۱۳۹۹ شهریور ۲۲, شنبه

درنگی در پژوهشی از شبگیر راجع به تئوری امپریالیسم (۹)


 

ویرایش و درنگ

از

یدالله سلطان پور

تئوری امپریالیسم و تغییرات آن در قرن بیست و یکم

(بخش نخست)

شبگیر حسنی

منبع:

نوید نو

 

۱

لنین
  برخلاف آکادمیسین های  بورژوازی و «پروفسور»های انترناسیونال دوم، 
بررسی و تحلیل این پدیده
 را 
در راه حل مسائل مبرم و عملی جنبش کمونیستی و پیشبرد انقلاب اجتماعی 
به کار می گیرد
(لنین، ۱۳۸۴: ۱۷) 
و
 تحلیلی درخشان و مشخص از شرایط مشخص 
به دست می  دهد.

 

همانطور که ذکر شد،

ایراد متد پژوهشی شبگیر (و نه فقط شبگیر)

سوبژکتیویستی بودن آن است.

 

شبگیر به عوض تجزیه و تحلیل اثر لنین،

به

خود لنین و به نیات لنین

می پردازد.

 

این یکی از مهم ترین مشخصات استالینیسم

است:

سانترالیزاسیون سوبژکت 

برای شانه خالی کردن از بررسی اوبژکت.

 

شبگیر

 لنین را ایدئالیزه و سانترالیزه می کند.

 

در نتیجه 

تحلیل موضوع خود تعیین کرده پژوهش (تئوری امپریالیسم) 

فراموش می شود.

 

شبگیر در سراسر این پژوهش

برای اثبات ادعای خود

از

مجموعه آثار لنین

نشانی صفحاتی می دهد،

بدون آنکه سخن لنین را حداقل مشخصا ذکر کند،

تحلیلش پیشکش.

 

شبگیر

به

لحاظ رعایت متد بررسی اسکولاستیکی

ناپیگیرتر از روحانیت با عمامه و بی عمامه است.

 

چون

نمایندگان سنتی متد تحلیلی اسکولاستیکی

حداقل

آیه و روایت و حدیث مطلوب خود

را

ذکر می کنند.

 

۲

لنین
  برخلاف آکادمیسین های  بورژوازی و «پروفسور»های انترناسیونال دوم، 
بررسی و تحلیل این پدیده
 را 
در راه حل مسائل مبرم و عملی جنبش کمونیستی و پیشبرد انقلاب اجتماعی 
به کار می گیرد
(لنین، ۱۳۸۴: ۱۷) 
و
 تحلیلی درخشان و مشخص از شرایط مشخص 
به دست می  دهد.

 

تفاوت و تضاد تحلیلی لنین با علمای امپریالیستی

در قاموس شبگیر،

سوبژکتیو (دلبخواهی، مصلحت گرایانه، هدفمند) بودن تحلیل لنین است.


لنین

به زعم شبگیر

تحلیل تئوری امپریالیسم را برای حل مسائل مبرم و عملی جنبش کارگری ـ کمونیستی و پیشبرد انقلاب اجتماعی

اینسترومنتالیزه می کند.

(آلت دست قرار می دهد.)


این ادعای شبگیر 

اولا

بدان معنی است

که

علمای امپریالیستی

تحلیل تحریفی  جامعه بشری

را

برای اهداف و آماج های ارتجاعی خود اینسترومنتالیزه نمی کنند.


یعنی

تئوری در پیوند دیالک تیکی تئوری و پراتیک قرار ندارد.


فقط لنین است

که

چنین کرده است

و

نه

بنی بشری دیگر.


این ادعای شبگیر و دیگر کسان

ثانیا 

به معنی تجلیل توأم با تحقیر و تخریب تحلیل لنین است.


چون

لنین 

بدین طریق

در جرگه نمایندگان پراگماتیسم قرار داده می شود.

 

مراجعه کنید

 به  

پراگماتیسم

و

اینسترومنتالیسم

 

 

لنین

بدین طریق

در تحلیل تئوری امپریالیسم به دنبال سود است و نه به دنبال حقیقت عینی.


لنینی

که

سرسخت ترین مبلغ و مدافع حقیقت عینی و مخالف پراگماتیسم است.

پراگماتیسمی

که هر آنچه را که برای کسی مفید باشد، 

حقیقت می داند.


دیالک تیک تئوری و پراتیک

شمول تمامجامعتی عام دارد

و

فقط در حق لنین 

معتبر نیست.


فلاسفه و علما و ایده ئولوگ های طبقات اجتماعی دیگر و هر عمله و دهقان و پیشه وری

بدون استثناء

در 

چارچوب دیالک تیک تئوری و پراتیک 

می اندیشند و می کوشند و می زیند و می رزمند.


مانی پولاسیون افکار عمومی

که مهم ترین کسب و کار ایده ئولوگ های طبقات اجتماعی مرتجع بوده و است

 چیزی جز رعایت هدفمندانه دیالک تیک تئوری و پراتیک

نیست.

 

هر شعری، هر قصه ای، هر موعظه ای، هر مقاله ای، هر مطلبی در هر کتاب درسی و ترسی

حامل و ناقل و تبلیغ تئوری معینی است

 که

 آب به آسیاب  دیالک تیک تئوری و پراتیک می ریزد.

 

همه کس طالب یارند 

چه هشیار و چه مست

همه جا خانه عشق است 

چه مسجد چه کنشت

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر