جمعبندی
از
مسعود بهبودی
درنگی در دیالک تیک «آری» و «نه»
فروغ
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل «آری» و «نه» به لب دارند.
۱
هی فروغ فیلسوف
این پندار فقط ظاهر قضیه است.
۲
در دل «آری» و «نه» به لب داشتن
منحصر و محدود به زنان نیست.
۳
توده می داند
عجیب است که تو نمی دانی.
۴
حتی کلاغان در دل «آری» و «نه» به لب دارند:
به
کلاغ گفتند:
«اخت دارو ست.»
فوری ر. و چالش کرد تا کسی پیدایش نکند.
۵
اگر سودای خرید چیزی را از بقالی و یا تاجر آشغالی داشته باشی
متوجه دیالک نیاز و ناز می شوی.
۶
زن و مرد ندارد
اگر به کسی نیاز آوری
ناز می آورد
و
اگر ناز بیاوری
نیاز.
۷
دلیل دیگر در دل «آری» و «نه» به لب داشتن زنان
روان شناسی روانی های نران جماران است:
اگر زنی فوری آری بگوید
خیال می کنند که ج. است.
۸
دلیل دیگرش
تداوم تاریخی تحقیر طولانی زنان و تحت ستم مدام بودن آنان است.
ستم که از حد بگذرد
ستمدیده بدان خو میک ند و خیال می کند ک ستم امری طبیعی و منطقی و معمولی و مشروع است.
۹
زنان
در طول تاریخ
طرز تفکر خاصی توسعه داده اند که چه بسا زن ستیزانه است و نر پرستانه.
۱۰
زنان
چه بسا
کالا بودن خود را به رسمیت می شناسند
به همین دلیل
به محض پیدا شدن مشتری
ناز می کنند تا حریف حریص تر شود و منت کشد.
درنگ سگی در پرسش و پاسخ آدمیانی
۱
آدم:
چرا ازدواج نمی کنی؟
سگ:
اولا
پیش شرط ازدواج
همیشه
تمایل دو طرفه است.
به تنهایی نمی توان تصمیم گرفت و ازدواج کرد.
ثانیا
پیش شرط تشکیل خانواده و تولید بهتر از مثل
اطمینان از تأمین استخوان است.
جهان و جامعه کنونی
قحطستان اطمینان است.
محل پارس
کشتارگاه است و به چرخش چشمی می توانی
بیکار شوی
بی سر و بی سامان شوی
و
بی عار شوی
تازه
کار هم اگر داشته باشی
اطمینانی به دریافت مزد کار نیست.
استخوان
کیمیا ست.
درنگی در مفاهیم فلسفی و ضرورت مبرم فراگیری تفکر مفهومی
۱
ممنون.
ما از طبقه حاکمه صحبت می کنیم.
۲
طبقه حاکمه چیست؟
۳
تفاوت طبقه حاکمه با دولت و واضعان و مؤلفان قوانین چیست؟
اصلا قانون چیست؟
۴
شما
خیال می کنید
که
پدیده ها و روندها و سیستم های جامعتی
قانونمند نیستند.
۵
به
همین دلیل
ادعا می کنید که علوم ریاضی و طبیعی قادر به صدور احکام علمی اند و نه فلسفه علمی و نه جامعه شناسی مارکسیستی.
۶
پس از تدوین مارکسیسم
علم الجامعه
به
علمی از طراز علوم ریاضی، تجربی و طبیعی ارتقا می یابد.
۷
بدین طریق کشف حقیقت عینی امکان پذیر می گردد.
۸
مثال:
شما دیروز ادعا کرده بودید که برای تشکیل جامعه بهتر باید اعضای جامعه تربیت شوند.
۹
این دقیقا نظر روحانیت است:
اعضای جامعه باید از خانواده تربیت شوند تا جامعه اسلامی تشکیل گردد.
۱۰
ما پرسیدیم:
مربی اعضای جامعه کیست و که باید باشد؟
۱۱
مربی مادران و پدران در خانواده ها نسل اندر نسل
کیست که باید به تربیت توله های خود کمر بربندند؟
۱۲
شعور حاکم در هر جامعه
شعور طبقه حاکمه است
۱۳
مربی اعضای جامعه در هر فرماسیون اقتصادی مثلا در جامعه برده داری و یا فئودالی و ..
طبقه حاکمه در آن جامعه است.
۱۴
نویسندگان کتب درسی، حتی آثار هنری، مذهبی، فسفی و غیره
حتی مربیان نهادهای آموزشی و پرورشی
مثلا مربیان کودکستان ها، معلمان، مدرسان مدارس عالی، وعاظ، سیاستمداران، مدیران اقتصادی و سران نظامی و فرهنگی و غیره
نه
افراد ماورای اجتماعی
نه
افراد ماورای طبقاتی
بلکه نمایندگان مزدبگیر و حقوق بگیر طبقه حاکمه اند و یا حتی عضو طبقه حاکمه اند.
۱۵
درد کاش فقط این بود.
۱۶
حتی سران احزاب دهقانی و کارگری و پیشه وری
از اعضای طبقه حاکمه اند.
۱۷
کیانوری با خمینی
به لحاظ طبقاتی
فرقی نداشته است.
هر دو متعلق ب هطبقه حاکمه فئودال و روحانی بوده اند.
۱۸
توده های دهقانی و پیشه وری و کارگری
به دلیل قرار داشتن همه اهرم های فکری و فقهی و فرهنگی و فلسفی و هنری و غیره در انحصار طبقه حاکمه
حتی توان فرستادن فرزندان خود به مدارس ابتدایی را نداشته اند، چه رسد به ارسال آنها به مدارس عالی .
چه رسد به قاضی و وکلیل و وزیر و حقوقدان و قانون نویس و غیره شدن فرزندان دهقانان، پیشه وران، کارگران
درنگی در دیالک تیک حاکم و محکوم
حکومت بر مردم فقیر و بیچاره
به زور سر نیزه
افتخار نیست.
حاکمانی به حکومت خود افتخار می کنند
که
به ملت خود
رفاه و آسایش و شادی فرهم می آورند.
حریفه شریفه
۱
ایراد تئوریکی و ایده ئولوژیکی این شعار چیست؟
درنگی در انتقادات عن قلابی اجامر جماران
۱
اولا
تق و لقی مدارس
خاص طویله جماران نیست.
۲
در همه ممالک کره ارض
قضیه از این قرار است.
۳
ثانیا
بی نصیب ماندن از آموزش و پرورش طویلتی ـ خرافتی ـ خلافتی
صدهزار بار مفیدتر به حال نسل بعدی است.
۴
عدم اطعام و هضم و جذب خرافات عهد بوق و چماق و چپق
خود
نعمت بزرگی است
هم
برای کودکان امروز و بالغان فردا
و
هم
برای مربیان بخت برگشته فردا
۵
چون
خوراندن خرافه لقمه ها به کودکان
آسانتر از خرافه زدایی از ذهن مفلوک آنان است
۶
طویله جماران
ای عوامفریب
طویله ای طبقاتی است
و
همه چیز و همه کس
به قبله سود نماز می برند.
۷
خداپرستی
دیری است که در طویله
جای خود را به دلار پرستی داده است
۸
اجامر جماران
حتی زنان و کودکان مردم را
به
زوار داخلی و خارجی
اجاره می دهند و خرمن دلار درو می کنند
چه رسد به دار و ندار زیر زمینی و رو زمینی مردم را
درنگی در جفنگیات جبهه چپ آلمان ستان
کسی که آزادی خود را در مسئله ماسک خلاصه می کند
مرتکب خطا می شود:
آزادی ما را
نه
ماسک
بلکه ویروس
محدود کرده است.
تا واکسنی برای ویروس پیدا شود
ماسک در حفظ آزادی های ما مددکار ما ست.
۱
جبهه چپ آلمان ستان که روزی عالمان ستان بود
از تنها چیزی که خبر ندارد
فلسفه علمی (مارکسیسم ـ لنینیسم) است.
۲
جبهه چپ آلمان ستان
فرماسیون اقتصادی را با ویروس عوضی می گیرد
که
یکی از زایده های آن است.
دیروز فرماسیون اقتصادی را با بازار عوضی گرفته بود و به بازار بد و بی راه می گفت.
۳
محرومیت از آزادی
نه
در مسئله ماسک
بلکه در خریت ما ست
۴
آزادی
به قول فرزانگان آلمان
یعنی درک جبر
۵
به قول مشد انگلس
میزان آزادی ما به اندازه میزان جبرشناسی ما ست.
۶
آدمی
به همان اندازه آزاد است که واقف به جبر است.
۷
آدمی هر چه خرتر باشد به همان اندازه مقیدتر و بی نصیب تر از نعمت آزادی است.
۸
خلاصه کردن آزادی در چیزهای بندتنبانی
از
قبیل سفر به اینجا و انجا
حرف زدن از این چیز و ان چیز
رأی دادن به این و آن
حجاب و مینی ژوپ و دستار و پالان
تظاهرات خرکی بر ضد این و آن
خود
خریت بزرگی است و نوعی آزادی ستیزی است
درنگی در دیالک تیک عشق
وقتی آدم کسی ر را دوست داشته باشد.
بیشتر تنها ست
چون نمی توان به هیچ
کس ،جز همان آدم بگوید که چه احساس
دارد.
حریفه
۱
آره.
عشق
دیالک تیک فرد و جمع
را
وارونه می سازد.
۲
عاشق
از جمع می گریزد
و
به تنهایی خودخواسته پناه می برد.
۳
دلیل این عزلت خودخواسته و داوطلبانه
اندیشیدن لاینقطع به معشوق است
فقط به معشوق
۴
عاشق در گوشه عزلت
قیافه و روش و رفتار و ادا و اطوار معشوق را در ذهن خود به ترفند تصور و خیال به مدد خاطره و حافظه بازتولید می کند و کیف خر می کند.
۵
این روند بازتولید اما
هم
روندی مشقت بار و انرژی ستا ست
و
هم
پدیده ای کوتاهتر از آه است
۶
به همین دلیل عاشق مجددا به بازتولید قیافه و روش و رفتار و ادا و اطوار معشوق
می پردازد
در نتیجه بی خواب می ماند و خسته می شود.
۷
عاشق جهان را در جانان خلاصه می کند.
جانانی که چه بسا منزجر و بیزار از او ست
۸
به همین دلیل
در ادب پارسی
جانان به عنوان جلاد، جانی، حتی جنده (کارو ارمنی) بی رحم، غدار، بی وفا تصور و تصویر می شود.
۹
ما با دیالک تیک عاشق و معشوق سر و کار داریم و نه با وحدت محض آندو.
۱۰
تنها حسن عشق
استغناء است.
۱۱
خلاصه گشتن خیالی جهان در معشوق برای عاشق
او
را
در عالم توهم
از جهان و جهانیان
بی نیاز می سازد.
۱۲
عاشق
همان طور که در ادب پارسی منعکس می شود
به
همه چیز پشت پا می زند
حتی
رسوا میکند خود را
ترانه های دلکش و مرضیه
۱۳
عشق
همراه با فرار از عقل منفور و پناه بردن به غریزه قدر قدرت مطلوب و محبوب است
۱۴
هر چه عقل آدمی قوی تر باشد
او به همان اندازه کمتر عاشق کسی می شود
۱۵
عقل قوی بر سمند غریزه
حتی المقدور
افسار می زند و آدمی را از افتادن به دام عشق باز می دارد.
۱۶
اگر عقل ضعیف باشد
غریزه می تواند
از عرصه بدرش راند و یکه تاز میدان شود
۱۷
آنگاه عاشق دچار جنون می شود و از جامعه و جمع و جهان به کلی قطع رابطه می کند.
۱۸
قصه مجنون
همین روند و روال بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر