۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۱, شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۴۵۹)

  Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Frucht

  میم حجری



۵۸۱۷

سنگ سخنگو

در اندرون آدمی چیزی وجود ندارد که در برون از اندام او نباشد. 

چیزهای درونی منشاء برونی دارند و بس.


۵۸۱۸

سنگ سخنگو

اعتماد مانند یک کاغذ است
وقتی مچاله شد دیگر هرگز بحالت اولش بر نمی گردد


سگ سخن جو

 

روی مفهوم معروف اعتماد باید کار کرد.
اعتماد یعنی اتکا به کسی و یا چیزی.
اعتماد ایدئال
اعتمادی مبتنی بر شناخت است.

ما با چهار نوع اعتماد به سوبژکت (همنوع) و سیستم
سر و کار داریم:

الف
اعماد کورکورانه و ساده لوحانه

ب
اعتماد اجباری و جبری

پ
اعتماد اندیشیده و آگاهانه

اعتماد اندیشیده و آگاهانه کاغذ واره نیست.

ت
اعتماد به نفس

بهترین نوع اعتماد
اعتماد به نفس است.
چون کسی بهتر از خود فرد
از نقاط قوت و ضعف او باخبر نیست.

۵۸۱۹

سنگ سخنگو

هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی) انتزاعی و همیشه همان
وجود ندارد.
هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی)
پدیده های تاریخی اند:
یعنی روزی پدید آمده اند
رشد کرده اند
و
روزی زوال می یابند.
هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی)
طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی اند.
سعدی
مبلغ هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی) فئودالی است.
کانت مبلغ هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی) بورژوایی ـ انقلابی آغازین است.
پرولتاریا و مارکسیسم
نافی دیالک تیکی هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی) است.
یعنی
هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی)
در مارکسیسم و سوسیالیسم
نفی و اثبات می شود.
یعنی
هومانیته (انسانیت) و هومانیسم (انسان پرستی) در سوسیالیسم
تحقق عملی و مادی می یابد.
در نتیجه
فضیلت بودن خود را از دست می دهد.
من
آن روزم آرزو ست.


۵۸۲۰

سنگ سخنگو

سوسیالیست ها خفته در خاورانند. 

اساتید دانش کاه عضو و جزو طبقه حاکمه اند. 

سوسولیست اند نه سوسیالیست

۵۸۲۱

سنگ سخنگو

 

 ۱
شیدان وثیق

سده‌های هفدهم و هجدهم میلادی:
ترقی راسیونالیسم (خردگرایی) و پیش‌رفت علوم، هنر، ادبیات، فلسفه در آزادی و استقلال از دین و کلیسا. در میدان فلسفه: هابز (۱۵۸۸-۱۶۷۹) و اسپینوزا (۱۶۳۲-۱۶۷۷). روشنگری Les Lumières در فرانسه با وُلتر (۱۶۹۴-۱۷۷۸) و روسو (۱۷۱۲-۱۷۷۸). Aufklärung در آلمان با کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴). رواداری دینی و عقیدتی (توُلِرانس) در انگلستان با جان لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴).


سگ سخن جو

 

شیدان برای توضیح سیر تاریخی سکولاریسم
زیربنای اقتصادی جامعه بشری را فراموش می کند
و
عناصر روبنای ایده ئولوژیکی (راسیونالیسم (خردگرایی) و علوم، هنر، ادبیات، فلسفه) را یکه تاز میدان می سازد که ثانوی اند.
ضمنا اشاره ای به سوبژکت تاریخ در این دوران یعنی بورژوازی انقلابی آغازین و انقلابات بورژوایی نمی کند.
فلاسفه ماتریالیست فرانسه از لامتری تا دیدرو و دآلامبرو هلوه تیوس و هولباخ (مؤلفین دایرة المعارف سی و چند جلدی فرانسه) و ایدئالیست های آلمانی از قبیل کانت و فیشته و هگل و ماتریالیست متافیزیکی بزرگ فویرباخ که تبر بر تبار تفکرات مذهبی فرود می آورند و زمینه فکری لازم برای انقلابات بورژوایی را فراهم می اورند، فراموش می شوند

۵۸۲۲

سنگ سخنگو

۲
– ۱۷۸۹ – ۱۸۷۱: دوران انقلاب‌های اجتماعی، از جمله بر ضد کلیسا‌سالاری و برای جدایی دولت و دین. از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹-۱۷۹۹) تا کمون پاریس (۱۸۷۱).


سگ سخن جو

 

انقلابات اجتماعی
انقلابات ضد فئودالی و بورژوایی بوده اند که اشرافیت فئودال و روحانی را سلب مالکیت می کنند و خرد به عنوان آلترناتیوی برای خدا مطرح می شود.
کمون پاریس انقلاب پرولتری بوده است.
که ۷۰ روز عمر می کند تا انقلاب اکتبر ۷۰ سال عمر کند.


۵۸۲۳

سنگ سخنگو

غم و شادی تحت شرایط مادی به افراد تحمیل می شوند. 

جبری اند و نه اختیاری

۵۸۲۴

سنگ سخنگو 

 
۱
کاش ما آدمها وقتی بزرگ می شدیم،دلمون به همون سادگی
وپاکی وصافی کودکی باقی میموند


سگ سخن جو

 

دل چیست؟
دل و یا ضمیر و ذهن و روح و شعور
آیینه است.
آیینه ای که مناسبات جامعتی در آن منعکس می شوند (عکس می اندازند.)
اصل (مناسبات جامعتی) تعیین کننده عکس است.
دل مقصر نیست
دل کاره ای نیست.
اصل باید تصحیح شود.

۵۸۲۵

سنگ سخنگو

۲
کاش سنگدل نمی شدیم،بی رحم نمی شدیم،بی تفاوت نمی شدیم
کینه ای و بدخواه وحریص وکلک باز ومتظاهر وپرتوقع نمی شدیم


سگ سخن جو

 

مناسبات جامعتی سرمایه داری
جامعه را اتمیزه می کند.
تنها، بیکس، بی پناه می کند.
جنگ همه بر ضد همه شعله ور می شود.
سقوط فکری و اتیکی و استه تیکی
به افراد دیکته و تحمیل می شود.
دست خود افراد که نیست.
برای تشکیل هارمونی و هماهنگی میان افراد باید مناسبات جامعتی زیر و زبر شوند.
انقلاب سوسیالیستی همنی فونکسیون را دارد:
زیر و زبرسازی مناسبات جامعتی را

۵۸۲۶

سنگ سخنگو

۳
من قربان دلهای زلال وصاف همه ی بچه ها می روم
دلم برای کودکی ام تنگ شده


سگ سخن جو

 

به ایام طفولیت نمی توان برگشت و ارزش برگشت هم ندارد.
ایدئال ها باید در اینده جست و جو شوند و نه در گذشته.
ایام طفولیت ایام صغارت، وابستگی، نادانی و ساده لوحی است.
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده می رویم


۵۸۲۷

سنگ سخنگو

نوید آنتونی: 

«حکومت ملاها، رژیم آخوندی و رژیم ولائی شما این ادبیات را از رجویستها آموخته اید،

یک مارکسیست لنینیست تحلیل طبقاتی و ماهیت شناختی دارد» 

سگ سخن جو

 

شما که تعریف رویزیونیسم را نمی دانید. 

حالا دم از مارکسیسم می زنید. 

مارکسیسم چیست؟
 

۵۸۲۸

سنگ سخنگو

هرگز خود را با کسی مقایسه نکنید.

سگ سخن جو

 

چشم.
ولی
مقایسه ساده ترین و طبیعی ترین طرز و طریق و ترفند
برای شناخت بخور و نمیر خود و جامعه و محیط خود است.
مقایسه را هم از خلایق بگیری،
دیگر راه و طریق و ترفندی برای تشخیص و تمیز «هر» از «بر»
برای شان باقی نمی ماند.
دست مان به دامن تان
رحم کنید.

۵۸۲۹

سنگ سخنگو
حکومت نوکر ملت است.
جعفر


سگ سخن جو

 

حکومت و یا دولت را حریفی به نام لنین
در کتابی به نام دولت و انقلاب
تعریف کرده است.
دولت و یا حکومت نه نوکر ملت،
بلکه نوکر طبقه حاکمه است.

۵۸۳۰

سنگ سخنگو

چریک ها عمدتا بچه فئودال و بچه اخوند و یا آخوند بوده اند و عمیقا ضد توده ای بوده اند. 

مرادشان جلال آل احمد و احمد شاملو بوده است. 

پویان اخوند بوده است و احمدزاده ها بچه های آخوند بی عمامه ای به نام شیخ طاهر بوده اند

۵۸۳۱

سنگ سخنگو

ممنون. 

حرفی به ما بزن. 

ما در پناه پنجره ایم. 

با آفتاب رابطه داریم

۵۸۳۲

سنگ سخنگو

کار از دید کارل

"كار
پيش از هر چيز
روندی (رابطه ای) بين انسان و طبيعت است
روندی كه انسان در آن
به واسطه‌ي اعمال خويش
جذب و دفع خود با طبيعت را
تنظيم و كنترل مي‌كند:
انسان در روند کار با مواد طبيعي
به عنوان نيرويي طبيعي
روبرو مي‌شود.
(برای اینکه خود آٔمی، موجودی نیمه طبیعی ـ نیمه اجتماعی است.)

انسان قواي طبيعي پيكر خود، بازوها و پاها، سر و دستان خود را به حركت در مي‌آورد تا مواد طبيعي را در شكلي سازگار با نيازهايش از آن خود كند.

(مفهوم ناز ان خود کردن» در قاموس مارکس شناختن است که آغاز تحول بخشیدن است.)

در حالي كه انسان از طريق اين حركت بر طبيعت خارجي اثر مي‌گذارد و آن را تغيير مي‌دهد، هم‌زمان طبيعت خويش را نيز تغيير مي‌دهد.

(منظور مارکس این است که انسان در اثر کار و در روند کار
هم محیط طبیعی خود را تغییر می دهد و هم خویشتن خویش را.
یعنی به تفکر و تکلم آغاز می کند و اجتماعی می شود.
کار گذار از حیوان به انسان را امکان پذیر می سازد.
اگر نیای میمونی ما مجبور به کار نمی شد، هرگز آدم نمی شد.)

انسان
ظرفیت هایی (پتانسیال هایی) را كه در اين طبيعت نهفته است،
توسعه می دهد و بازي اين نيروها را تابع قدرت مطلق خويش مي‌ سازد.

ما در اين‌جا به آن فرم هاي اوليه و غريزي كار كه در سطح جانوران باقي مي‌مانند، نمي‌پردازيم.

فاصله‌ي زماني عظيمي اوضاع و احوالي را كه در آن آدمي نيروي كار خود را به عنوان كالا براي فروش به بازار كار مي‌آورد از وضعيتي جدا مي‌كند كه در آن كار انسان هنوز فرم غريزي اوليه‌ي خود را از دست نداده بود.

بنابراين، كار
منحصرا" از آن انسان است.
عنكبوت اعمالي را انجام مي‌دهد كه به كار بافنده شبيه است، و زنبور با ساختن سلول هاي مشبكي لانه‌ي خود
روي دست بسياري از معماران بلند مي‌شود.
اما آن‌چه بدترين معمار را از بهترين زنبور متمايز مي‌كند اين است كه معمار خانه‌ها را پيش از آن‌كه از مصالح ساختمانی بسازد در ذهن خود بنا مي‌كند.
در پايان هر روند كار، نتيجه‌اي حاصل مي‌شود كه از همان آغاز در تصور معمار بود و بنابراين پيش‌تر به طور ذهني وجود داشت.
آدمي نه تنها در فرم مواد طبيعي تغييري پديد مي‌آورد
بلكه قصد خود را هم‌زمان در اين مواد به تحقق مي‌رساند."


۵۸۳۳

سنگ سخنگو

اوپوزیسیون شاه
عملا و عینا
 فئودالی ـ ارتجاعی بوده است.
با علم سرخ و سیاه.
ارتجاع سرخ و سیاه
یکی از مفاهیم علمی و رئالیستی و راسیونالیستی مؤلفین کتاب انقلاب سفید است که مانیفست انقلاب ضد فئودالی سفید است.
مفهوم علمی دیگر آنان «خرابکاران» بود.
این مفاهیم جزو خدمات سران انقلاب سفید محسوب می شوند.
در بهمن نکبت
ارتجاع بر انقلاب پیروز شده است.
 ترادیسیون بر مدرنیته پیروز شده است
 (سنت بر تجدد)

۵۸۳۴

سنگ سخنگو

ماست های من بسیار خوشمزه تر است

سگ سخن جو

 

مزه تعیین کننده نیست.
تعیین کننده چیست؟
می توان به هر زباله ای ادویه زد و خوشمزه ترین غذا را پخت.
 مثل مک دونالد.
اکنون در آلمان برای کسانی که دچار دیابت اند (مرض قند)
ماستی تولید می شود که فاقد لاکتوز (ماده قندی) است.
هنر این است.
منبع طعم و مزه
مواد قندی و چربی است که هر دو مضرند


۵۸۳۵

سنگ سخنگو

نه. 

هدف هماندیشی است و نه تظاهر و تزویر و تئاتر. 

هورا کشیدن که هنر نیست. 

کشف حقیقت هنر است. 

تأیید که نشانه محبت نیست. 

انتقاد هسته پسته مهر و محبت است. 

سرسخت ترین منتقدین هر کس، مادر و پدر او ست که عاشق ترین اند.
 

۵۸۳۶

سنگ سخنگو

استالین و مسائل لنینیسم

۱۹۲۰، استالین تلاشهای اقلیتهای ملی در سوءاستفاده از حق جدائی از روسیه را مورد نکوهش قرار داد


سگ سخن جو

 

عجب.
مستعمرات سابق 

داوطلبانه به جمهوری شورا ها پیوسته بودند.
حق جدایی مستعمرات روسیه تزاری از اتحاد جماهیر شوروی
یکی از اصول اساسی لنینیسم بوده است.


۵۸۳۷

سنگ سخنگو

ز خون وُ آتش، فولادِ آبدیده شدیم
قدم فراتر وُ صف‌ها فشرده‌تر رفقا
قسم به خون شهیدان آزادی
نمانده چیزی تا قله‌ی ظفر رفقا
بجز به‌موزه نمانَد نشان ز تخت‌‌و کلاه
به داسِ برزگر و پتکِ کارگر رفقا
غروبِ دولتِ‌چنگیز و صبحِ‌ دولتِ ماست
خروس می‌دهد آوازه‌ی سحر رفقا
وطن خرابه‌ی این یک‌هزار فامیل است
که تکیه‌شان به‌کلاه‌ست و زور و زر رفقا
بگو به دشمن، این قرن، قرن ملت‌هاست
نمانَد از بُت و بت‌خانه‌ها اثر رفقا
گذشت آنکه ببندند چشم‌و گوش‌و زبان
ز ملتی که در این ره گذاشت سر رفقا
ز شرق‌و غرب‌و شمال‌و جنوب، گردش‌ِکار
نوید می‌دهد از لذت ثمر رفقا
محمدعلی افراشته


۵۸۳۸

سنگ سخنگو

رهبر که نه. 

حزب. 

حزب طراز نوین. 

حزبی فلسفی. 

مارکسیستی ـ لنیینستی. 

رهبر فقط از طبقات مرفه آمده و می آید. 

درد بی درمان هم همین است


۵۸۳۹

سنگ سخنگو

شعری از سیاوش کسرایی
به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر
بَر سکویِ ماهِ مه
و اینک می‌‌بینم‌تان
نه‌ در سایة پرچم‌های سرخ‌تان
نه‌ در صفِ بی‌‌پایان‌تان
که در گریزِ دشمن و هراسِ آن چشمان
که ارزیابی‌تان می‌‌کنند
با دقتِ دلالگان
و می‌‌اندیشم که چه خواهد شد اگر
متحد شوید
کارگران ایران!
می‌ آیید
از فرازِ خیزابه‌هایِ خون
-بی‌‌تشویشِ باد و مبادِ جان -
از درونِ گِردبادِ جنگ و جنون
می‌ آیید
پیمان‌کرده
پیوند‌زده
پیکار‌کرده و پیروزی آورده
که خود
پیک و پیامید
شایستة نامید
می‌‌گذرید
بر فرشی از لاله
از دلِ‌ دالانِ آفرین و هِلهله
برمی‌‌آیید و
می‌‌ایستید
بر سکویِ افتخارِ اولِ ماه مه‌
تا شاهان
از پیشگاه‌تان
بگذرند و سرمایه‌داران.
ای‌ خداوارگان
ای‌ کارگران که دستِ شما راست
تردستیِ آفرینندگی:
تراشِ آهن و سنگ
سازِ سقف و ستون
بُرشِ به‌هنگامْ بر اندامِ زندگی‌
و رهانیدنِ حیات از برهنگی
نیای‌تان نعل‌بند بود
شما چلنگر
فرزندان‌تان موشک خواهند ساخت
آی‌ چه والا که شمایید:
اسبی رهوار کردن
قفل گشودن
و آسمان را پوییدن
این بس
که بازوان بگشایید و
جغرافیایِ جهان
در آغوش‌تان باشد
می‌‌شناختم
شمایان را به بویِ شمایان
و نه‌ بوی شبنم عرق
که بر مفرغِ اندامتان می‌‌نشست
نه‌ به بوی روغن چرخ و دستگاه
و نه‌ حتی به بوی نفت
که پیشاپیش شما می‌‌دوید
می‌ شناختم
به عطرِ کار
که از هزار ابزار می‌‌تراوید
و اینک می‌‌بینم‌تان
نه‌ در سایة پرچم‌های سرخ‌تان
نه‌ در صفِ بی‌‌پایان‌تان
که در گریزِ دشمن و هراسِ آن چشمان
که ارزیابی‌تان می‌‌کنند
با دقتِ دلالگان
و می‌‌اندیشم که چه خواهد شد اگر
متحد شوید
کارگران ایران!

 


۵۸۴۰

سنگ سخنگو

سرو به مثابه سمبل آزادگی از مفاهیم اشراف برده دار و فئودال انگل است. 

هر چیز و هر کس که بی ثمر باشد برای اینها مظهر آزادگی و برتری و سروری است و هر چیز و هر کس که مولد و زحمتکش باشد حقیر و ذلیل و زباله است


۵۸۴۱

سنگ سخنگو

سادگورو


۱
عابد بودن مربوط به خودت است و به هیچ چیز دیگری ربطی ندارد.


سگ سخن جو

 

همه چیز به همه چیز ربط دارد.
هستی
کل به هم پیوسته ای است
و تأثیر متقابل
قانون اساسی هستی است.
هیچ ذره ای حتی تنها و ایزوله نیست.
عبادت دلیل اجتماعی، اقتصادی، فکری، فرهنگی و معرفتی و ایده ئولوژیکی دارد.


۵۸۴۲

سنگ سخنگو

۲
خالق نیازی به عبادت تو ندارد.


سگ سخن جو

 

خلقت
توضیح فقهی پیدایش موجودات است و فاقد اعتبار علمی است ولی بهتر از هیچ است.
مولانا هم می دانست:
از جمادی مردم و نامی (نبات) شدم
وز نما مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و ادم شدم.

 
توسعه و تکامل در بین است و نه خلقت
واقعیت عینی ازلی و ابدی است
خدا چیست و کیست؟


۵۸۴۳

سنگ سخنگو

ای که همه نگاهِ من، خورده گره به روی تو
تا نرود نفس زِ تن، پا نکشم زِ کوی تو...
حسين منزوى


سگ سخن جو

 

معنی تحت اللفظی:
من از تماشای روی تو و ایستادن در کوی تو
سیری نمی پذیرم

تو حسین منزوی هستی که عزلت گزینی
و
یا
حسین کنوی هستی که خون مکی و ذله سازی و منت گذاری؟



۵۸۴۴

سنگ سخنگو

افتاده ام، در کوی تو ،
پیچیده ام،بر موی تو،
نازیده ام ،بر روی تو،
آن دل ،که بردی باز ده
مولانا


سگ سخن جو

 

دل که اسب و استر نیست تا افسارش را بگیرند و ببرند.
دل به معنی ضمیر و ذهن و روح و شعور است و به قول خواجه ای از شیراز
خود به پای خود ز دست صاحبدلان می رود

۵۸۴۵

سنگ سخنگو

 
خوشا سکوت، فنجان قهوه، میز
خوشا تنها نشستن چون مرغ دریایی که بر چوبکی بال می‌گشاید.
بگذار تا ابد اینجا با اشیای ساده بنشینیم؛ این فنجان قهوه، این کارد، این چنگال، اشیا در خودشان، من مرا می‌سازند.
موجها
ویرجینیا وولف


سگ سخن جو

 

 ویرجینیا جان
تنهایی افراد تا جایی قابل قبول است که با سکوت و سکون توأم باشد.
تو که همین حرف ها را می نویسی
عملا
تار تنهایی ادعایی خود را پاره می کنی.
چون
نوشتن
عملا و عینا
به معنی گفت و گو با همنوع و همنوعان است.
با همنوع و همنوعان غایب از نظر
و
ای بسا
حاضر در نظر نویسنده.
چون هر صاحب سخن را مستمعی هست و هر مستمعی را صاحب سخنی.
دیالک تیک مستمع و صاحب سخن را صائب حتی می شناخته:

مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد


و گرنه تو چیزی نمی نوشتی و نمی خواندی
 

۵۸۴۶

سنگ سخنگو

ممنون.
نه.
 فارسی شما بهتر از فارسی ما ست.
قضیه بیشک برعکس است.
 اسلام و تسلیم دعوت به بردگی است.
 اسلام ایده ئولوژی اشرافیت برده دار است.
اسلام 
 بشریت را برده میخواهد و برده می داند.
الله معبود است و انس و جن و ملک عبد او هستند.
نماز با تعظیم و رکوع و سجود و حمد و تسبیح
تمرین تعظیم در برابر اعضای طبقات حاکمه (اشراف برده دار، فئودال، بورژوازی و اوتوریته های دیگر) است.
 

۵۸۴۷

سنگ سخنگو

ممنون.
خاوری عضو حزب توده بوده است.
مثل همه اعضای حزب توده.
تلاش خاوری برای احیای حزب توده ستودنی است.
ولی مفهوم «صدای حقانیت حزب» مفهوم معیوبی است. مفهومیت ندارد.
حقانیت حزب
یعنی حق به جانب بودن حزب.
حق به جانب بودن حزب را می توان اثبات و یا رد کرد
ولی نمی توان کسی را صدای حق به جانب بودن حزب جا زد.

مثال:
پیک ایران را بانگ بی بند حزب توده می نامیدند.
این درست بود


۵۸۴۸

سنگ سخنگو

ایراد بینشی مایاکوفسکی و نه فقط او برجسته کردن مثبت و منفی افراد و بی اعتنایی به افکار است. 

لنینیسم زنده است و پاینده است و نه لنین. 

برای اینکه لنینیسم علم است و ربطی به لنین ندارد.
 

۵۸۴۹

سنگ سخنگو

توده اصولا مایل به رهبری نیست. 

رهبری توده به معنی پایان رهبری است. 

دموکراسی حقیقی است. 

اگر پوگاچف را فاکتور بگیریم 

بقیه رهبران از طبقات حاکمه اند


۵۸۵۰

سنگ سخنگو

مارکسیسم چیست؟
مارکسیسم به نظر ایشان اختراع مارکس است.
مارکسیسم به قول لنین
حاوی ۳ منبع و سرچشمه است:
فلسفه کلاسیک آلمان
اقتصاد سیاسی انگلیس
کمونیسم و یا سوسیالیسم علمی فرانسه


این به معنی بطلان ادعای ایشان مبنی بر اختراع مارکس بودن مارکسیسم است.
مارکسیسم مثل هر علم دیگر
توسعه میراث علمی نسل های پیشین است.
ربطی هم به مارکس و انگلس و لنین ندارد.
مارکسیسم اکنون در قله های توسعه است.
به قول لنین
همه از مارکسیسم دم می زنند بی آنکه بدانند مارکسیسم چیست.

ادامه دارد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر