


اسم دکه خود را اندیشه می گذارید و بی خیال اندیشه اید.
حداقل لهو و لعب بگذارید تا رستگار شوید

بحث کردن با هر همنوعی صدها بار بهتر از ساکت ماندن است.
دلیلش چیست؟


فهمیده
فروغ فیلسوف بود
و نه فریدون شومن.
صد سال دیگر هم در جهان
فروغی از مادر زاده نخواهد شد.
ما شاید دوهزار صفحه تحلیل راجع به اشعار فروغ منتشر کرده باشیم.
بعضی از اشعار فروغ را دوبار تحلییل کرده ایم.
فروغ گوهری بی همتا در مقیاس جهانی ست.
فروغ هم مثل فریدون ترور شده است.


منظور از دموکراسی چیست؟
شعار زن زندگی آزادی
که به معنی دموکراسی خواهی نیست.
محتوای اصلی اعتراضات در جنقوری
کندن از اولیگارشیسم کثافت روسیه و پیوستن به امپریالیسم و قبل از همه امریکا ست.
خلایق در جنقوری
اصلا سیاسی نیستند تا به دموکراسی نیازی داشته باشند.
همه دبنال بند تنبانند
امپریالیسم
قصد سرنگونی جنقوری را ندارد.
دشمن دانا به از نادان دوست
خدمتی که خمینی و شرکا و پوتین و پالان به امپریالیسم کرده اند
شاه هرگز نکرده است



دامپروری و مرغداری و باغبانی و گلکاری و غیره
به نفع گلها و مرغها و دام ها ست.
انسان ضمنا خادم طبیعت است.
حالا صدها نوع گل و سگ و گربه و غیره وجود دارد.
بدون خدمت بشریتبه طبیعت
چنین چیزی محال می گشت


آره.
سؤال این است که چه می خواهید؟
ما ۲۰ سال است و بیش از ۲۰ هزار مطلب ترجمه و تألیف و منتشر کرده ایم. فقط اجنه خوانده اند.
عیرانی ها دنبال بند تنبانند


آغوش و نان و غزه و لبنان



دیالک تیک طبیعت و جامعه

جامعه گرا چه فرقه ای است
که خرافات خیام را به خورد خلایق می دهد؟


ارنست همینگوی
هر آزادیخواهی
قرض غیر قابل پرداختی به ارتش سرخ دارد.


جورج اورول
آره.

خر پول زاده ای
که
لاطائلات عنقلابی اش
توسط سازمان سیا
به همه زبان ها ترجمه می شود
و
ضمنا
میلیونر می شود
خادم است و یا فاسد؟


مطمئنید که حقوق بشر را از روی این منشور نوشته اند؟ محتوای این منشور چیست؟


نادانی و ویدا

خرافه رایجی است
ولی فاقد ارزش علمی است.
نادانی و دانایی
هم نسبی اند و هم ثانوی.
چیزهای نسبی و ثانوی نمی توانند بزرگ ترین درد بشر و یا گاو و خر باشند.


حرف های دوستانه هزینه ای ندارند.
ولی حاصلخیزند.
فرنگی

هی فرنگی
حاصلخیز برای کی و برای چی؟

حر ف باید خود حرف باشد تا عوامفریبی نباشد.
همنوعدوستی ننه تره زا
به درد ننه اش میخورد.
زنده آنانند که می رزمند
و
نه
آنانکه خلایق را خر می کنند و خوش می گذرانند.



خشم گرفتن بر جهان ابلهانه است.
چون
جهان برای خشم کسی تره خرد نمی کند.
فرنگی

منظور از جهان چیست؟
جهان
یعنی جامعه.
چگونه می توان ادعا کرد که جامعه به انتقاد کسی تره خرد نمی کند،
وقتی وجب به وجب خاک زمین به خون منتقدان علمی و انقلابی آغشته است.
گالیله ها به توبه مجبور شده اند.
خاوران ها مملو از پیکر شقه شقه گشته منتقدین علمی و انقلابی است.



راسل ریاضیدان بزرگی
بوده است
و
همراه با وایتهد
بزرگ ترین کتاب ریاضی را نوشته است
ولی به لحاظ جهان بینی سرگردان زیسته است.
بگذارید اولین هارت این هات و پورت او را مورد تأمل قرار دهیم:
۱
منظور از «ناخواسته تولد یافتن» چیست؟
تولید مثل
قانون عینی هستی به طور کلی است:
فکر و ذکر  هر نبات و جانور
تولید مثل است تا نوع خود را حفظ کند و توسعه دهد و تحکیم بخشد.
در زمینه تولید مثل در جامعه
علاوه بر عوامل طبیعی و غریزی
عوامل جامعتی وارد عمل می شوند.
ضمنا تولید و تولید مثل از گردنه دیالک تیک ضرورت (جبر) و تصادف می گذرد.
ناگهان در حین جفتگیری
تصادفا نطفه ای بسته می شود و توله ای زاده ای می شود.
نطفه و نوزاد که نباید برای رشد و توسعه و تولد خود تصمیم بگیرد.
ننه و بابا و طبقه حاکمه تصمیم می گیرد.
چه بسا زنان
جای خالی عشق در خانواده را با توله پر می کنند تا شوهرشان طلاق ندهد.
هارت های دیگر راسل را هم در فرصتی دیگر می توان تحلیل و رد کرد.



از من میشنوین دنبال آدمی نباشین که فقط پولدار باشه! چون چیزایی که تو زندگی مهمن و بهشون احتیاج داری "رایگانه" مثل اخلاق، وقت، توجه، ارزش، تعهد، مسئولیت پذیری، دوست داشتن، وفاداری
زپوری

این اندرز زپوری به چه معنی است؟
مخاطب زپوری کیانند
و
چه کاره اند؟
کجای جامعه قرار دارند که کسب و کارشان جست و جوی کسی است؟


قصـورِ عقـل کجا و قیـاسِ قـامتِ عشـق
تـو هر قبـا که بـدوزی، به قـد ادراک است
ابتهاج

معنی تحت اللفظی:
عقل ناقص که نمی تواند قامت عشق را تعیین کند.
بنابرین تصور هر کس از عشق
به اندازه عقل ناقصش است.

سایه
از طلاب حافظ است و کسب و کار هر دو
هندوانه چپاندن در بغل بو کندوی عشق و شراب است




رفتیم خواستگاری برای آقا داداشم،دختره گفت من بار اول با کسی حرف نمیزنم،داداشم گفت باشه حرف نزن کسی مجبورت نکرده
هنگامه

می پرسیدی:
مگر گفتن همین جفنگ (من بار اول با کسی حرف نمیزنم) حرف نیست؟
ضمنا
می پرسیدی:
من ـ زور از حرف زدن در بار اول چیست؟
شاید منظورش دادن جواب آری و یا نه باشد.
الله اعلم
البته اگر به شاه برنخورد.





کسی که در محبوب ساختن خود زیاده روی کند حقیر شمرده می شود و آنکه در ترساندن زیردستان مبالغه کند منفور می گردد.
{ نیکولو ماکیاوللی }
بگذارید این هارت و پورت ماکیاولی را به محک تجربه روزمره بزنیم:
این دو مشخصه را هم ترامپ دارد و هم پوتین.

در حالیکه
بیش از نصف سکنه امریکا و روسیه به این دو به اصطلاح حقیر منفور رأی داده اند.
پس هم هارت ماکیاولی غلط است و هم پورتش.

سؤال اکنون این است که دلیل عظمت و محبوبیت ایندو چیست؟





افکار و دانش و ایمان ما بی معنی اند.
فقط اعمال ما مهمند.
فرنگی

هی فرنگی کر و کور و خر
بدون اندیشه
عمل محال است.
البته اگر آب زمزم در هاون قم کوبیدن را عمل ننامیم

گاهی اُمید بر سبزه‌زارِ تنم نقش میزند،
و گاهی یاس تمامیِ جوانه‌های امیدم را چون خوره می‌خراشد،
و بدین سان زندگیِ دردآلودم میگذرد
فریدون فروغی



وظیفـه بشـر راضـی شـدن و قبـول کـردن نیسـت
اعتـراض کـردن و انـقلاب اسـت .
تنهـا با عاصیـگری اسـت کـه بشـر مـی توانـد به حـقیقت پـی ببـرد
عریان فالچی

هی عریان فالچی
انقلاب چیست؟
عصیان که ربطی به انقلاب ندارد.
ضمنا
عصیان کسب و کار خران است و نه خردگرایان.
خر هم محال است که به حقیقت دست یابد.
حقیقت
همان آب حیات است که در ظلمات است و خر قادر به نفوذ در ظلمات نیست.


رضاشاه
به لحاظ طبقاتی
فئودال بوده
و
فرق ماهوی با روحانیت کثافت نداشته است.
محمدرضاشاه
پس از انقلاب سفید
بورژوا شده بود و موضع ضد فئودالی و ضد روحانی و عملا ضد رضاشاهی گرفته بود. اکنون
شازده رضا
بورژوا ست
و
فرقی با روحانیت که بورژوا شده
ندارد.
شازده رضا مثل محمدرضا
ضد رضا شاه است


من اگر پيامبر بودم،
رسالتم شادمانى بود،
بشارتم آزادى
و
معجزه ام خنداندن كودكان.
نه از جهنمى مى ترساندم و نه به بهشتى وعده می دادم...
تنها مى آموختم انديشيدن را و "انسان" بودن را .
چارلی چاپلين

تفاوت گاندی و چارلی با لاهوتی و برشت
در جهان بینی آنها ست.
چارلی
معنی مفهوم فلسفی رسالت (سوبژکتیویته) را اصلا نمی داند.
رسالت
نه چیزی پسیکولوژیکی مثلا شادمانی
بلکه چیزی طبقاتی ـ تاریخی است
مثال
حضرت محمد
رسوال الله است
الله = انعکاس انتزاعی و آسمانی اعضای طبقه حاکمه برده دار و روحانی.
رسالت حضرت محمد
برده سازی بشریت بوده است.
الله = برده دار انتزاعی



طبقه حاکمه طویله روسیه کیست؟
اولیگارش های بی شرم و بی شعور که بهتر از امپریالیست ها نیستند
روسیه را امپریالیسم
تقویت می کند تا کیسه خلیفه را پر کند.
خدمتی که پوتین و پالان به کنسرن های امپریایلستی مثلا به کنسرن ها تسلیحاتی و گاز مایع و غیره کرده
لا تحد و لا تحسی است.
پوتین
متحد امپریالیست ها و نئوفاشیست ها ست.



خرافات
به چه معنی اند؟
جهان بینی خود هدایت
جهان بینی همان روحانیت است.

هم هدایت و هم هیتلر و هم روحانیت
طرفداران نیهلیسم اند:
جنگ و مرگ و شهادت را بر صلح و سازندگی و زندگی ترجیح می دهند.
هیتلر میخواهد دولت ۱۰۰۰ ساله برای نژاد عن تر بسازد
روحانیت می خواهد به صدر اسلام برگردد
هدایت هم میخواهد در گور عنگور بخورد و به آرامش برسد


در واقع تنها دو چیز هست
که می‌تواند انسان را تغییر دهد
عشقی بزرگ، یا خواندن کتابی بزرگ.
حمایت

چرا و به چه دلیل؟
ضمنا
عشق چیست؟
مطالعه کتاب به چه معنی است؟
معیار برای طبقه بندی کتب و عشق و افراد به بزرگ و کوچک چیست؟

شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست،
مملکت رفته ز دست،
 هر‌دَم از دستانِ مستان فتنه و غوغا بپاست،
 کار ایران با خداست...
ملک_الشعرا_بهار

ملک الشعرای بهار جزو طبقه حاکمه بوده است.
او شعور مارکسیستی نداشته است تا بتواند جامعه را درک کند و توضیح دهد
شاه و شیخ و شحنه و میر
مثل خود او مأمور معذور طبقه حاکمه اند.
با تعویض اینها جامعه عوض نمی شود.
انقلاب = تعویض طبقه حاکمه



جنقوریان
تعریف ساده ترین مفاهیم را نمی اموزند.
مثلا تعریف انتخاب را.
در نتیجه
تمکین به اراده طبقه حاکمه و ارباب خانه و ارباب آسمانی ـ انتزاعی
به معنی انتخاب آگاهانه و داوطلبانه جا زده می شود.
حتی کسانی که مخالف حجابند و حجاب را رعایت نمی کنند،
حتما نباید اهل انتخاب باشند.
در زمان شاه که بی حجابی مد شده بود،
خیلی ها
تحت فشار جو حاکم
مجبور به بی حجابی شده بودند.
انتخابات در طوایل طبقاتی
هم
از همین قماشند.
طبقات حاکمه
نمایندگان سرسپرده خود را
رنگ می زند و به عنوان کاندید وارد صحنه عوامفریبی می ند
و
خلایق خر
به این و یا ان نماینده طبقه حاکمه رأی می دهند
و
با این توهم می زیند که مجاز به انتخاب اند و آدمند.

دایه دایه وقت جنگه

وقت جنگ با کیست؟

این ترانه ای ارتجاعی است
که در زمان شاه
رادیو صدام
هر شب منتشر می کرد



در زندگی
چیزهایی مهمتر از بالابردن مستمر سرعت زندگی وجود دارند.
گاندی

منظور از بالاتر بردن سرعت زندگی چیست؟
زندگی
روندی عینی است.
یعنی بی اعتنا به این و ان است.
بشر فقط می تواند مدت زمان عمر خود را و یا کار خود را
کاهش و یا افزایش دهد
ولی نمیتواند سرعت تعویض شب و روز و فصول سال را تغییر دهد.
با پیشرفت علم و فن
کارها سریعتر انجام می یابند.
مثلا راه صد ساله در ۱۰ سال طی می شود.
این به معنی غلبه نسبی بشر بر طبیعت است.
این به معنی گسترش دامنه اختیار آدمی است.
بهتر هم همین است.
اکنون میتوان در چند ساعت با صدها نفر هماندیشی کرد
قبلا برای این کار دهها سال لازم می آمد.


این شعر را اخوان پس از کودتای ۲۸ مرداد
سروده است.
در این شعر اخوان
جو خفقانی جامعه تصور و تصویر می شود.
همین جو
پس از سرکوب حزب توده توسط خمینی و شرکاء
دوباره برقرار شد.
صدهزار بار بدتر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر