۱۴۰۰ خرداد ۸, شنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۴۹۶)

ناگفته‌هایی از زندگی فروغ فرخزاد منتشر شد 

میم حجری

 

۶۴۷۲

سنگ سخنگو

صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمی دانی یا نامه نمی خوانی
مولانا


سگ سخن جو

 

چرا.
هم
نامه تواند خواند
و
هم
راه تواند داند.
فقط
حوصله امثال تو را ندارد.

۶۴۷۳

سنگ سخنگو

تئوری های شیری 

توطئه ـ تئوری اند. 

ارزش علمی ندارند.

۶۴۷۴

سنگ سخنگو

خـدا مـظهـر خـوبی ها سـت و خـوب هـا رو از ایـن دنـیا مـیـچیـنه.
افسانه


سگ سخن جو

 

این جمله افسانه مثل خودش زیبا ست
ولی منطقی نیست.
چون
اگر کسی مظهر چیزی باشد
بی نیاز از آن چیز خواهد بود و نیازی به چیدن و بردنش نخواهد داشت.

مرگ
هم
حادثه ای است.
مثل افتادن برگ

۶۴۷۵

سنگ سخنگو

پس از مرگ بر من کننده آفرین
فردوسی


سگ سخن جو

 

اول باید حکیم ابوالقاسم بود
تا
جنازه ات را به گورستان مسلمانان راه ندهند
بعد
خردمندان بر تو کنند آفرین.

این اسماعیل است که زبان فارسی نیک داند
لیک
اندیشیدن نتواند


۶۴۷۶

سنگ سخنگو

بعد از این خاک ره باده فروشانم و بس
با می و با می و می بر سر پیمانم و بس
 

سخن عشق تو می گویم اگر گویم و هیچ
قصه شوق تو می خوانم اگر خوانم و بس
 

کشم آن رنج روانکاه که دل داند و دل
دارم آن غم که خدا داند و من دانم و بس


۶۴۷۷

سنگ سخنگو

ممنون.
شما
کامنت ما را
یا
نخوانده اید
یا
با دقت درخور نخوانده اید
یا فقط مصراع شعر در آخر آن را خوانده اید
و گرنه می فهمیدید که
هورا
برای شاعر است
که
هم
زن است
هم
بر خلاف ما که افغانی هستیم،
ایرانی است
و
هم
صاحب ابتکار فکری ـ هنری ـ استه تیکی ستایش انگیزی است.

۶۴۷۸

سنگ سخنگو

ما به نوعی در این انتخابات ها با "تغییر سیاستمداران" به جای "تغییر سیاست ها"ی ساختاری مواجه بوده ایم.
قراگوزلو


سگ سخن جو

 

کاش چنین بود.
سیاستمداران
نه
در ج. ا.
و
نه
در دیگر ممالک کاپیتالیستی
تغییر نمی یابند.
نه
میر حسین تغییر یافته
نه
سیدعلی
و
نه
جنتی و احمدی نجات
نه
مرکل تغییر یافته و نه می
نه
با دین تغییر یافته نه بی دین (دونالد)

تغییرم آرزو ست.
ویرایش:
ما به نوعی در این انتخابات ها با "تعویض سیاستمداران" مواجه بوده ایم.

 
تفاوت تغییر با تعویض از زمین تا آسمان است.
خود تغییر هم
بی سمت و سو ست:
تغییر هم می تواند مثبت و مترقی باشد و هم منفی و مخرب

منظور از "تغییر سیاست ها"ی ساختاری چیست؟
اصلا
ساختار به چه معنی است؟

۶۴۷۹

سنگ سخنگو

چرا تو همیشه سوال میکنی ؟ دلیل معیوب و نیم بند بودن اظهارات زنده یاد کامبخش رو بنویس ! ما میخوانیم ، موافق بودیم ،تایید و تحسینت میکنیم ، مخالف باشیم ، نظرات خود را در نادرست بودن مطلبت درج مینماییم !
حریف


سگ سخن جو

 

هدف
روشنگری است.
روشنگری
یعنی برانگیختن همنوع به هماندیشی
و نه ابلاغ نظر.

روشنگران دنبال تحسین این و آن نبوده اند و نیستند.
هدف
این است که همین ادعای عبدالصمد
با دقت بخوان و نمیری خوانده شود و ایرادات تئوریکی اش کشف شود.


۶۴۸۰

سنگ سخنگو

«فاش» ایسم!
«کپیتال» ایسم!
حال؛
کدام،
«؟» ایسم، سعادت بشر/انسان را پاینده و پایدار میسازد؟
کامکار


سگ سخن جو

 

ایسم چیست؟
هر ایسمی که ایسم نیست
به همان سان که هر گردی
گردو نیست.

کاپیتالیسم
یک صورت بندی (فرماسیون، نظام) اقتصادی است.
کاپیتالیسم
یک میلیون بار بهتر و مفیدتر و مترقی تر و انقلابی تر از صورت بندی برده داری (صورت بندی زمان رسول اکرم در صدر اسلام) و فئودالیسم (نظام ارباب ـ رعیتی) است.

فاشیسم
یکی از فرم های حکومت بورژوازی (طبقه اجتماعی کاپیتالیست و یا سرمایه دار) است.
فاشیسم همشیره همین فوندامننتالیسم فئودالی (القعده و طالبان و حزب الله و حماس و جهاد و داعش وبخور حلال و نخور حرام و غیره) است.
فاشیسم
فرم برهنه و عریان سرکوب و ستم، تخریب و ترور است.
فاشیسم
بسان فوندامنتالیسم
بدترین دشمن خلق یهود و توده و طبقه کارگر و احزاب کمونیست و زنان و زحمتکشان است.
فاشیسم در عمر ۵ ـ ۶ ساله نکبت بارش
۶ میلیون شهروند یهودی و کولی و کمونیست و بیمار و علیل را در داخل قلمرو خود و ۶۰ میلیون انسان دیگر را در خارج از قلمرو خود
ترور و کشتار و قلع و قمع کرد.
در کوره های آدمسوزی جزغاله کرد.
حتی بر کودکان خلق یهود و کمونیست ها و کولی ها رحم نکرد.
همان طور که فوندامنتالیسم در ۶ روز ۱۶۰۰ نفر را به گلوله می بندد و در ۶ ماه دهها هزار نفر را شقه شقه میکند و به خاوران می اندازد.


۶۴۸۱

سنگ سخنگو

واژه ها
قالب هایی
برای مفاهیم مربوطه اند.
با کشف ریشه واژه ای
نمی توان محتوای ان را (مفهوم مربوطه) را تعیین کرد.
عوضی
یعنی کسی که آسوسیال است.
آسوسیال
یعنی لاشخور، بی شرم.

۶۴۸۲

سنگ سخنگو

بی رحمی مردم نسبت به همدیگر
بدتر از فقر و بیماری است.
حریفه شریفه


سگ سخن جو

 

مقایسه
متد و رویه و روش بدی نیست.
بهتر از هیچ است.
ولی
راهگشا و مشکل گشا هم نیست.
ضمنا
مقایسه هر چیزی با چیزهای دیگر
مجاز نیست.

اولا
این مردم نیستند که نسبت به همدیگر بی رحمند
بلکه این طبقه حاکمه است که
خوشبختی اش در بدبختی مردم است.
یعنی سفره مردم هرچه خالی تر باشد
سفره اعضای طبقات حاکمه
به همان اندازه پرتر می گردد.
ثانیا
فقر و بیماری مثلا همین کرونا و قبلا طاعون و ایدز و وبا و سرطان و غیره
چه بسا
سرچشمه و منشاء دوری مردم از همدیگر و حتی نفرت و فرار مردم از همدیگر می شوند.
حریفی هم می دانست:
اگر می خواهی روی کسی را نبینی
یا
ازش قرض بخواه
و
یا
به اش قرض بده


۶۴۸۳

سنگ سخنگو

لنین
"جنگ عبارت است از ادامه سیاست این و یا آن طبقه اجتماعی. در جامعه طبقاتی _ یعنی در جوامع برده داری فئودالی و سرمایه داری _ جنگ های بیشماری رخ داده اند که ادامه سیاست طبقات ستمگر بوده اند.
اما جنگ های هم بوده اند که ادامه سیاست طبقات تحت ستم بوده اند."


سگ سخن جو

 

فرمولبندی این سخن توسط لنین
دقیق و درست نیست.
سخنان لنین و آن و این
وحی منزل که نیستند تا تکرار شوند.
این سخنان
چه بسا شتابزده اند
مثلا در سخنرانی معینی اند.

تکرار مکانیکی سخنان نخبگان
فقط به درد عوامفریبی می خورد.
ضمنا به پرهیز از خوداندیشی و هماندیشی منجر می شوند.
روی مفاهیم باید کار کرد.
بگذارید به عنوان مثال
کار کنیم:
جنگ چیست؟

جنگ یکی از فرم های بیشمار مبارزه طبقاتی است.
سه فرم اصلی مبارزه طبقاتی به قول همین لنین
عبارتند از
فرم اقتصادی
فرم سیاسی
فرم ایده ئولوژیکی

جنگ یکی از فرم های علنی و عریان فرمی از فرم های مبارزه طبقاتی (فرمی از مبارزه سیاسی، فرم نظامی و قهرامیز و مسلحانه مبارزه سیاسی) است.

مبارزه طبقاتی بسته به تناسب قوا میان توده و طبقه حاکمه
به دو دسته طبقه بندی می شود:

۱
مبارزه طبقاتی از بالا
مثلا
جنگ های امپریالیستی، بالاتر بردن قیمت کالاها، کاهش دستمزد کارگران، تقلیل خدمات اموزشی ـ پرورشی، بهداشتی و شرایط کار و زندگی و غیره

۲
مبارزه طبقاتی از پایین
مثلا
جنگ های رهایی بخش، اعتصاب، تظاهرات، بست نشستن، نافرمانی عمومی، اعتصاب عمومی، انقلاب اجتماعی


۶۴۸۴

سنگ سخنگو

اسپانیا به نسرین ستوده جایزه آزادی بیان داد.

سگ سخن جو

 

نسرین ستوده
نخبه محبوب امپریالیسم است.
سؤال این است
که
چرا فقط نسرین و نه کس دیگر؟

زندان های جمکران و خارج از جمکران
مملو از زنان و مردان حقوق بشری است.
چرا نسرین سمبلیزه می شود و نه کسی دیگر؟
معیار چیست؟


۶۴۸۵

سنگ سخنگو

گارسیا مارکز
باید جهان را بهتر از آنچه تحویل گرفته‌ای، تحویل بدهی،
خواه با فرزندی خوب
یا باغچه‌ای سرسبز
اگر فقط یک نفر با بودن تو ساده‌تر نفس کشید،
یعنی تو موفق شده‌ای!


سگ سخن جو

 

امپریالیسم به کسانی جایزه می دهد که
به عوض مغز
شلغم حتی در کاسه سر ندارند.
جهان
خواه و ناخواه
توسعه می یابد.
یعنی هرکس به نسل بعد از خود
خواه و ناخواه
جهان بهتری را به میراث می گذارد.
مربی فرزندان آدمیان
طبقات حاکمه اند و نه مادر و پدر بدبخت.
مربی خود والدین هم نسل اندر نسل
طبقات حاکمه بوده اند.

طبقات حاکمه
شب و روز
از هزاران منبر
شعور طبقاتی خود را به خورد خلایق می دهند
و
عملا
توده را شعورزدایی می کنند.

همین الان در تله ویزیون اروپا
در لندن
از خلایق راجع به مارکس می پرسیدند.
از ده نفر یک نفر مارکس را نمی شناخت
ولی همه از دم
مارکز را می شناسند.

۶۴۸۶

سنگ سخنگو

هدف از سفر به کرات سماوی کشف فلزات نادر است و نه سیر سفر معمولی

۶۴۸۷

سنگ سخنگو

بحث به طور کلی است. 

فقط تعاریف لنینی مفاهیم و قوانین معتبرند و نه هر سخن لنین.


۶۴۸۸

سنگ سخنگو

آره. 

شادی های الکی را می توان رد و بدل کرد و خوش بود. 

شادی اما وقتی شادی است که از درون بجوشد.

۶۴۸۹

سنگ سخنگو

قاصدک
مهدی اخوان ثالث

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا ، وز که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی ، اما ، اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی

انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری ، نه ز دیار (احدی) و دیاری (سرزمینی، جایی) ، باری

برو آن جا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند.

قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این «در وطن خویش غریب»

قاصدک تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب

قاصدک ! هان ، ولی … آخر …. ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟

با تو ام ، آی ! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
در اجاقی – طمع شعله نمی بندم – خردک شرری (شراره خردی، کوچکی) هست هنوز؟

قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند

پایان


سگ سخن جو

 

مهدی اخوان ثالث
را
باید مثل شلینگ (فیلسوف آلمانی)
به
مهدی جوان و مهدی پیر طبقه بندی کرد.
مهدی جوان
مبارزی توده ای بوده و خوشبین (اوپتیمیست)
مهدی پیر
توده ای تواب است و بدبین (پسیمیست)


۶۴۹۰

سنگ سخنگو

تجارب تلخ من از دوست است و نه از دشمن.
حریفه


سگ سخن جو

 

دوست و دشمن را
نخست باید تعریف و تعیین کرد
بعد
تجارب تلخ و شیرین خود را به آنها نسبت داد.

داشتن دوست و یا دشمن
با داشتن توهم دوستی و یا دشمنی با کسی
تفاوت دارد.

ضمنا
دوستی و دشمنی
بر اساس منافع طبقاتی
تشکیل می یابند
یعنی
متغیرند و تابع منافع طبقاتی اند.
به همین دلیل
دوست امروز
می تواند دشمن فردا باشد
و
دشمن امروز
دوست فردا.
 

۶۴۹۱

سنگ سخنگو

در بحبوحه ی مناقشه ی اخیر فلسطین و اسرائیل و بدنبال دفاع سرسختانه ترکهای طرفدار اردوغان از فلسطینی ها، پسر نتانیاهو توئیتی زد که خیلی سروصدا کرد!
او خطاب به آنها گفت، شما خودتان هم بومی آناتولی نیستید! شما مال آسیای میانه اید و اشغالگر شمایید که سرزمین کریستیانها رو اشغال کردید!
اشاره ی وی به تصرف قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری روم شرقی و استانبول امروز بود!
تلاش ترکها برای اثبات تعلق سرزمین به مسلمانها، جالب است. مثلا ایاصوفیا را که واضحا یک کلیساست، با نمادهای اسلامی پر می کنند، در آن نماز می خوانند، علیرغم آن که آنقدر مسجد باشکوه و پر سر و صدا دارند که می توانند این یکی را به مسیحیان بازگردانند.
همین امروز اردوغان ،مسجد عظیم دیگری را در تکسیم افتتاح کرد. تلاش او در اسلامیزه کردن ترکیه، نه از سر ایمان افراطی به اسلام برای احیای امپراتوری عثمانیست!
این سوتر، همسایه ی شرقی ترکیه، ایران، نیز در سودای یک امپراتوری است.
روحانیت شیعه بیش از چهل سال در تکاپوی به تحقق رساندن این رویاست: امپراتوری جهان شیعه.
َاما، ما یک تفاوت بزرگ با ترکیه داریم. اگر اسلامیزه کردن ترکیه، به احیای امپراتوری عثمانی یاری می رساند، در ایران، عکس آن عمل خواهد کرد!
به عبارت دیگر شرط تحقق امپراتوری این آقایان، از بین رفتن ایران است!
روحانیت شیعه به خوبی به این قضیه واقف است و از زمان قدرت گیری در بهمن ۵۷ تا به امروز مشغول سلاخی فرهنگ و تاریخ ماست!
ملت زدائی و امت سازی کاملا سیتماتیک!
امروز برنامه ای در مورد توران میرهادی را از تلویزیون ایران اینترنشنال می دیدم! بعد فکر کردم، چند نفر از کودکان سرزمین ما، توران میرهادی را می شناسند؟ اگر صفر نباشد، ناچیز است! در حالی که همه ی آنها فاطمه و زینب و سکینه و حکیمه و دهها شخصیت اسلامی دیگر را می شناسند.
در طول این چهل سال به آرامی و گاهی به تندی، شخصیت های ملی ما از اذهان ایرانی زدوده شده و جای آن را شخصیت های اسلامی گرفته است!
در شیراز یکی از بزرگراههای مهم بنام حسینی الهاشمی است.
این روحانی که شیرازی های قدیمتر او را به عنوان آسد نورالدین می شناسند، به همراهی دامادهایش بر مردم شیراز ستمهای بسیار رانده است. اکنون اسمش بر سر زبان هر شیرازیست که از آن بزرگراه می گذرد.
فقط شیراز نیست! شما از کلان شهرها تا دهکوره ها، هر کجا که بروید اسامی، مربوط به روحانیت شیعه یا انقلابشان است!
بیش از چهل سال است که نرم و مخملین، حوزه ها ، مشغول سلاخی دانشگاه هستند. به طرق مختلف، دانشگاه تحقیر شده است. از پاکسازی های صدر انقلاب، تا جذب دانشجوی رانتی به جای مغزهای واقعی، تا پذیرش های فله ای( زبانم نمی چرخد که بگویم گله ای) تا جذب اساتید رانتی، تا اسلامیزه کردن دروس نظری که ذات آنها سکولار است، تا خرج نکردن برای خوابگاه های دانشجویی، تا عدم آموزش رفتار و گفتار فاخر جمعی، تا از سکه انداختن افراد آکادمیک برای ممانعت از مرجع قرار گرفتن فکر و بیان آنها و بی شمار مسائل دیگر!
از آن سو نخبه ی ایرانی یا وادار به مهاجرت شده، یا کشته شده و یا مهجور و بی اثر! در عوض مثل قارچ، آخوند انگل بی مصرف در تمام نهادها و وزارتخانه ها سبز شده اند و انگلوار دسترنج دیگران را می بلعند.
در تخصیص بودجه، به وضوح سایر قسمتهای کشور تحت ستم روحانیت شیعه و دستگاه های عریض و طویل تبلیغاتی آنها هستند.
زبان فارسی آسیبهای جدی دیده و زبان سایر اقوام هم آموزش داده نشده!
اینک کارناوالهای محرم و صفر برای کودکان ما نوستالوژیک تر و مفرحتر از نوروز است. میزان تبریکاتی که برای اعیاد اسلامی به شکل مجازی و مخابراتی رد و بدل می شود بسیار بسیار بیشتر از اعیاد ملیست.
در مدارس ما، سعی می شود هویت اسلامی به کودکان تزریق گردد و کودکان تربیت شده ی این مدارس، علاوه بر ضعف های جدی که در آموزش زبان دیوانسالاری کشور
دارند، با فرهنگ و سنتهای ملی چندان آشنا نیستند.
به جد با موسیقی و رقص های ما مواجهه و برخورد شده است.
اگر از موسیقی دانان قدیمی بپرسید به شما خواهند گفت، نت موسیقی های زیرزمینی اکثرا ترکی و موسیقی های مجاز
هم بیشتر مداحیست تا موسیقی!
صنعت نشر در کنترل و قبضه ی روحانیت شیعه است!
کوتاه کنم، جایا جای این مملکت را که نگاه کنید، ردی از هویت زدایی ایرانی و هویت سازی اسلامی می بینید!
به گمان من، این فرقی با نسل کشی ندارد.
غرض این که، ایرادات این حکومت، محدود به مشکلات اقتصادی آن نیست! بسیار فراتر است و
تداوم این حکومت، ما را با خطرات بسیار جدی تر و حتی فروریختن شیرازه های ملی مواجه خواهد کرد.
بماند که به گمان من دنیای امروز به هیچ روی فرصت امپراتور شدن را نه به اردوغان ، و نه به این وری ها، نخواهد داد و پایان این نسل کشی، هیچ و پوچ و تنها نابودی خاک و وطن و موجودیت ماست!


ادامه دارد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر