۱۴۰۱ خرداد ۱۴, شنبه

درنگی در اندرزهای انتزاعی و بند تنبانی مادر بزرگ های آلمانی (۱)

 https://scontent-ham3-1.xx.fbcdn.net/v/t39.30808-6/286360419_359481902947878_4090603825229476545_n.jpg?_nc_cat=108&ccb=1-7&_nc_sid=730e14&_nc_ohc=euW39UomzGEAX8xj5Uk&_nc_ht=scontent-ham3-1.xx&oh=00_AT-ZynHvzxU4XBtNcUKYkegmhdzENGirIqSDFUdEMKz3Gw&oe=62A17C70
 
میم حجری
 
۱
جایی که دعوتت نکرده اند، نرو

مسئله اما این است
 که
کی
در چه شرایطی
به چه جایی
نباید برود.
 
گاهی شهری برای آدمی
تحت شرایطی 
تنگتر از سوراخ موشی می شود و آدم خود را مطلقا تنها، بی کس، بی پناه می بیند
و
بسان غریقی به هر تخته پاره ای برای لحظه ای پناه می برد
تا از گزند شحنه در امان باشد.
 
آدم
آدم است و شرایط متنوعند و آدمی را به ذلتی عظیم دچار می سازند.

۲
راجع به چیزهایی که نمی دانی، حرف نزن

ندانستن چیزی
نه مطلق، بلکه نسبی است.
 
حتی بضاعت معرفتی خر در روند زندگی
افزایش می یابد
چه رسد به آدم.
 
زادگاه دانش
تجربه و کار است.
 
هماندیشی با همنوع
هم
نوعی کار است.
 
هماندیشی
کار فکری است.
 
اگر همه اعضای جامعه به دلیل کمدانی سکوت کنند
جامعه طویله تر از طویله می شود.
 
چون در طویله حتی حیوانات با هم حرف می زنند
و
مادر بزرگی قادر به دادن خاموش باش به حیوانات نیست.
 
سخن
بهتر از سکوت
است
و
جنبش
بهتر از سکون.


ادامه دارد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر